فرش های پیش از اسلام

فرش های پیش از اسلام

فرش های پیش از اسلام

از سال1966،هنگامی که هانس ولف(Hans wulff) نوشت« در فنون صنعتی ایران،هیچ زمینه ای به اندازه فرش بافی اهمیت ندارد و با وجود این،اطلاعات بسیار اندکی در چگونگی تکامل اولیه آن در اختیار ما می باشد»،تا به امروز دانسته های جدید ناچیزی در دسترس قرار گرفته است.در واقع شواهد و مدارک در مورد انواع منسوجات پیش از اسلام در ایران پراکنده است و ضرورت دارد با بررسی این گونه نمونه منسوجات باقی مانده تا به امروز و آنهایی که در آثار هنری و دیگر شواهد و مدارک و جنبه های غیر مستقیم بافت منعکس است،آن را تکمیل کرد.برای مثال در این مورد می توان نقش های باقی مانده و شکل های خیالی به دست آمده از حفاری ها را ذکر نمود.در بحث حاضر تمرکز بیشتر بر منسوجاتی است که به دست ما رسیده است،و منظور نشان دادن گستردگی دامنه این بافته های ایرانی و فنون کاربردی در آنها در طول زمان و از آن طریق فراهم نمودن زمینه ای برای پی گیری مراحل تکاملی بافت فرش می باشد.
کار در هم تنیدن الیاف برای بافت پارچه در ایران به هزاره پنجم پیش از میلاد می رسد.در دو تابوت سفالی از دوران دالما(Dalma) که محتوی آنها بقایای اجساد کودکان بوده و همچنین از پشتهB در سه گابی در کردستان آثاری از منسوجات نقش دار و قطعات دیگری سالم به دست آمده است.آئینه مسی زنگ زده نوع ایلامی(هزاره چهارم پیش از میلاد) از گور دوم در سیلک واقع در شمال مرکزی ایران پیدا شده که تاریخ آن حدود3000 سال پیش از میلاد می باشد.تکه هایی که به نظر می رسد پارچه نخی باشد و نخ آن به صورن«S» تابیده شده،سالم از زیر خاک به دست آمده و منسوجات دیگری از دوره های پس از هزاره سوم نسبتا سالم باقی مانده است.در تپه حصار،واقع در شمال شرقی ایران،دو خنجر مسی،و قطعه هایی از پارچه سوخته در محوطه« III B» از ساختمان سوخته و با خاک یکسان گردیده ای پیدا شده و در جای دیگری از آن در گوری مربوط به بخش«III C» آثاری از بست لباس و چوب به دست آمده است.یک تیشه مسی از شوش که در دو تیکه پارچه پیچیده شده بود،و فقط آثاری از آنها باقی مانده و تجزیه و تحلیل پارچه ها نشان داده،که هر دو نخ از پنبه اند که یکی درشت و دیگری ظریف بافته شده اند.
در اواخر دومین هزاره پیش از میلاد،طناب بافی شناخته شده بود و این شیوه بعدها در آرایش ریشه های فرش به کار گرفته می شود.در گورهای مارلیک در جنوب غربی دریای خزر،از تاریخ هزاره دوم یا آغاز هزاره اول قطعاتی از بافته هایی که از جمله آنها طناب و باریکه های بافته شده ای است،به دست آمده است.علاوه برآن آثاری از بافته ای چسبیده به سطح ظرف برنزی آب خوری از«گور 39» که به نظر می رسد قبل از دفن،آن را دور ظرف پیچیده اند یافت شده است.
از گورC-1،به تقریب در محل کنونی قلعه در دیلمان،آئینه ای به دست آمده که بقایای پارچه کنفی یا کتانی به آن چسبیده بود و همچنین تکه هایی ازنخ کتانی یا کنفی پیدا شده که به ظاهر به عنوان نخ جواهرات آویز به کار می رفته است.
