قالی بافی یا فرش دستباف استان های خراسان

استان خراسان
مشهد فرش مشهد مقاوم و پرگوشت و دارای پرزهای بلند است. طرح های فرش در این شهر، بیشتر افشان و لچک ترنج و حاشیه پر نقش و نگار است. متن قالی مشهد بیشتر به رنگ لاکی سیر است و ترنج و لچک آن به رنگ لاجوردی. واحد بافت قالی در مشهد و سایر شهرهای خراسان «مقاط» است (مقاط بر وزن نقاط یا مقات بر وزن نبات، هر دو تلفظ و هر دو رسم الخط در خراسان رایج است) مقاط برابر با ۱۲۰۰۰ گره است و هر چه سطح کمتری را دربر گیرد مرغوبیت فرش بیشتر می شود. در این شهر، آستان قدس رضوی علاوه بر تأسیس شرکتی در زمینه تولید فرش، موزه ای هم برای فرش های نفیس و تاریخی خود بر پا کرده است. در مشهد، گره غیر متقارن (فارسی) و گره متقارن (ترکی) معمول است.
بیرجند از نظر بافت، به فرش مشهد شباهت دارد. نقشه های رایج در بیرجند، غالبا ریزه ماهی، بته جقه و لچک و ترنج است.
قاین از کانون های قدیم قالیبافی ایران است. در این ناحیه، طرح هراتی استفاده می شود. طرح های دیگر این شهر ریزه ماهی، بته جقه ای و ربعی سعدی است.
درخش و مود دو روستا با معروفیت خاص جهانی، درخش در بیرجند و مود در قاینات است. معمولا درخش با طرح های ریزه ماهی و مود با طرح های بته جقه ای است. از این دو بخش، فرش های ظریف و موزه ای موجود است.
کاشمر نقش رایج در قالیبافی این شهر زیر خاکی است. قبلا، بافت فرش در کاشمر نامرغوب بود ولی حالا بهتر شده است.
محولات نقشه قالی های محولات غالبا، بندی است با نام های حسن قاضی و ورامین و به رنگ های لاکی.
تربت حیدریه و تربت جام اینجا محل استقرار بخشی از عشایر تیموری و بلوچ است که قالیچه های تیموری و بلوچی می بافند. این قالیچه ها با گره غیر متقارن (فارسی) است.
طبس و فردوس شهرت این دو ناحیه به بافت قالیچه عربی است که با گره فارسی بافته می شود.
گناباد تولیدات قالی بافی این محل معمولا قالیچه است.
درگز، بجنورد، شیروان و قوچان دستبافت های گونه گونی به ویژه بافت قالیچه کردی، در این چهار شهر تولید می شود که از نظر نوع پشم، نقشه و رنگ آمیزی شهرت دارند. در قسمت هایی از این چهار شهر قالیچه ترکمنی هم بافته می شود.
نیشابور و سبزوار در این دو شهر، طرح هایی با افشان سراسری یا لچک و ترنج کف ساده بیشتر بافته می شود. بافت بزرگ ترین قالی جهان که در محلی در نزدیکی نیشابور و برای مسجدی در عمان تولید می شود در همین اواخر به پایان رسیده و به کشور عمان برده شد.


کتاب منبع: فرش ایران، فضل الله حشمتی رضوی، ناشر: تهران-دفتر پژوهشهای فرهنگی- سال 1380- صفحات 34 و 35

ادامه مطلب

قالیبافی در کاشمر

کاشمر


قالی کاشمر

در شهر کاشمر که سابقا «ترشیز» نامیده می شده است فرش های متراکمی با گره های فارسی در سبک طرح های منحنی گلدار با استفاده از نقشه های کاشان،تبریز و ورامین بافته می شود. طرح زیر خاکی تبریز یکی از آنهاست که گاه فاقد حاشیه بوده و تمامی سطح فرش از نقش های سرستون های بناهای تاریخی و گلدان ها و ظرف های قدیمی پوشیده شده است.
بافنده های کاشمر بیشتر در اندازه های 2×3 و 5/2×5/3 و3×4 می بافند و به بافت قالیچه کمتر رغبت نشان می دهند.استفاده از مواد رنگ دار مصنوعی در بین رنگرزهای کاشمری به دلیل سهولت مصرف و ارزانی قیمت رواج فراوان دارد.


