قالی بافی در سنقر

سُنقُر

فرش بافی در سنقر

عشایر نیمه چادرنشین کلیایی ساکن در سنقر و توابع آن با تولیداتی قابل توجه چه از لحاظِ کمیت و کیفیت تا حدی کمبودهای مراکز بافندگی کرمانشاه و عشایر ساکن در این استان را جبران می کنند. این عشایر در مرکز مثلثی که رئوس آن همدان، کرمانشاه و سنندج است، زندگی می کنند و دست بافت های آنها بیشتر در شهر سنقر با قیمت های مناسب به فروش می رسند.
فرش های کُلیایی به طور معمول در اندازه های 130×250 سانتی متر و یا ذرع و نیم بافته می شوند. هر چند اندازه های دیگر مانند کلگی های کوتاه نیز به فراوانی در میان دست بافت های آن دیده می شود.
فرش های پرتراکم کلیایی تار و پود پنبه ای و پرزهایی با ارتفاع متوسط دارند الیاف فرش های آنها به خوبی رشته شده و معمولا با رنگ های طبیعی در فام های روشن، آبی وقرمز، و سایر رنگ های کلاسیک رنگ آمیزی می شوند. کیفیت دو رنگی ناگهانی نیز گاهی در میان فرش های آنان دیده می شود. درمجموعه فرش های کُلیایی به طرح های گوناگونی بر می خوریم. از جمله بافنده های این ناحیه فرش هایی با طرح بیجار در نقش هراتی با سبک شاخه شکسته می بافند که در متن روشن ترنج های آن نقش های ساده پرندگانی به صورت مجرد دیده می شود.
در متن اصلی فرش که در درون آن ترنج شش گوشه ای جای دارد ، نقش های هراتی دیده می شوند و حاشیه فرش با نقوشی به کلی غیرمتعارف تزئین شده است. پاره ای از فرش های این منطقه با داشتن ترنج ساعتی پیوستگی طرح های کُلیایی را با طرح های فراهان، تفرش و خَرَقان را نشان می دهند . چنانکه برخی دیگر از فرش های ترنج داراین ناحیه طرح هایی از لادیک(LADIK) در ترکیه را تداعی می کنند. در کُلیایی فرش هایی با طرح های بازوبند با حاشیه شیر و شکری نیز بافته می شود.


منبع:کتاب افسانه جاویدان فرش ایران/محمدجواد نصیری/چاپ اول/انتشارات میردشتی/1389/صفحه 139

ادامه مطلب

فرش بافی در کرمانشاه

کرمانشاه


قالی کرمانشاه

صنعت قالی بافی در کرمانشاه بر خلاف شهرهای مجاور آن رونق و اهمیت چندانی ندارد و تولیدات اندک آن مانند بافته های عشایر سنجابی و کلهر بیشتر در اندازه های کلگی و خورجین و مانند آن ، به بازار عرضه می شوند. فرش های آن غالبا درشت بافت بوده و با گره ترکی بافته می شوند. طرح های هندسی و شاخه شکسته را بیشتر با رنگ هایی در فام های قرمز ، قهوه ای روشن و شتری می بافند.


منبع:کتاب افسانه جاویدان فرش ایران/محمدجواد نصیری/چاپ اول/انتشارات میردشتی/1389/صفحه 139

ادامه مطلب

ابزارآلات بافت در فرش راور

ابزارآلات بافت در فرش راور

قالی راور

ابزار آلات در فرش کرمان و راور مانند سایر نقاط تحت پوشش گره نامتقارن خاص هستندکه در اینجا به معرفی مختصر وگویش محلی آنها می پردازیم.
1-پاکی:وسیله ای است که خامه را پس از گره زدن در دور تارها با ان می برند ودر بعضی مناطق کشور با نام کاردک نیز مشهور است.
2-دیلم:وسیله ای بزرگتر از پاکی اما غیر قابل بردگیو برای کوبیدن ویکنواخت کردن گره ها ی یک رج قبل از عملیات پود کشی استفاده می شود.


3-کلوزار:وسیله ای برای کوبیدن پود استفاده می شود و در بعضی مناطق ایران با نام شانه، دفتین وکرکیت نیز شهرت دارد.
4-سوهان:وسیله ای است برای تیز کردن کاردک ها از ان استفاده می شود.
5- قَبل یا قول:فتیله یا مقداری از خامه است که به دور چوبی پیچیده می شود تا درهنگام بافت استفاده از نخ ها آسان تر شود واز اسراف آن جلوگیری شود وهمچنین قول کردن خامه ها یا نخ ها باعث جدا شدن مواد زائد از نخ و تمیزی آن در زمان بافت می شود.
6-سیخه:میله آهنی و گاه چوبی نازک است که نخ پود از توپک یا کلاف به دو ان پیچیده می شود وزمان پود کشی آن را از بین تارهای چله عبور می دهند.وتقریبا کار ماسوره دستگاه های بافت پارچه را دستگاه قالی بافی انجام می دهد.
7-نشانه:میله ای آهنی به طول یک فوت که به وسیله آن روی تارها علامت گذاری می کنند وبراساس آن بافت را انجام می دهند تا درپایان کار دچار بالازدگی ویل پایین زدگی نشود.
8-بونیکو:وسیله ای است که برای تبدیل کردن نخ های کلاف به قول یا فتیله از آن استفاده می شود.روش کار آن بدین صورت است که کلاف نخ را به روی آن می اندازند وسر نخ کلاف را باز کرده ومی کشند با کشش نخ وگردش بنیکو سر نخ آزاد شده وجهت پیچیدن به دور چوب یا سیخه استفاده می شود.
9--نقش قالی یا تکه:همان طرح قالی است که پس رنگ ونقطه شدن به صورت تکه تکه شده بر روی مقوا چسبانده شده وهر نقش قالی که در راور با نام تکه نیز معروف است حدود چهل رج را از طرح نشان می دهد. وبا توجه به ابعاد قالی تعداد نقش ها زیاد یا کم می شود. ولی به طور معمول تعداد نقش یا تکه در قالی راور برای یک قالی 2در3مترحدود 18تکه برای نصف کار است.