در حسنلو،نزدیک دریاچه ارومیه در آذربایجان،که که در حمله ای در اواخر قرن نهم پیش از میلاد ویران شده،«در قسمت مسطحIBV»آن،نمونه های بالنسبه زیادی از منسوجات،از آتش سوزی سالم مانده است.از جمله آنها تکه هایی است با نخ یک لا یا دو لا که در آنان چرخش ریس S و Zهر دو دیده می شود که به صورت پارچه بافته شده؛ریشه،منگوله،گلوله های نخ و غیره باقی مانده است.یک نمونه آن،نوعی پرز دارد که با گره های کوچکی درفواصل کار شده است.گرچه الیاف پارچه کاملا تجزیه نشده ولی کاربرد آن نامشخص است.در منسوجات به دست آمده از دو دوران برنز(مفرغ) و آهن که شامل مقدار زیادی پشم،همین طور الیاف داخلی گیاه؛دومی با الیاف گیاهی نامشخص و موی بز می باشد.همچنین آثاری از منسوجات بر روی آب خوری نقره مانندی باقی مانده است که احتمالا بافته را برای نگهداری آن پیچیده اند.حفاری در گور یک دختر جوان(گور3،منطقهP)در هفتوان تپه،شمال حسنلو که آن نیز مربوط به قرن نهم پیش از میلاد است،بقایای یک روسری پیدا شده که از پارچه ای ساده باف،می باشد و همین طور،تکه های نخ که صفحه های برنزی تزئینی را محکم نگه می داشته است.
نمونه دیگری که نشانه فرش گره خورده و پرزدار برآن است و امکان می رود در خاورمیانه باستان،بافته شده باشد در الواح سنگی در ورودی اقامتگاه پادشاهان دوره جدید آشوری می توان یافت که با تیکلاث پلیضر سوم((27-745ق م)شروع می شود.این بافته با نقش های هندسی ترئین شده که نشان دهنده ترئینات این گونه فرش ها بوده و گویا در آن زمان چنین آذین می شده است.در این باره گزنفون به فرش های بافت دوران مادها اشاره دارد که از ظرافت خاصی برخوردار بوده اند و پادشاهان ایران از آنها استفاده می نمودند،اما هیچ یک از فرش های این دوران ها از جمله دوران هخامنشی سالم به دست ما نرسیده است.قدیمی ترین فرش پرزدار نسبتا سالم مانده که در حفاری ها به دست آمده در ناحیه کرگان5،محل پازیریک در کوه های التای،واقع در قسمت جنوبی سیبری می باشد که اغلب به اشتباه ایرانی شناخته می شود،حتی خود حفاری کننده تاکید بر ایرانی بودن آن دارد.ولی کرگان5 مربوط به تاریخ پایان قرن چهارم یا آغاز سوم پیش از میلاد است و بدین دلیل احتمالا متعلق به هخامنشیان نمی باشد،هر چند نفوذ و انعکاس طرح های فرش دوران هخامنشی در آن به خوبی عیان است.این فرش با اندازه های کامل خود سالم مانده است و طول و عرض آن2*8/1 متر می باشد که در آن متن به24 قاب مربع شکل تقسیم شده،و هریک از مربع ها،عناصری از گل و بوته شیوانده را در خود جای داده که نهایتا از نمونه های چهار پر آشوری گرفته شده است.حاشیه شامل پنج باریکه می باشد که با حاشیه های محافظ از هم جدا شده است و متشکل از نقش های مربع سیاه،قهوه ای و قرمز به تناوب می باشد که خطوط خارجی آنها به وسیله رنگ سیاه،برجسته گردیده است. در کناره های آن نوارهای باریک قهوه ای رنگی است که در لبه ها سیاه می باشد.حاشیه های داخلی و بیرونی،نقش شیر عقاب را دارد که سر آن به عقب برگشته است؛سرها در حاشیه بیرونی سوی به سمت چپ دارد و آن که درون است،سویش به سمت راست می باشد.در حاشیه دوم از بیرون ردیف اسبان با دم های بافته شده،در بعضی مردان سوار برآنانند و در بعضی دیگر مردان در کنار اسبان،پیاده روانند و کلاه بر سر دارند؛رنگ زمینه فرش قرمز زنگ آهن است.پیکر مردان پیاده شباهت به حاملان هدایا در برجسته کاری های تخت جمشید دارد و همین نقش مایه هاست که اساسا آن را یک فرش با منشا ایرانی می نمایاند.