منبع:کتاب افسانه جاویدان فرش ایران،محمد جواد نصیری،انتشارات فرهنگسرای میر دشتی،چاپ اول تهران،1389،صفحه 217

ادامه مطلب

قالی بافی در سبزوار

سبزوار

قالی سبزوار

در شهر سبزوار و حومه ی آن با 6000 بافنده ی شاغل در آن فرش هایی در الگوی طرح های افشان و نقشه ها و بناهای تاریخی مانند نقش داخلی گنبد شیخ لطف الله (اصفهان) با روش های بافت مشهد بافته می شود.
بافنده های این شهر بر خلاف عادت همیشگی همکاران مشهدی خود رغبت چندانی به مصرف رنگ های قرمز نشان نمی دهند و رنگ های مورد نظر خود را بیشتر در زمینه های بژ ، نارنجی روشن ، سبز و فیروزه ای انتخاب می کنند.
در نیشابور نیز مانند سبزوار نقش هایی مطابق الگوهای بافت و نقشه های متداول در خراسان فرش های نسبتا مرغوبی بافته می شود.
بافنده های طبس این روزها که طرح ها و بافت های نایین مقبولیت عام یافته اند با استفاده از این طرح ها فرش بافی خود را به طور قابل توجهی رونق داده و تقلیدی از فرش های این شهر را در کیفیتی نازل تر و در سطحی بسیار انبوه به بازار می فرستند.


منبع:کتاب افسانه جاویدان فرش ایران،محمد جواد نصیری،انتشارات فرهنگسرای میر دشتی،چاپ اول تهران،1389،صفحه217

ادامه مطلب

دانلود مقاله پاور پوینت در مورد فرش خراسان جنوبی

دانلود مقاله پاور پوینت در مورد فرش خراسان جنوبی

فرش خراسان جنوبی

قالی بافی در استان خراسان جنوبی را،با توجه به تقسیمات جغرافیایی منطقه تا حدودی باید مترادف قالی بافی در بیرجند قدیم دانست.هرچند که شهرهایی مثل طبس و قائنات امروزی نیز جایگاهی خاص در قالی بافی ایران دارند.اما به طور کلی قالی بافی در اکثر شهرستان های خراسان جنوبی رواج دارد.
علاوه بر شهر بیرجند از دیگر مناطق قالی بافی در خراسان جنوبی می توان روستاهای درخش،مود،گسک،نوزاد،سربیشه،بهلگرد،نوغاب،دستگرد،هندوالان و بیشتر روستاهای منطقه قائنات نام برد.
برای دریافت کامل متن مقاله به صورت پاور پوینت بر لینک زیر کلیک کنید.


ادامه مطلب

سوابق قالیبافی درخراسان و مشهد

سوابق قالیبافی درخراسان و مشهد
ويژگيهای تاريخی و جغرافيايی استان خراسان[سابق]:

فرش مشهد

خراسان مرکب از دو كلمه (خور و آسان ) كه در لغت به معنی محل طلوع خورشيد است و در متون قديمی با عنوان مطلع الشمس از آن ياد كرده اند.اين خطه در سرتاسر تاريخ پر ماجرای خود مردان نامداری را چه در زمينه سياست و چه در زمينه علم و ادب در دامان خود پرورانده است. در زمانهای قديم سرزمينی پهناور بوده است كه طی قرنهای متمادی در اثر جنگهای گوناگون و بی لياقتی حكام به بخشهای مختلف تقسيم شده و امروزه قسمتی از اين بخش ها در خاك همسايگان شمالی و افغانستان قرار دارند. خراسان امروز جزئی از خراسان قديم يا خراسان بزرگ می باشد.
خطه خراسان نيز مثل ساير قسمتهای ايران از آسيب مغولها در امان نماند و مصائب زيادی در طول تاريخ متحمل شد. تنها توجه شاهرخ از نوادگان تيمور خان و همسرش گوهرشاد خاتون كه بانی بسياری از ابنيه بخصوص مسجد گوهرشاد است، توانست رونق گذشته را به آن بازگرداند. ازآن پس نيز خراسان همواره مورد هجوم واقع شد. ازبكها بارها خراسان را مورد هجوم قرار دادند و بر نابسامانيهای اين منطقه افزودند. دوران تيره خراسان تا زمان آغامحمد خان قاجار طول كشيد و سرانجام در زمان فتحعلی شاه آرامش نسبی به مشهد بازگشت. استان خراسان در حال حاضر با مساحتی حدود 2/313337 كيلومتر مربع ( تقريبا" يك پنجم مساحت كل كشور) در شرق ايران قرار گرفته است.
اين استان از شمال به كشورهای شوروی سابق، از مشرق به افغانستان و شوروی، از جنوب به استانهای سيستان و بلوچستان و كرمان و از مغرب به استانهای يزد، اصفهان، سمنان و مازندران محدود است. شهرهای عمده استان خراسان عبارتند از:مشهد،درگز،بجنورد،اسفراین،نیشابور،سبزوار،تربت حیدریه،تربت جام،کاشمر،فردوس،طبس،بیرجند،تایباد،سرخس،قاین و نهبندان.