نویسنده:سعید یزدی زاده راوری،هزار ویک سند،کرمان،25/9/1392

ادامه مطلب

فرش بافی در قم

قم

فرش دستباف قم

اگر عباباف نایینی قالی پر آوازه ی خود را به هنرمند اصفهانی مدیون است ، در عوض بافنده تک باف قمی این سپاس را مرهون همسایه نام دار و پیشکسوت خود کاشان می باشد که راه و رسم کار را با سخاوت و استادی به او آموخت و به حق این شاگرد تیز هوش نیز با فراست تمام ریزه کاری ها را دریافت و توانست با ارائه فرش های با طرح های جالب و بافت ظریف و رنگ های متعادل مرزهای شهرت را به زودی در نوردیده و به فرش نورسیده ی خود این چنین اعتبار بخشد.
حدود نود سال پیش بود که تجار کاشان دارهای قالی را به آنجا برده و کار را در مقیاسی محدود شروع کردند. هنوز بیست سالی از آن نگذشته بود که که قالی بافی در آن جا با ابعادی تجارتی به صورت پیشرفته و قابل ملاحظه ای ادامه ی یافت.

در شهر مقدس قم قالی بافی آن چنانکه در برخی از مراکز بافندگی مهم ایران چون تبریز معمول است در کارگاه های بزرگ صورت نمی گیرد. بیشتر تک بافی در آن معمول است ولی کم نیستند موسساتی که تولید آنها گرچه در مقیاسی بزرگ نیست ولی ابعاد خانوادگی هم ندارد. مروری بر نام برخی ار آنان ، که بیشتر امضای خود را در حاشیه ی فرش های خود باقی می گذارند ، تا حدودی وسعت و دامنه ی کار و فراوانی بافنده و صاحب کار قمی را به یاد می آورد. برخی از این بافندگان عبارتند از : متوسل ، هاشمیان ، طالبیان ، نعمتی ، طالبی ، رضا قناحی ، ارسلانی ، پریشان ، رهی امانت کار ، محمد جمشیدی ، موسوی ، رجب زاده ، دانشور ، شجاعی ، صادق زاده، انارکیان ، صفوی ، محمدی ، علیایی ، رضایی ، رضوی ، ارمی ، خادم ، رشدی زاده ، صالح . جعفری.

قم یکی از مهمترین مراکز تولید فرش های گل ابریشم و کرکی و تمام ابریشم است و فرش های آن بیشتر در اندازه های ذرع و نیم و دو ذرعی و ابعاد چهار و هفت و دوازده متر مربعی بافته می شود.

تراکم گره در فرش های ریز بافت و ابریشمی آن در بسیاری از موارد به مرز یک میلیون گره در متر مربع نزدیک می شود. فرش آن پرز کوتاه و دو پوده است. پود نازک آن بیشتر در رنگ های خاکستری و آبی و بژ در پشت فرش قابل روئیت است.

بافنده های قمی ترجیح می دهند که دلپذیر ترین طرح های سایر مراکز قالی بافی ایران را که به مرور زمان مطلوب و مقبول طبع همگان شده اند با مختصر تغییراتی ببافند. اگر فرش های آنها با قالیچه ها و قالی های اصفهان و کاشان به لحاظ شباهت نقشه اشتباه شوند ، این اشکال در مورد فرش های بافت تبریز هیچ گاه پیش نخواهد آمد زیرا فرش های تبریز با گره هایی از نوع ترکی بافته می شوند ، در حالی که بافنده های قم گره فارسی و یا گره سنه را در قالی بافی خود به کار می برند. طرح های متداول در قالی بافی قم عبارتند از : بندی خشتی (موزائیکی بختیاری) ، بته ای ، درختی ، شکارگاه ، هندسی جوشقانی ، شاه عباسی لچک و ترنج ، شاه عباسی افشان ، محرمات ، ترنجی کف ساده ، بندی کتیبه ای ، محرابی ، گل فرنگ و ظل السلطانی.

در طرح بته ای که از طرح های مورد علاقه ی بافنده های قمی است ، نقش بته ها مانند فرش های خراسان است. بر عکس فرش های نقش بته ی ناحیه ی سرآبند و مال میر (لرستان) یک سویه است به این صورت که نوک این بته ها که در ردیف های موازی بافته شده اند همگی در یک جهت هستند. در حالی که در فرش های سرآبند جهت نوک بته ها در ردیف های متوالی یک در میان تغییر می کند.

در قم تقلیدی از طرح هندسی جوشقانی را می بافند که با طرح های قدیمی کاشان نیز شباهتی دارند. در این شهر طرح درختی را گاهی در متن محرابی و گاهی نیز بدون نقش محرابی می بافند. مشابه این طرح در اصفهان و کاشان نیز بافته می شود. بافندگان قمی فرش های کف ساده با ترنج بزرگ شش گوشه ای مملو از گل ها و برگ های تیپ هراتی می بافند که مشابه آن در بیرجند نیز بافته می شود. بافندگان قمی فرش های کف ساده با ترنج بزرگ شش گوشه ای مملو از گل ها و برگ های تیپ هراتی می بافند که مشابه آن در بیرجند نیز بافته می شود.