در گوشه یکی از باریکه ها،دو دایره که گل های سرخی در مراکز هریک نقش شده و همین موارد اهل فن را به این فکر واداشته که شاید فرش صفحه بازی بوده است،وبا توجه به این واقعیت که مردان یا پیاده اند یا بر اسبان سوارند،در تضاد با نقش های تخت جمشید می باشد و همین امر گویای آن است که این نقش های حاشیه،برداشت دوری از اصل نقش های هخامنشی می باشند.باریکه حاشیه مرکزی شامل عناصر گل و بوته شیوانده،مشابه آنانی است که در مربع های مرکزی اند و به رنگ قرمز زنگ آهن،سفید و سیاه در زمینه قهوه ای روشن می باشند.حاشیه دیگر،شامل نقش های حیوانات خالدار به رنگ قرمز با سرهای پایین آورده شده در زمینه نارنجی می باشد؛این نقش ها توسط حفار فرش،گوزن زرد قلمداد شده است،در کفل های این حیوانات نقش مایه های هخامنشی«نقطه وکوما» نقش شده و باریکه های چند رنگ منقش تا پشت و گردن حیوان کشیده شده است،اما وضعیت اندام نسبتا طبیعی و حالت سر پایین آورده شده حیوان،چنین دلالت دارد که فرش،بافته آسیای مرکزی یا سیبری است،جایی که این حیوان در کل با آن حالت تصویر طبیعی خود،بومی آن بوده است.پرزها دارای گره متقارن است،و فرش حدود 39 رجی است.لازم به یادآوری است که در کرگان 2 در باش آدار(Bash Adar) در التای،حدود 100 سال پیش از کرگان 5 پازیریک،قطعه فرشی به دست آمده که ظریف تر از فرش پازیریک می باشد و این فرش حدود 85 رجی می باشد و قطعات آن چنان قطعه،قطعه است که امکان تعیین طرح یا مورد مصرف آن را غیر ممکن می سازد.
غیر از موارد فوق هیچ گونه فرش پرزدار با گره پیش از دوره ساسانی به دست نیامده است،گرچه قطعات منسوجات پشمی مربوط به دوران پارتی ها فراوان است.تعدادی از این گونه قطعات از گورهایی در گرمی،در آذربایجان شرقی،نزدیک مرز روسیه گزارش شده که به رنگ های آبی،نارنجی،قهوه ای و کرم می باشند و در میان مجموعه طرح های آنها،نقش مایه های صلیب شکسته(گردونه مهر یا پیچ) و نقش های شطرنجی دیده می شود،همین طور طرح حاشیه مفتاح یونانی(زنجیره یونانی) در میان آنها وجود دارد.در شهر قومس،ناحیه ای در گرگان،قسمتی از جامه نمدی به رنگ سیاه یا قهوه ای که بخشی از یقه و شانه چپ آن سالم مانده،در حفاری به دست آمده که تاریخ آن مربوط به نیمه اول قرن نخستین قبل از میلاد می باشد.ریسمان ابریشمی که ظاهرا به قسمت باز یقه بسته می شده،قدیمی ترین قطعه ابریشمی می باشد که تا به حال در حفاری ها از ایران به دست آمده است.قطعات نمد به رنگ قرمز و سیاه نیز از دوران پارتیان در شهر قومس پیدا شده است. ریسمان کنفی و بقایای دیگر منسوجات از دوران پارتیان در گورهای نوروز محله در ساحل دریای خزر به دست آمده است.
از دوران ساسانیان میراث غنی از منسوجات به صورت تصاویر و اشارات ادبی باقی مانده،اما از این دوران تنها در شهر قومس است،که منسوجات ولقعی به جای مانده است.این منسوجات شامل قطعاتی چند به رنگ زرد و پرزدار می باشند که به عنوان فرش قلمداد شده اند،و بافته هایی از پشم یا پشم و نخ پنبه،بعضی ها نقش دار؛قطعه باریکه ای به رنگ های قرمز یا نارنجی،سفید و آبی؛دیگری باریکه ای با رنگ های قهوه ای و سفید؛افافی سفید رنگ که با نخ سبز منقش شده؛قطعه ای که بر آن گل نیلوفر نقش زده اند؛و دیگری با زمینه آبی و سفید«مرواریدگون»،و قطعاتی هم از نخ پنبه در محل پیدا شده است.یکی از این قطعات به دست آمده شهر قومس به عنوان زیلو قلمداد شده است،اما این تعیین هویت جای بحث و بررسی دارد.

نویسنده:کارن اس. رابینسون---Karen s.Rubinson

کتاب منبع:تاریخ و هنر فرش بافی در ایران(براساس دایره المعارف ایرانیکا/زیر نظر احسان یارشاطر/انتشارات نیلوفر/تهران1384

ادامه مطلب

فرشهای پازیریک

فرشهای پازیریک

کهن ترین نمونه قالی

فرش های پازیریک

کهترین نمونه قالی،فرش هایی است که در پازیریک (1949 م) به دست آمده است.پازیریک،دره ای است در دامنه تپه های نواحی شمالی کوهستان«آلتایی»،از نواحی «جنوبی سیبری مرکزی» در 79 کیلومتری مرز مغولستان خارجی با ارتفاع نزدیک 1500 متر از سطح دریا.در بازدید از پازیریک به وسیله رودنکو،پنج مقبره بزرگ و نه مقبره کوچک کشف شد که ظاهرش مانند تپه های سنگی بود.حفاری این مقبره ها که در وسیله«کورگان» نامیده می شود از اوایل قرن چهاردهم هجری شمسی آغاز شد و دنباله آن در طول بیست سال در چند نوبت ادامه یافت.به علت یخبندان درون مقبره ها،یخها را با کمک جریان آب گرم شکسته و خارج کردند تا بتوانند به وسایل درون گورها دسترسی پیدا کنند و معلوم شد که ساکنان این نواحی «سکایی» بوده اند (قومی که در زمان هخامنشیان (559-321ق م) و پیش از آنان در پیرامون ایران به سر می بردند) در این مقبره ها که مربوط به پادشاهان سکایی بود اجساد مردگان در درون تابوتهای چوبی قرار داشت،بدن آغشته به مواد عطر آگین و سر رو به سوی مشرق بود.اتاقهای مقبره چوبی بود و بدنه درونی آنها با نمد پوشیده شده بود.از جمله این نمدها،نمد سفید رنگی بود که بر آن نقش شیری،با بدن انسان و نگاره مرغان گوناگون دیده می شد.بر کف تابوت نمد دو لا و روی آن قالیچه پشمی گسترده بودند و بدن مرده روی قالیچه بود.در مقبره پنجم آثاری از صنعت بافندگی زمان هخامنشیان پیدا شد که از جمله دو فرش از گونه قالیچه برای زین اسب(فرش غاشیه) است که اندازه یکی از آنها83/21×2 متر و کلفتی 2 میلیمتر است با رنگ قرمز سیر،آبی،سبز کمرنگ و نارنجی که به جز بخش کوچکی از آن بقیه سالم مانده است.در این قالیچه که کرک آن از پشت گره خورده است و از سمت رو چیده و صاف شده است به نوشته رودنکو در هر دسیمتر مربع 3600 گره به کار رفته است.نقشه این فرش،در وسط عبارت است از چند ردیف نگاره چهار برگی به شیوه گل و بوته آشوری و نقش حاشیه آن نیز ردیفی است از جانوران افسانه ای و بالدار و پس از آن سوارکاران،و گوزنها.براساس نوشته های رودنکو،نگاره اسبهای سوارکاران با آن گردن برگشته و پارچه ای که بر سینه اسب است و گذاشتن قالیچه به جای زین،از ویژگیهای نقشهای آشوری در این زمینه است.ولی ریزه کاریهای نقش،مانند شیوه گره زدن دم اسب را،در تخت جمشید نیز می توان دید همچنان که نقش آنها که در کنار اسب راه می روند و جامه کوتاه و شلوار تنگ پوشیده اند نیز در آن جا به چشم می خورد.این فرش را براساس برآوردهای رودنکو می توان متعلق به قرن چهارم یا پنجم پیش از میلاد دانست.
فرش دوم نیز قالیچه ای است که چند تکه شده است و نقش آن چهار گوشه هایی است به رنگ قهوه ای روشن یا آبی با نقش چند زن هخامنشی در برابر آتشدان که نمونه آن در مهرهای عصرهخامنشی نیز دیده می شود.تار و پود این فرش از پشم و بافت آن دو رو است.یعنی در هر سانتیمتر مربع از یک سو 22 گره و از سوی دیگر 24 گره دارد و به این ترتیب نقش فرش از هر دو سو نمایان است.نمونه دیگر از هنر بافندگی دوره هخامنشی،تکه هایی از یک فرش دیگر ایران است که در موزه «ارمیتاژ»(Ermitage) پتروگراد نگهداری می شود.این تکه ها پیش از حفاری پازیریک،به وسیله«هیات کوزلف»از زیر یخبندان کوههای شمالی مغولستان واقع در «نویین اولا» در سیبری به دست آمد و تاریخ آن معادل آغاز تاریخ میلادی برآورد شده است.بافت آن محکم و از پشم کلفت و انبوه به رنگ آبی تیره است و به علت کوچک بودن تکه ها،نقش کلی فرش را نمی توان مشخص کرد.



کتاب منبع :فرشنامه ایران/دکتر حسن آذرپاد،فضل الله حشمتی رضوی/تهران1383/صفحه 12 و13