منبع:کتاب افسانه جاویدان فرش ایران/محمدجواد نصیری/چاپ اول/انتشارات میردشتی/1389/صفحات 189-190

ادامه مطلب

سوابق قالیبافی درخراسان و مشهد

سوابق قالیبافی درخراسان و مشهد
ويژگيهای تاريخی و جغرافيايی استان خراسان[سابق]:

فرش مشهد

خراسان مرکب از دو كلمه (خور و آسان ) كه در لغت به معنی محل طلوع خورشيد است و در متون قديمی با عنوان مطلع الشمس از آن ياد كرده اند.اين خطه در سرتاسر تاريخ پر ماجرای خود مردان نامداری را چه در زمينه سياست و چه در زمينه علم و ادب در دامان خود پرورانده است. در زمانهای قديم سرزمينی پهناور بوده است كه طی قرنهای متمادی در اثر جنگهای گوناگون و بی لياقتی حكام به بخشهای مختلف تقسيم شده و امروزه قسمتی از اين بخش ها در خاك همسايگان شمالی و افغانستان قرار دارند. خراسان امروز جزئی از خراسان قديم يا خراسان بزرگ می باشد.
خطه خراسان نيز مثل ساير قسمتهای ايران از آسيب مغولها در امان نماند و مصائب زيادی در طول تاريخ متحمل شد. تنها توجه شاهرخ از نوادگان تيمور خان و همسرش گوهرشاد خاتون كه بانی بسياری از ابنيه بخصوص مسجد گوهرشاد است، توانست رونق گذشته را به آن بازگرداند. ازآن پس نيز خراسان همواره مورد هجوم واقع شد. ازبكها بارها خراسان را مورد هجوم قرار دادند و بر نابسامانيهای اين منطقه افزودند. دوران تيره خراسان تا زمان آغامحمد خان قاجار طول كشيد و سرانجام در زمان فتحعلی شاه آرامش نسبی به مشهد بازگشت. استان خراسان در حال حاضر با مساحتی حدود 2/313337 كيلومتر مربع ( تقريبا" يك پنجم مساحت كل كشور) در شرق ايران قرار گرفته است.
اين استان از شمال به كشورهای شوروی سابق، از مشرق به افغانستان و شوروی، از جنوب به استانهای سيستان و بلوچستان و كرمان و از مغرب به استانهای يزد، اصفهان، سمنان و مازندران محدود است. شهرهای عمده استان خراسان عبارتند از:مشهد،درگز،بجنورد،اسفراین،نیشابور،سبزوار،تربت حیدریه،تربت جام،کاشمر،فردوس،طبس،بیرجند،تایباد،سرخس،قاین و نهبندان.

بررسی سوابق قاليبافی در خراسان:


با مراجعه به منابع و كتب موجود در خصوص تاريخ قاليبافی كمتر جايی را می توان يافت كه در آن از قدمت قاليبافی در مشرق ايران به ويژه نواحی شمال شرق ذكری به ميان آمده باشد. به عبارت ساده تر نه تنها از قاليهای قديمی كه در اين منطقه بافته می شد، كمتر باقیمانده، بلكه در منابع موثق كه عموما" توسط سياحان و مورخان ضبط گرديده، اغلب به طور پراكنده به آن پرداخته شده است. مناطق شرق ايران كه در اينجا مورد نظر است دو ايالت ايران قديم هستند كه سابقا" به نامهای ايالت های قوهستان و خراسان بزرگ در مشرق و شمال شرق ايران معروف بوده اند. در ميان كتب و منابع قديمی كتاب احسن التقاسيم از جمله مواردی است كه بطور مشهود به قاليبافی در خراسان و قوهستان اهتمام می ورزد. مقدسی در اين كتاب می نويسد:
«از قوهستان پوشاكهايی مانند نيشابو ری سفيد، فرش و جانماز و از غرج شار،زر و لباده و فرشهای نيكو و جامه دان و مانند آن صادر می شود. از بخارا پارچه های نرم، جانماز، رختخواب مسافرخانه و فرش و همچنين از خوارزم سمور، سنجاب، عناب و فرش و لحاف و ديباج پيشكش ومقنعه ابريشمی و... صادر می شود. از توران پانيذ خيزد كه از «ماسكان» بهتر است. در ديگر شهرها فرش و مانندش می بافند، چنانكه در قوهستان خراسان بافته می شود.»