ادامه مطلب

فرش معروف و کهن باسادار

فرش باسادار

فرش ملکه و آتشدان


در ادامه کاوش های باستان شانسی توسط رودنکو در فاصله 180کیلومتری غرب دره پازیریک در گورستان باسادار قطعه فرش دیگری کشف شد که به همین نام خوانده می شود.بافت فرش باسادار بسیار ظریف و رج شمار آن حدود700گره در دسی متر مربع ونوع گره آن فارسی است.با کشف این دو قطعه فرش مقطع دیگری از تاریخ فرش از ابهام بیرون آمد.
در مورد قدمت این دوقطعه فرش همه صاحب نظران کم وبیش متفق القول می باشند.رودنکو قدمت این فرش ها را به حدود قرن پنجم پیش از میلاد مربوط می داند. اما در رابطه با محل بافت این دوقطعه فرش آراء متفاوتی وجود دارد.
بعضی از صاحب نظران معتقدند که به دو دلیل هر دو منطقه فرش در مناطقی غیر از محل کشف آنها بافته شده اند. این دسته از صاحب نظران اولا بافت عالی فرش ها را با دیگر مظاهر رشد فرهنگ وصنعت قوم سیت هماهنگ نمی دانند. از نظر آنان قوم سیت در قرن پنجم پیش از میلاد ازلحاظ رشد فرهنگی وصنعتی آن پایه از مهارت را نداشته است که بتواند چنین فرش هایی را تولید کند.ثانیا این افراد رواج دو نوع بافت در میان یک قوم را چندان قابل قبول نمی دانند.اوغلو مورخ ترک سکاهای آسیای میانه را ترک نژاد می داند و از نظر او پازیریک یک منشاء ترکی دارد.رودنکو از روی شباهت اشیاء مشکوفه در پازیریک با آثار به جا مانده از سکاها وایران عهد هخامنشی بافت فرش پازیریک را به ایران نسبت می دهد. در واقع امر نیز نقش حاشیه فرش اسب سوار با نقوش برجسته پلکان شرقی کاخ آپادانا در تخت جمشید شباهت دارد.از طرف دیگر در حاشیه فرش نقش اسب وسوار بیست وهشت مرتبه تکرار شده است.در ورودی قبر شاهان هخامنشی در نقش رستم نزدیک تخت جمشید نیز بیست وهشت مرد به نشانه نمایندگان بیست وهشت ایالت شاهنشاهی هخامنشی تخت کوروش را حمل می کنند.
رودنکو در کتاب تمدن مردم ناحیه کوهستانی آلتایی در عهد سکاها با اشاره به نقوش برجسته کاخ نینوا که طرح قالی های دیواری را که گل وحاشیه وغیره است در بردارد.به سابقه فرشبافی توسط اقوام،بابل،آشور،ماد وپارس می پردازد.بدین ترتیب از دید او فرش بافی سابقه ای قدیمی تر از قرن پنجم میلاد-زمان تولید فرش پازیریک دارد.



کتاب منبع:جغرافیای فرش دستباف-حمیده واعظی ،انتشارات خدمات فرهنگی کرمان ،سال 1390،صفحات8و9

ادامه مطلب

کهن ترین نقش قالی

کهن ترین نقش قالی

کهن ترین نقش قالی


قبل از اینکه به سراغ کهن ترین فرش پرزی و گره دار تقریبا سالم موجود در جهان(یعنی فرش پازیریک) برویم بی مناسبت نیست که از کهن ترین نقش قالی سخنی به میان آوریم که در حال حاضر در موزه لوور پاریس از آن نگهداری می شود. این نقش را دانشمندان آشورشناس در نقش برجسته "کاخ نینوا" (پایتخت آشور، سرزمین قدیمی در بخش وسطای رود دجله) یافته‌اند که گل و حاشیه آن تقلیدی از گلدوزی‌های بابل به نظر می رسد. تاریخ این نقش‌ها را قرن هفتم پیش از میلاد می دانند. بهترین نمونه این نقش متعلق به خورس آباد در موزه لوور نگهداری می‌شود. در وسط این تصویر طرح گل و گیاه چهار برگه‌ای تکرار شده و در حاشیهٔ آن تصویرهایی از نیلوفر آبی است. همانند آنچه که امروزه در برخی از قالیچه‌های کردی نقش می‌شود. در همین زمینه، دو مجسمه سفالین اسب در دست است که یکی در سال ۱۳۲۸ در شوش بوسیله دکتر "گیرشمن" (Roman Girsman) کشف شده است که تاریخ آن به قرن هشتم پیش از میلاد می‌رسد و محل کشف دیگری در ماکو ست که تاریخ آن متعلق به هزاره دوم پیش از میلاد است. در هر دو اسب قطعهٔ فرشی به جای زین وجود دارد که به عقیده گیرشمن، نگاره‌های آن کهن ترین نمونه نقش فرش ایران است. نقش نمد زین مجسمه شوش در یک سو تصویر دو گراز در حال تاخت در نیزار را نشان می دهد و در سوی دیگر، دو گراز در دو طرف نگاره‌های مربع شکل را (که به نوشته گیرشمن، این مربع در گذشته برای نمودن آب کشیده می شده است)، افزون بر گرازها در هر دو سو نیز یک مرغ ماهیخوار در حال پرواز دیده می‌شود. نقش نمد زین اسب ماکو، حیوانی است مانند سگ شکاری با آهو و پرندگان و گل و بوته .



منبع:تاریخ فرش ایران،سیر تحول وتظور فرش بافی در ایران،فضل الله حشمتی رضوی،انتشارات سمت،صفحه 107.