در ميان مناطق قديم قاليبافی خراسان علاوه بر خوارزم و بخارا شهر هرات نيز آشكارا در عرضه قاليهای خوب و نفيس در طول دورانهای متعدد فعاليت داشته و اين چيزی است كه سيسيل ادواردز صراحتا آنرا در كتاب خود انكار كرده است و می نويسد:
«به نظر من اگر در قرن شانزدهم و ادوار بعد از آن قاليهای نفيس در هرات تهيه شده باشد، بايد در قاليهايی كه از آن دوره به بعد در افغانستان بافته شده، آثاری از استادی و مهارت ديده شود. احتمال دارد كه ساكنان متمكن هرات مركز ايالت خراسان، و غنی ترين و مهمترين شهر اين خطه برای خانه های خود احتياج به قالی داشته اند و بازرگانان شهر تعدادی قالی به بخشهای بافندگی قاينات سفارش داده اند. پس از مدتی صاحبان قاليها بعضی از آنها را فروخته اند و اين فرشها به كشورهای مغرب راه يافته باشند و از آنجا به قاليهای هرات شهرت يافته اند. بديهی است كه نه از آن جهت كه در شهر هرات بافته شده بلكه از این رو كه این فرشها از هرات به دست آنها رسیده است.»
اما با توجه به قراين و برخی اسناد موجود و تصاوير باقی مانده از نقاشيهای قرون 8 و 9 هجری می توان بر صحت اين امر ترديد كامل روا داشت. اين تصاوير و اسناد مربوط به دوره حكومت سلسله تيموريان است كه اهتمام آنها بويژه شاهرخ و پسرش و همچنين سلطان حسين بايقرا به هنر، باعث شكوفايی بسياری از رشته های هنر ايرانی در آن خطه گرديد. تيمور لنگ در سال 782 هجری شروع به تسخير ايران نمود و مانند فتنه مغول، فتح تيمور با خرابی و ويرانی بسيار همراه بود. ولی هنرمندان و صنعتگران شهرهای تسخير شده به سمرقند پايتخت تيمور برده شدند و بسياری از صنايع در آنجا تشويق و ترغيب شد. در دوره تيموريان مخصوصا شاهرخ پسر چهارم تيمور كه پس از او به سلطنت رسيد ،مينياتورسازی به منتها درجه ترقی رسيد. بسياری از مينياتورهای برجای مانده از اين دوران و حتی پس از آن علاوه بر ارزشهای هنری، بيانگر اوضاع و احوال اجتماعی و هنری زمان خود می باشند. در بسياری از اين تصاوير انواع قاليها با نقوش متعدد اعم از هندسی و حتی لچك و ترنج های امروزی و اسليمی های زيبا ديده می شود كه بدون شك زيبايی آنها حاصل دست نقاشانی چيره دست همچون بهزاد و شاگردان او بوده و بيانگر وجود اين نوع از هنر بافندگی و پيشرفت آن بوده است. توجه به ريزه كاری و جزئيات از خصایص مهم مينياتورهای سبك تيموري است.
اين توجه به جزئيات اشياء مانند قالی، كف اتاق، لباس و تزئينات معماری، نقاشيهای هرات را در ميان بزرگترين مينياتورهای ايران قرار می دهد.شاهرخ در واقع با انتخاب هرات به عنوان پايتخت ایران بنيان گذار اولين مكتب هنری ايران يعنی مكتب هرات گرديد. شاهرخ، خود شاعر و صنعتگر بود و پسرش بايستنقر بيش از پدر مشوق و حامی علم و ادب و صنعت گرديد و كتابخانه بزرگی در هرات تاسيس نمود و در آنجا چهل تن از بزرگترين نقاشان و خوشنويسان و صحافان را جمع كرد و به دست آنان اثر بزرگ طلايی مينياتورسازی ايران ظهور كرد. شاهرخ در سال 850 هجری قمری وفات يافت و پسرش بايستنقر كه حامی و مشوق صنعت و ادب بود قبل از پدر زندگانی را بدرود گفته بود. پس از شاهرخ، سلطان حسين بايقرا به تخت سلطنت نشست و 37 سال در هرات سلطنت كرد و در سال 911 هجری قمری بدرود حيات گفت. او و وزير معروفش ميرعلی شير، شاعر نامی،مشوق و حامی صنعت بودند و در زمان آنان بسياری از هنرمندان زبده از هر صنعت و هنری در هرات گرد آورده شدند.از جمله اسناد مهم و تاريخی كه مبين توجه سلاطين تيموری به انواع مختلف هنر می باشد، سندی است كه توسط جعفر تبريزی،خوشنويس معروف دوره تيموری و رئيس كتابخانه بايستقر، جهت گزارش فعاليتهای هنری تهيه شده است و حافظ آبرو آنرا به دست می دهد. برخی از موارد ذكر شده در اين گزارش چنين است:
«امير خليل دو موضع دريا را از گلستان، موج آب تمام كرده، به رنگ نهادن مشغول شد. مولانا علی روز تحرير عرضه داشت، به طرح ديباچه شهنامه مشغول داشت و چند روز چشم او درد می كرد.
خواجه غياث الدين از رسايل دو موضوع به چهره رسانيده و چند روز چشم او درد می كرد. درگاه سنگ تراشی شده و فرش ممز تمام شده و در دندان صورتخانه نشانده شده و مخارجه نهاده. استاد صيف الدين سلامت است و زحمت او به صحت مبدل شد.»
اين سند را می توان يكی از مهمترين مدارك معتبر در اثبات توجه سلاطين تيموری به انواع هنر قلمداد نمود. حافظ ابرو در جای ديگری در ذكر وقايع سال 830 هجری قمری در هنگام سلطنت شاهرخ پسر تيمور، در ذكر رسيدن ايلچيان ختای می نويسد:
«فرمان همايون به نفاذ انجاميد تا شهر و بازار را آذين بندند. سكان و قطان هرات، هر صنعت وری، هنر خويش ظاهر كند به آلاتی كه در صنعت او خوبتر و بهتر نبود، دكان خود را آراسته كرد و بواقی كويها و محلات هر كجا راه عامه بود به جام های ابريشمين و قاليهای خوب و نخ و نسيج و طرف و ظرف بياراست.»
بدون شك قاليبافی در آن موقع جزو صنعتهای مهم شهر هرات بوده است كه تزييين شهر با قاليهای خوب نيز جزو وظايف صنعتگران ذكر شده است. البته احتمال آن است كه شهر مشهد نيز حتی قبل از دوره تيموريان و در زمان ايلخانان مغول از مراكز قاليبافی خراسان بوده باشد.ابن بطوطه (779-703هجری قمري) در طی سفر خود پس از رسيدن به مشهد در وصف حرم امام رضا می نويسد:
«مشهد امام رضا قبه بزرگی دارد. روی قبر ضريح چوبی قرار دارد كه سطح آن را با صفحات نقره پوشانيده اند. داخل بقعه با فرشهای گوناگون مفروش گرديده»
اگر اين قاليها كه ابن بطوطه به آنها اشاره كرده، بافت مشهد نباشند، دور از ذهن نيست كه در يكی از شهرهای ديگر خراسان بزرگ نظير هرات، خوارزم، بخارا و يا حتی در ايالت قوهستان بافته شده باشند. چرا كه سابقه بافندگی مراكز مذكور تا آن هنگام بسيار طولانی بوده است.
هنگامی كه شاه اسماعيل در سال 916 هجری قمری هرات را تسخير نمود، پايتخت از هرات به تبريز منتقل شد و به اين ترتيب بسياری از هنرمندان از هرات به تبريز برده شدند و دومين مكتب هنری ايران، همانگونه كه در بخش قاليهای آذربايجان اشاره شد، در تبريز بنيان نهاده شد. احتمالا از همين زمان اوضاع قاليبافی در اغلب مراكز خراسان خاصه هرات،خوارزم، بخارا، قوهستان و... تنزل يافت. به نحوی كه در حال حاضر در برخی از آنها اثری از شكوه قاليهای گذشته دیده نمی شود.

مهمترين مراكز قاليبافی استان خراسان:


مهمترین مراکز قالیبافی استان خراسان در حال حاضر عبارتند از:
1- مشهد، 2- بيرجند، 3- كاشمر، 4- طبس، 5- تربت جام و تربت حيدريه (قاليهای بلوچ خراسان) 6- شمال خراسان شامل قوچان و شيروان و بجنورد، 7- نيشابور، 8- سبزوار، 9- گناباد .
در ادامه به معرفی اجمالی برخی از اين مناطق می پردازيم.
مشهد
شهر مشهد به خاطر وجود آرامگاه هشتمين پيشوای شيعيان جهان حضرت رضا عليه السلام دارای شهرت بسياری است. گفته شده حضرت رضا در سال 200 هجری بنا به اصرار مامون به مرو مقر مامون عزيمت نمود. در بين راه مردم نيشابور از امام رضا عليه السلام استقبال با شكوهی به عمل آوردند. دو سال بعد يعنی در سال 202 هجری قمری امام رضا قصد مراجعت نمود. اما در راه توسط مامون و بوسيله زهر به شهادت رسيد. او را در روستای سناباد به خاك سپردند و از آن زمان سناباد به مشهد طوس يا مشهد رضا معروف شد. كم كم مشهد بدون مضاف اليه طوس يا رضا به كار رفت. مشهد اسم مكان است و از ريشه شهادت است. در زمان سامانيان نسبت به مرقد امام رضا توجه بيشتری شد و در زمان ديلميان كه از شيعه طرفداری می كردند مشهد رو به توسعه و آبادانی گذاشت. در زمان سلطان محمود غزنوی، حصاری به دور شهر مشهد كشيده شد. جغرافی نويسان قرن چهارم هجری از سناباد به عنوان قریه و روستا نام برده اند و حمداله مستوفی در نیمه اول قرن هشتم از مشهد به عنوان شهرکی نام برده است. بارتولداشپولر، وضع شهر مشهد را در دوره قاجار چنين نوشته است:
«دور مشهد ديواری از گل كشيده شده و برجهايی بر آن ساخته اند. خيابان عمده شهر از شمال غرب به جنوب شرق كشيده شده. قبر امام (ع) در وسط اين خيابان قرار دارد و از دو طرف محاط به عمارت و ابنيه است. خيابان عمده مزبور، معروف به خيابان است.».
در دوره قاجار كه اكثر شهرهای ايران دچار خرابی و ويرانی شد، شهر مشهد نسبت به شهرهای ديگر از بركت وجود امام رضا (ع) موقعيت بهتری داشت.
سوابق قاليبافی در مشهد
تعيين تاريخ شروع قاليبافی در مشهد، همچون تعيين شروع قاليبافی در استان خراسان، تا حدودی با مشكل مواجه است. مطابق نوشته ها و مدارك موجود قديمی ترين قالی موجود منصوب به اين شهر متعلق به دوره شاه عباس صفوی (996-1038 هجری قمري) است. مطابق روايات و نوشته های موجود اين قالی به دستور شاه عباس و در شهر مشهد، جهت آستان حضرت رضا (ع) بافته شده است.
در مورد اين قالی سيسيل ادواردز نيز توضيحاتی داده و در كتاب خود قالی ايران در مورد رويت آن مطالبی به رشته تحرير درآورده است. وی عنوان می كند در مورد سابقه بافت اين قالی با جستجو در اسناد و مدارك موجود در آستانه،تنها ليستی پيدا نمود كه متعلق به سال 1302 هجری قمری بوده و در آن به مطلب بالا اشاره گرديده است و استناد به اين حرف خزانه دار می كند كه ليست مذكور متكی به روايت و احاديث است. در مورد چگونگی اوضاع قاليبافی از زمان صفويان تا اوايل قرن 14 هجری مدارك خاصی در دست نيست. اما شايد دو منبع تا حدودی در مورد تاريخ شروع قاليبافی جديد مشهد، مطالبی را به دست دهد و ما را از ابهام خارج سازد. هرچند اين دو منبع نيز از كفايت لازم برخوردار نيست. يكی از منابع، نوشته های شيندلر، سياح آلمانی است كه در سال1293 هجری قمری شهر مشهد را چنين توصيف كرده است:
«قيمت آذوقه در مشهد مانند دارالخلافه است. قيمت فرش، مس و غیره حتی از دارالخلافه نیز بیشتر است... در مشهد پارچه ابريشمی و قالی خوب می بافند.»
اين تاريخ تقريبا مطابق با سال 1251 هجری شمسی است. همچنين سيسيل ادواردز كه هنگام ارزيابی و بررسی قاليهای متعلق به آستان قدس قاليهای بافت مشهد را نيز ديده است می نويسد هيچ فرشی كه دارای بيش از 80 سال سابقه و متعلق به شهر مشهد باشد وجود ندارد. همچنين ادواردز از يكی از رنگرزان معروف مشهدی شنيده است كه پدربزرگ وی در كار رنگرزی فعاليت می كرده شنیده است هنگام مراجعت به مشهد در سال 1860 ميلادی هيچ قاليبافی در آن نديده بود. به عبارتی قاليبافی مشهد پس از چند سده ی مبهم و نامشخص به طور تقريبی و احتمالا در فاصله سالهای 1240تا1250 هجری شمسی دوباره احياء و از همان زمان مراحل رشد و ترقی را طی نمود. اما آيا اين قاليها از لحاظ طرح و رنگ و بافت مطابق و همسان با قاليهای امروز مشهد بوده اند يا نه نياز به بررسی بيشتری دارد. احتمالا اين قاليها چندان ارزش هنری و حتی تجاری برای صادرات نداشته است. اما از ابتدای سال 1280 هجری شمسی يعنی پس از حدود 30الی40 سال قاليهای نفيس توليد شده در مشهد كه اغلب از توليدات استادان و بافندگان دوره جديد و معاصر مشهد و دارای ارزشهای هنری/ اقتصادی بالايی بودند به خارج از كشور صادر گرديدند و هم اكنون بسياری از آنها زينت بخش موزه ها و كلكسيون های بزرگ در داخل و خارج از كشور است.
قاليهای برادران عمو اوغلی، محمد ابراهيم مخملباف و حاج علی خامنه ای از مهمترين قاليهای اين دوره در مشهد می باشند. اين سه نفر بنيانگذاران و احياءكنندگان قاليهای معاصر در مشهد هستند. قضاوت در مورد قدمت قاليبافی مشهد در سالهای قبل از 1250 هجری شمسی و بيشتر از آن به بررسی بيشتری نياز دارد كه فرصت آن برای نگارنده مهيا نگرديده است. آنچنان كه از بررسي های انجام شده برمی آيد اين است كه افراد غير بومی، به ويژه مهاجران آذربايجانی نقش بسزايی در شروع دوباره و احيای قاليبافی مشهد داشته اند كه حاج علی خامنه ای و خانواده عمواغلی (كهنمويی) از اين گروه اند.