ادامه مطلب

فرش تاریخی وجواهر نشان بهارستان

فرش تاریخی وجواهر نشان بهارستان

فرش بهارستان

فرش بهارستان که اکثر کارشناسان آن را با فرش بهار خسرو یکی می دانند به گزارش طبری شصت رش پهنا وشصت رش درازا داشته است (رش یا ارش:واحد طول است.فاصله نوک انگشت میانی تا آرنج ) فرش مذکور همان طور که در صفحات آتی به جزئیات آن اشاره خواهد شد در کاخ تیسفون تالار بار عام کاخ خسرو پرویز را مفروش می کرده است.طرح فرش مذکور شکل یک«باغ» را داشته با نهرهایی که فرش را به چهار قسمت تقسیم می کرده است.حاشیه فرش با سنگهای گرانب ها مانند زمرد،یاقوت،مروارید وفیروزه آراسته بوده است که به نظر چمنزاری سرسبز و بهار را تداعی می کرده است.این فرش هنگام فتح تیسفون به دست جنگجویان فاتح افتاد وبه عنوان یک غنیمت جنگی به قطعاتی تقسیم شد و هر قطعه آن به فردی واگذار گردید.نگاهی به تاریخ،ما را از این امر بیشتر مطلع می کند.
در زمان خلیفه دوم در سال13ق که مصادف با سلطنت یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی است اعراب به فرماندهی ابو عبید ثقفی به ایران حمله می کنند ولشکریان رستم فرخ زاد را شکست می دهنددر این جنگ ابو عبید ثقفی کشته می شود وخلیفه نیز سعد ابن ابی وقاص را به سرداری سپاه اسلام بر می گزیند.او در قادسیه با سپاه رستم فرخ زاد به جنگ می پردازد ورستم در این جنگ به قتل می رسد واعراب به مداین حمله می کنند و... .حال به ذکر نقل قول سه تاریخ نگار مشهور قدیم می پردازیم که در باره اوصاف وسرنوشت این فر ش گزارش های موثقی ارائه داده اند:
الف)فرش بهارستان به روایت محمد بن جریر طبری
محمد بن جریرطبری (حدود 226-310ق)راجع به توصیف فرش بهارستان در تاریخ طبری می گوید:
بساطی یافتند از دیبا شست ارش اندر شست ارش...به زمستان باز کردندی بدان وقت کی هیچ جای گلی شکفته نبودی وبه جهانیان اندر سبزی نبودی وآن بساط را گرداگرد کنارهاش همه زمرد وزبر جد سبز یافته...وعمر آن همه گوهرها آن بساط را پاره پاره کرد وهرکس زا به قسمت راست کرد... .
ب)فرش بهارستان به روایت ابوعلی بلعمی
در تاریخ نامه طبری که به وسیله ابوعلی بلعمی به فارسی برگردانیده شده است(سال352 هـ)اختلاف های جزئی در متن عبارات دیده می شود.
بلعمی اشاره می کند:
ودیگر از آن چیزها آن بود که اندر خزینه،فرش بود یک بساط سیصد[شصت؟] رش بالا اندر شصت رش پهنا،وآن را فرش زمستانی خواندندی.ملکان عجم آن را اندر زمستان باز کردندی وبر وی نشستندی.بدان وقت که اندر جهان سبزی وشکوفه نماندی.وبر لبه های آن بر کرانه گرداگرد به زمرد سبز بافته بود،چنان که چون بنگریستندی پنداشتی که مبقله است یا کشتزاری.و اندر آن همه گوهرها اندر نشانده به رنگ[هرچه] اندر همه جهان اسپر غم است وشکوفه.وسعد آن بساط را همچنان سوی عمر فرستاد... .
پس عمر آن همه میان مردمان قسمت کرد،هرکسی به مقدار دیوان وی که زیادت بود بداد.و از آن بساط یک به علی بن ابی طالب[ع] را داد.واو به هشت هزار درم بفروخت وخلق جهان از مشرق تا مغرب ومصر ویمن روی به مدینه نهادند وبخریدند آن گوهرها و زرسیم،وهرچه دیناری ارزید به دانگی می خریدند.
پ)فرش بهارستان به روایت ابوعلی مسکویه رازی
ابوعلی مسکویه رازی(320-421هـ.ق) در کتاب تجارب الامم ذیل فتح مداین وغنایم جنگ چنین می نگارد:
سعد چون از کار بهر کردن دستاورد های جنگ وجدا کردن پنج یک اش بپرداخت.درباره فرش بهارستان[=قطف] وبهای آن بپرسید.برای آن بهایی نشناختند.پس،از یاران پرسید:«آیا می پذیرید که چهار پنجم آن چشم بپوشیم وآن را یکپارچه به نزد عمر فرستیم،تا با آن هرچه خود خواهد کند؛چه،ما در میان خود بهتر نتوانیم اش کرد؟»
یاران گفتند:«می پذیریم،اگر این چنین است،هم در راه خدا ببخش».
چنین شد که آن را به نزد عمر فرستادند.شصت گز در شصت گز بود.به گستره یک گریب بود.در نقش آن راهها می دیدی که از نگاره های گوناگون پدید شده بود،و جویباری از گوهرها که در بافت آن به کار برده بودند و دیری که در میانه به چشم می خورد:بر کناره های آن کشتزاری بود سرسبز و پرگیاه.بر آن نگاره هایی بنگاشته بودند که در خور زمستان بود،آنگاه که گلها بروند.هرگاه می گساری می خواستند،بر آن می نشستند وگفتی که در بوستان به بزم نشسته اند.
زمین اش،زمینه فرش را می گویم،زربفت بود ونقش آن از گوهرها که بر آن نشانیده بودند.بر شاخه های زرین اش گلهایی از زر وسیم بود وبرگهای آن از دیبای زربفت.تازیان نام قطف بر آن نهاده بودند.
فرش را همین که به نزد عمر در مدینه آوردند عمر مردم را گرد کرد.با آنان سخن راند وکار فرش را باز گفت واز ایشان رای خواست،تا با آن چه کند.رای شان همساز نبود.برخی گفتند:عمر خود بگیرد واز آن خویش کند.برخی به رای عمر وا گذاشتند.برخی تباه گفتند وآشوب کردند.
...پس،آن فرش را تکه تکه کرد ودر میان یاران بهر کرد.به علی[ع] تکه ای رسید که بیست هزار بفروخت واز تکه های دیگر بهتر نبود.