ویژگیهای ظاهری قالیهای مشهد


طرح ورنگ

گل های بزرگ شاه عباسی به همراه ساقه های نسبتا باریک و ظریف از ویژگیهای خاص طرح های قدیم مشهد بوده است که از لحاظ ساختار بسیار شبیه به سبک خاص طرحهای اصیل هراتی است که نمونه هایی از آنها منسوب به هرات هنوز هم در دوره ی ما باقی مانده است.امروزه نیز کاربرد این شیوه به خصوص در طرحهای افشان و لچک و ترنج با حاشیه های کتیبه ای در تولیدات شرکت فرش آستان قدس رضوی دیده می شود.
طرحهای تصویری،شکارگاه و نظیر آن در قالی معاصر مشهد کمتر دیده می شود.انواع طرحهای گل فرنگ نیز چند سالی است در مشهد رواج یافته است.طرح لچک وترنج سعدی نیز از طرحهای خاص جنوب خراسان(بیرجند)است در فرشهای دهه های اخیر مشهد فراوان دیده شده است.همچنین گرایش به طرحهای کرمان،کاشان ونایین نیز به طور فراگیر در قالی مشهد شدت یافته که آثار آن را حتی در بازار فرش تهران می توان دید.رنگ های قرمز سیر(قرمزدانه)عنابی،کرم،انواع سبز،آبی و سرمه ای و قهوه ای از عمده رنگ های مورد استفاده در قالی های امروز مشهد است.متاسفانه انواع رنگهای صورتی و زرد در طرحهای گل فرنگ به سبک تبریز نیز مورد استفاده قرار می گیرد که هیچگونه تناسبی با طرحها و رنگهای قالی اصیل مشهد و حتی خراسان ندارد.احتمالا این رویه به دنبال گرایش تدریجی برخی از طراحان مشهد به طرحهای قالی تبریز است که در برخی موارد نتایج تاسف باری را به دنبال داشته است.در سبکهای نایین و کاشان و کرمان عمده قالیها متاثر از رنگهای قالی مناطق مذکور است وتغییر خاصی در نسخه برداری مشهد دیده نمی شود.(هر چند که شیوه ی بافت تغییراتی دارد).

مواد اولیه مورد مصرف

پشم به عنوان پرز قالی و نخ پنبه به عنوان تار و پود تنها مواد اولیه مورد مصرف هستند.در برخی از نمونهای قدیمی و مشهور قالی مشهد استفاده از ابریشم نیز دیده شده است.

ابعاد قالی

ابعاد متداول قالی مشهد عموما 6 متری،12 متری،15 متری،وحتی در ابعاد بزرگتر متغییر است.اما ابعاد کوچکتر بسیار نادر است. در برخی از قالیهای قدیم مشهد همچون قالیهای عمو اوغلی ابعاد بیش از یکصد متر مربع نیز دیده می شود.

ویزگیهای فنی بافت

رجشمار

اغلب قالی های امروز مشهد دارای رجشماری بین 30 تا 35 و در موارد نادر تا 40 رج است.در برخی از نمونه های قدیمی همچون قالی های معروف صابر و عمو اوغلی تا رجشمار 130 نیز می توان دید. در حال حاضر برخی از تولیدکنندگان بخش خصوصی قالیهایی با رجشمار 50 الی 60 نیز عرضه می نمایند که تعداد آنها در مقابل کل قالیهای مشهد ناچیز است.

نوع گره
در منطقه مشهد هر دو نوع گره فارسی و ترکی قدیم استفاده می شود.اما گره فارسی در مشهد قدیمی تر و متداول تر است.

شیرازه بافی
عمل شیرازه بافی قالی های مشهد تا حدود 50 سال قبل همزمان با بافت انجام می شد،اما از آن زمان تا امروز قالی های مشهد پس از پایان بافت شیرازه بافی می شوند. در برخی از نمونه های نفیس قالیهای مشهد نظیر قالیهای برادران عمو اوغلی و عباسقلی صابر به جای شیرازه،شیوه ای شبیه به گلیم بافی فرش را در کناره های طولی فرش،جایگزین شیرازه نموده اند که به همراه گلیم بافی اول و آخر فرش همچون قابی فرش را در میان گرفته اند. این گلیم بافیها نیز عموما با ابریشم بوده است.

پرداخت و روگیری
این کار در حال حاضر اغلب پس از پایان بافت قالی به وسیله قیچی برقی انجام می شود.

گلیم بافی
تقریبا همه ی قالیهای مشهد از قدیم دارای گلیم بافی به سبک فارسی هستند.

نوع دار قالی

دستگاه های قالی بافی همگی از نوع عمودی و ثابت هستند.

نوع چله کشی
چله کشی قالی های مشهد به روش معروف ترکی و بر روی دار قالی انجام می شود.(باید متذکر شد این شیوه مشخصه اصلی فرش معاصر شده است و شیوه قدیمی آن که سالهای زیادی است به فراموشی سپرده شده همان روش معروف چله کشی فارسی است.)

نحوه پود کشی
قالیهای امروز مشهد همگی از نوع دو پود هستند و عمدتا در گروه قالیهای لول باف قرار می گیرند و از سفتی و استقامت خاصی برخوردار هستند.

مهمترین مراکز قالیبافی مشهد
از مهمترین مراکز قالیبافی حومه مشهد می توان از طرقبه،جاغرق،شاندیز،زشک و نوغند نام برد.