حاشیه

د
ر باره فرش چهار فصل بهار خسرو یا بهارستان که عربها آن را«بساط الشتاء»می گویند حرف وحدیث زیاد گفته اند:
گروه اول)گفته اند که این فرش به حکم آنکه سراسر جواهر نشان بوده است نمی توانسته گره بافته خوابدار باشد. در پاسخ این گروه باید گفت اولا«حاشیه»فرش گوهر نشان بوده است نه متن آن.خود طبری اشاره می کند:«آن بساط را گرداگرد کناره هایش همه به زمرد وزبر جد سبز بافته...».به یقین مقصود از «کناره ها» همان «حاشیه» قالی است،در ثانی مگر روی فرش گره خورده وخوابدار را نمی توان با انواع گوهرهای مختلف به صورت سوزن دوزی پوشش داد؟
گروه دوم) دسته ای هستند که روی بزرگی مساحت این فرش انگشت می گذارند ومی گویند چطور چنین فرش بزرگی روی دار قالی بافی(حتما چوبی) مستقر شده است؟پاسخ به این ایراد وقتی میسر است که اولا در نظر داشته باشیم که علاوه بر اینکه امکان سر هم کردن چوبهای دار وجود داشته است امکان چند تکه بافتن فرش هم وجود دارد.تولید فرشی در حدود 5هزار متر مربع در سالهای اخیر با همین روش بوده است.ثانیا تنه درختان بزرگی که بتواند برای ساختن داربزرگ قالی بافی مورد استفاده قرار گیرند در گذشته هم مثل امروز در دسترس بوده است.طول درختان در گذشته در مقایسه با امروز تفاوتی نکرده است.
گروه سوم) آنانی هستند که چون نمونه ای حتی تکه پاره ای از فرش بهارستان در اختیارشان قرار نگرفته است از این نظر نقل قولهای تاریخی را نوعی داستان پردازی وتخیلی می دانند وحتی در موقع پژوهش سیر تحولات فرش از بحث این گونه فرشها صرف نظر می کنند.واقعیت این است که به این گروه پاسخی نباید داد.زیرا مسئله کاملا روشن است.امروزه ارزش تحقیقات تاریخی وحتی پژوهشهایی که روی موضوعات اساطیری انجام می شود بر کسی پنهان نیست.بدیهی است که تردید در چگونگی مستندات تاریخی ومیزان اعتبار آن،مساله دیگری است که ارتباطی به این موضوع ندارد.
گروه چهارم)برخی از پژوهشگران با تمسک به شاهنامه فردوسی از فرشهایی یاد می کنند که در شاهنامه فردوسی آمده است وآن را به فرش بهار خسرو نسبت می دهند یا آن را فرش دیگری می دانند.اخیرا یکی از مولفان براساس استنباط از یکی از ابیات شاهنامه در بخش پادشاهی خسرو پرویز از بیتی یاد می کند که در آن به«فرش بزرگ» اشاره شده است:
بزرگان برو گوهر افشاندند که فرش بزرگش همی خواندند
در حالی که در نسخه تصحیح شده به وسیله استاد سعید نفیسی اصلا واژه «فرش» در این بیت به کار نرفته و«فّر بزرگ»آمده که با اصل ماجرا که توصیف«جامه زربفت»باشد نزدیک تر است.بیت چنین است:
بزرگان گوهر برافشاندند که فر بزرکیش همی خواندند
بنابراین به نظر می رسد غیر از فرش بهارخسرو(که مشخصات آن با فرش بهارستان یکی است)فرش بزرگ دیگری در دوره ساسانیان احتمالا وجود نداشته است.


منبع:حشمتی رضوی/فضل الله/تاریخ فرش-سیر تحول و تطور فرشبافی/1389/تهران/سمت/صفحه 140 الی 144

ادامه مطلب

فرش معروف و کهن پازیریک

فرش معروف «پازیریک»

فرش پازیریک


در سال 1328 شمسی(1949 میلادی) پروفسور رودنکو قطعه فرش گره داری را که در اصل به عنوان پوشش اسب به کار می رفته است در قبرهای مستور از یخ چادر نشینان صحراگرد در محلی به نام «پازیریک» واقع در هشتاد کیلومتری مرز مغولستان در میان کوه های آلتائی کشف می کند.این فرش که قدمت آن به 2500 سال قبل می رسد در اندازه های 183×210 سانتی متر و با 3600 گره در دسی متر مربع و با رنگ های متعددی چون سرخ؛سبز،آبی،نارنجی و نوعی سبز متمایل به آبی که به رنگ پازیریک معروف است بافته شده است.تصویر های حاشیه آن با اشکال متداول در دوره هخامنشی و نقش های تخت جمشید شباهت فراوان و بدون تردیدی دارند و در زمینه ی مرکزی آن تصاویر ستاره هایی چهار پره ای شبیه شکل های منعکس شده بر روی اشیاء کشف شده در لرستان مربوط به این دوره در درون مجموعه ای از قاب ها محصور شده اند.گوزن های شاخ پهن نیز که در آثار باستانی و مشخصا در حجاری های بیستون دیده می شوند در حواشی این فرش به چشم می خورند.
درباره سابقه ی تاریخی این فرش با اهمیت که در موزه ی «آرمیتاژ» لنین گراد در محفظه ای خالی از هوا نگهداری می شود پروفسور رودنکو معتقد است که در زمان مادها یا پارت ها ی قدیمی بافته شده است.بنابر نظر یکی از پژوهشگران معروف به نام «دیماند» در فرش پازیریک ترکیبی از طرح های آشوری و هخامنشی و سکایی به کار رفته است.او نیز مانند رودنکو عقیده دارد که مبدا این فرش از ایران است.یکی دیگر از صاحب نظران فن به نام «اولریخ شورمان» پا را از این فراتر نهاده و عقیده دارد که این فرش در آذربایجان بافته شده است. در حالی که «پان بنت» معتقد است که با وجود فاصله ای متجاوز از 3500 کیلومتر از کوههای آلتایی تا مرزهای کنونی ایران ،احتمال آنکه این فرش کار بافندگان ایرانی باشد بسیار ضعیف است.فرد مذکور در تاریخچه فرش پازیریک در کتابی تحت عنوان «قالیچه ها و قالی های جهان» قاطعانه تاکید می کند که مهد هنر و فن قالی بافی در شرق آسیا و در میان اقوام مغول بوده و از آنجا به نقاط غربی آسیا از جمله ایران رسیده است.
پروفسور رودنکو در ادامه ی کاوش های باستان شناسی خود چند تخته فرش دیگری را با بافت ظریف تردر فاصله یکصد و هشتاد کیلومتری پازیریک در محلی به نام باسادار کشف نمود.در اینجا باید یاد آور شد که قبل از کشفیات رودنکو یکی دیگر از باستان شناسان روسی به نام «کوزلف» در ناحیه ای به نام نوئین اولا واقع در سیبری موفق به یافتن تکه هایی از یک فرش ضخیم بافت گردیده بود که تاریخ بافت آن را بعد از فرش پازیریک دانسته و آن را به بافنده های دوره هخامنشی منتسب کرده اند.
قرائن تاریخی موید این نکته است که قالی بافی در زمان ساسانیان رونق داشته است و در ارتباط با این مطلب سالنامه ی چینی «سوئی سو» مربوط به سال های 590 تا 617 میلادی یعنی اندکی پیش از انقراض سلسله ساسانی در میان کالاهای ایرانی از قالی نام برد.


منبع: افسانه جاویدان فرش ایران/محمد جواد نصیری/انتشارات میر دشتی/سال نشر1389/صفحه 14-15

ادامه مطلب