استادان طراح و تولید کننده قالی

محمد عمواغلی، عليخان عمواغلی، محمد ابراهيم مخملباف، حاج علی آقا خامنه ای، عباسقلی صابر، حاج غلامرضا اخوان نساج، حاج علی مدد، شيخ بورنگی، حاج عبدل مومنی، خليل خديوی، حيدر حيدر پور كافی، كاظم شش كلانی، قاضی خانی، محمد مهدی مخملباف و محمد رضا مخملباف برگزيده ای از توليدكنندگان معاصر قالی مشهد هستند. از طراحان معروف مشهد می توان به عليپور، ميرزا حسن زرين كلك، ميرزا حسن طرحچی، عبدالحميد صنعتكار، حاج سيد مهدی جواهر قلم، حاج سيد مهدی يزدی و محمد حسين فخرالواعظين مهدوی را نام برد كه از قديم تا به امروز در كار طراحی قالی مشهد اشتغال داشته و يا دارند، اشاره نمود.



کتاب منبع:پژوهشی در فرش ایران/تورج ژوله/انتشارت یساولی-تهران-1390/صفحات166 الی172

ادامه مطلب

قالی مزلقان

مزلقان

فرش مزلقان

قالیهای مزلقان از تولیدات غیر معمول ناحیه همدان بشمار می آیند.بهترین نمونه های این ناحیه مربوط به «کردار» هستند که گاه با نام موصول[موصل] به بازار عرضه می شوند.
ابعاد:منحصرا قطعاتی کوچکتر از اندازه های 20/0*50/1 یافت می شوند.کناره های ناحیه کردار در بازار نادر و کمیابند وقطعات در اندازه های معمول(اتاق) را بسختی می توان یافت.
رنگها:رنگهای زمینه عبارتند از آبی و قرمز تیره و قوی. رنگهای زینتی و متضاد شامل سبز و زرد و سفید وسیاه می باشند.
نقشها: در زمینه فرش طرح مدالی خاص و غریبی با نقشهای قلاب مانند و ترمه ای که با گل و دیگر نقش های ساده تزئین شده اند به چشم می خورد.حاشیه اصلی ساده و کم نقش است که با خطوط مضاعفی احاطه شده. از خصوصیات بارز قالی مزلقان روشنی و ملاحت رنگ آمیزی آن (معمولا سفید) و استفاده از خطوط کنگره ای که طرح ترمه ای شکل مدال مرکزی را از زمینه جدا می کند می باشد.
ساختار:جنس تار و پود مختلف و گوناگون است.گاه هر دو از جنس کتان و گاه پود از موی بز تهیه می شود.
گره: از گره فارسی و ترکی استفاده می شود و تعداد گره ها در هر دسی متر مربع تا 1500 دانه می باشد.
پرز:پشم محکم و براق که نیمه بلند چیده می شود.گاه قالیهای ظریف بافت کوچک پرزی بسیار کوتاه دارند.
کیفیت:قالی مزلقان از قطعاتی با کیفیت متوسط و مناسب برای منازل بشمار می آیند.قالیهای قدیمی کردار با رنگهای مات و کم زرق و برق به ندرت یافت می شوند.قطعات آنتیک و عتیق مطلقا بچشم نمی خورند.



کتاب منبع:قالیها و قالیچه های شهری و روستایی ایران/اریک اشنبرنر/یساولی1384/صفحه 99

ادامه مطلب

فرش کرمان لاور (راور)

کرمان لاور(راور)

فرش لاور کرمان

نام راور که غربیها به غلط لاور می خوانند،مرکز قالی بافی است که در شمال شرق کرمان و در مجاورت کویر لوت.راور مدتها مبدا و خاستگاه ظریف ترین قالی های کرمان بوده است. بنا بر شواهد تاریخی بنظر می آید که در طی جنگها«اواخر قرن 19» کرمان دستخوش خسارات زیادی شده و بسیاری از سکنه آن که قالی بافی نیز در میانشان بوده اند، به راور گریختند.با اینکه بافته ها خصوصیات تولیدات کرمان را دارند،قالیچه های مرغوب تهیه شده در راور سریعا کسب شهرت نمودند،کارگاهها مستقل شدند و سنت دیرینه خود را پیشه کردند.
گرچه نام لاور در بازار به غلط مصطلح شده،اما جایگاه خاصی در میان تولیدات دیگر مناطق دارد.
اندازه،رنگ وساختار:همانند قالیچه های کرمان.
نقشها:خصوصیت قالی های راور نقش «هزار گل» است که تمام زمینه را می پوشاند.گلدان،سرو،طرح ترنج،ارجحیت بیشتری دارند.
گره: قالیچه های راور با گره فارسی بافته می شوند و تعداد گره5000گره در هر دسی متر مربع می باشد.
پرز:از مرغوبترین پشم تابیده که حتی ظریفتر از قالیچه های کرمان است و بسیار کوتاه و چیده می شوند.[(؟!!!!)]
کیفیت:قالیچه های جدید کرمان-(راور) در میان گرانبهاترین قالی های ایران جای دارند و همچنین سبب بالا رفتن بهای این قطعات می شود.قطعات قدیمی و آنتیک که در لوکس ترین فرش فروشیها و در فروشهای فوق العاده یافت می شوند،از مهمترین تولیدات قرن 19 و 20 قالی بافان شهر می باشند. این قالی ها بیشتر از آنکه برای فرش کردن منازل مورد استفاده قرار گیرند،جنبه تزئینی و دکوراسیون و زینت دیوار دارد.



منبع:قالیها و قالیچه های شهری و روستایی ایران/اریک اشنبرنر/یساولی1384/صفحه 35

ادامه مطلب

سوابق نخ ریسی در کرمان

نخ ریسی در کرمان


نخ ریسی در کرمان

یکی از مشاغل زنان کرمانی در گذشته،نخ ریسی بوده است.زن کرمانی برای تامین هزینه های زندگی و مشارکت در رفع نیازهای خانوادگی با انجام کارهای مختلف،همسر خود را در این راه مدد می کرد.
اصولا نخ ریسی،در تاریخ کرمان سابقه ای کهن و دیرینه دارد،کما این که در افسانه دختر هفتواد می خوانیم که او دوکی داشت و نخ ریسی می کرد،پس از آنکه سیبی را گاز زد و کرمی بیرون آمد و آن را درون دوک خود جای داد،توان ریسندگی او چند برابر شد و در فرصتی کوتاه،چنان مال و منالی به هم زد که رشک دیگران را برانگیخت و آوازه این موفقیت،اردشیر را به این سو روانه کرد و...
در مورد تاریخچه نخ ریسی در ایران نیز افسانه ای است که می گویند:"در زمان کیخسرو تمام مردم ایران زیر سایه عدالت آن پادشاه زندگی می کردند.یک روز کیخسرو دستور داد در تمام کشور جار بزنند که حتی یک نفر نباید بی کار باشد و همه باید کار کنند،وقتی این خبر به ایران رسید از طرف دولت به هرکسی کار مناسبی داده شد و هر کسی به کاری مشغول شد.یک روز به کیخسرو خبر دادند که پیرزنی را آورده اند،شاه به او محبت زیادی کرد و پرسید«ای مادر چه کار داری؟پیرزن که از شاه محبت و مهربانی دیده بود عرض کرد:شاه به سلامت باشد.شنیده ام از طرف دولت به هرکسی کاری فراخور حالش داده اند.ولی من پیرزن هستم و دیگر نمی توانم کار کنم چه کنم؟از طرفی نمی خواهم بی کار باشم،حالا از پادشاه خواهش دارم که دستور دهد تا کاری به من بدهد که بتوانم انجام دهم...کیخسرو دستور داد تا نجاران چرخی درست کنند که پیرزنان بتوانند با آن پنبه بریسند.بدین ترتیب بود که چرخ نخ ریسی در زمان کیخسرو ساخته شد و هنوز هم هست.»:
گرچه این داستان ارزش تاریخی ندارد،ولی بیانی از این واقعیت است که از روزگاران دور از زنان در هنر و صنعت نساجی استفاده می شده است.در داستان هفتواد نیز،نیروی انسانی درگیر در کار ریسندگی و بافندگی،دختران شهر هستند.
«در میان معتبرترین سند تاریخی برای قدمت حداقل پنج هزار ساله نخ ریسی در کرمان،به کشفیات شهداد بر می گردد.فلزکاران کرمانی در تولید و پرداخت فرآورده های فلزی خود به درجه شگفت انگیزی از مهارت و ظرافت رسیده اند که در دنیای آن زمان بی مانند بود.شاهد این ماجرا از کاوشهای شهداد به دست آمده است.از این مرکز پنج هزار ساله تعداد متنابهی اشیاء فلزی در انواع،اشکال و اندازه های مختلف جمع آوری شده که از لحاظ کیفیت ساخت و هم چنین هنر به کار رفته در آنها تحسین برانگیز می باشند این اشیاء که شامل ظروف ساده ...دوک نخ ریسی... بوده،مجموعه ای ارزنده از هنر پیشرفته فلزکاری هزاره سوم قبل از میلاد را تشکیل می دهند.»به این ترتیب چنانچه سابقه نخ ریسی را در جامعه زن کرمانی،حداقل پنج هزار سال ذکر کنیم سخنی به گزاف نگفته ایم.
زنان کرمانی،نخ ریسی را به عنوان یک کار جانبی انجام می دادند،به ویژه در روستاها زنان،هم مسئولیت نگهداری بچه ها را برعهده داشتند،هم به امور خانه و طبخ غذا می پرداختند و هم گاو و گوسفند را تیمار می کردند.یکی از جهانگردان در این باره می نویسد:«زنان در حال حمل چرخهای نخ ریسی بر شانه و یا در حال رشتن نخ پشم،راه می سپارند و برخی نیز شانه ها را به جلو می دهند و در همان حال که اطفال خود را بر گرده بسته اند و آنا نیز دستهای کوچک خود را بر دور گردن مادر و پاهای ظریفشان را بر گرد کمر او حلقه زده اند به آرامی پیش می روند.»
سون هدین،جهانگرد دیگری تلاش این زنان را این چنین شرح می دهد که زنها با چرخ نخ ریسی،نخ می ریسند،نان را در تنوری از گل رس که در میانش اتش افروخته می شود می پزند،لباسها را وصله می کنند.برای بچه های کاملا کوچکشان لالایی می خوانند و با بچه های بزرگتر بازی می کنند.»
چنین پیداست که نخ ریسی از جمله فعالیتهای وسیع و گسترده زنان کرمانی بوده است زیرا در تاریخ می خوانیم که «وقتی طهماسب میرزا موید الدوله(1268-1265 ه.ق)معزول و راهی تهران می شود،در رفسنجان،مردم از این عزل و جایگزینی شیخ علی خان نایب الحکومه سردار(محمد حسنخان)اطلاع پیدا کرده و به شادی و دست افشانی می پردازند.در همین زمان حاج آقا احمد،مجتهد بزرگ رفسنجان برای تودیع او از راه می رسد.طهماسب میرزا با رنجش می گوید:من می روم و می آید کسی که زنها پشت چرخها یاد از من کنند مرحوم حاج آقا احمد می گوید ناراحت نباشد،مردم کرمان طالب تغییر وضع اند،خوب یا بد!»بدیهی است تا شغلی فراگیر نباشد،حاکم آن را دستمایه یک پیش بینی و هشدار قرار نمی دهد.
در باب اهمیت ریسندگی در کرمان همین بس که این شغل از هزاران سال قبل تا کنون ادامه داشته و قریب هشتاد سال قبل کارخانه ریسندگی خورشید در کرمان راه اندازی شد و چرخهای آن بیشتر با تلاش زنان کرمانی در حرکت بود.



کتاب منبع:زن کرمانی،روشنای زندگانی/سید محمد علی گلاب زاده/انتشارات ولی-1390/صفحات308 الی310

ادامه مطلب