بررسی سوابق قاليبافی در خراسان:


با مراجعه به منابع و كتب موجود در خصوص تاريخ قاليبافی كمتر جايی را می توان يافت كه در آن از قدمت قاليبافی در مشرق ايران به ويژه نواحی شمال شرق ذكری به ميان آمده باشد. به عبارت ساده تر نه تنها از قاليهای قديمی كه در اين منطقه بافته می شد، كمتر باقیمانده، بلكه در منابع موثق كه عموما" توسط سياحان و مورخان ضبط گرديده، اغلب به طور پراكنده به آن پرداخته شده است. مناطق شرق ايران كه در اينجا مورد نظر است دو ايالت ايران قديم هستند كه سابقا" به نامهای ايالت های قوهستان و خراسان بزرگ در مشرق و شمال شرق ايران معروف بوده اند. در ميان كتب و منابع قديمی كتاب احسن التقاسيم از جمله مواردی است كه بطور مشهود به قاليبافی در خراسان و قوهستان اهتمام می ورزد. مقدسی در اين كتاب می نويسد:
«از قوهستان پوشاكهايی مانند نيشابو ری سفيد، فرش و جانماز و از غرج شار،زر و لباده و فرشهای نيكو و جامه دان و مانند آن صادر می شود. از بخارا پارچه های نرم، جانماز، رختخواب مسافرخانه و فرش و همچنين از خوارزم سمور، سنجاب، عناب و فرش و لحاف و ديباج پيشكش ومقنعه ابريشمی و... صادر می شود. از توران پانيذ خيزد كه از «ماسكان» بهتر است. در ديگر شهرها فرش و مانندش می بافند، چنانكه در قوهستان خراسان بافته می شود.»

در ميان مناطق قديم قاليبافی خراسان علاوه بر خوارزم و بخارا شهر هرات نيز آشكارا در عرضه قاليهای خوب و نفيس در طول دورانهای متعدد فعاليت داشته و اين چيزی است كه سيسيل ادواردز صراحتا آنرا در كتاب خود انكار كرده است و می نويسد:
«به نظر من اگر در قرن شانزدهم و ادوار بعد از آن قاليهای نفيس در هرات تهيه شده باشد، بايد در قاليهايی كه از آن دوره به بعد در افغانستان بافته شده، آثاری از استادی و مهارت ديده شود. احتمال دارد كه ساكنان متمكن هرات مركز ايالت خراسان، و غنی ترين و مهمترين شهر اين خطه برای خانه های خود احتياج به قالی داشته اند و بازرگانان شهر تعدادی قالی به بخشهای بافندگی قاينات سفارش داده اند. پس از مدتی صاحبان قاليها بعضی از آنها را فروخته اند و اين فرشها به كشورهای مغرب راه يافته باشند و از آنجا به قاليهای هرات شهرت يافته اند. بديهی است كه نه از آن جهت كه در شهر هرات بافته شده بلكه از این رو كه این فرشها از هرات به دست آنها رسیده است.»
اما با توجه به قراين و برخی اسناد موجود و تصاوير باقی مانده از نقاشيهای قرون 8 و 9 هجری می توان بر صحت اين امر ترديد كامل روا داشت. اين تصاوير و اسناد مربوط به دوره حكومت سلسله تيموريان است كه اهتمام آنها بويژه شاهرخ و پسرش و همچنين سلطان حسين بايقرا به هنر، باعث شكوفايی بسياری از رشته های هنر ايرانی در آن خطه گرديد. تيمور لنگ در سال 782 هجری شروع به تسخير ايران نمود و مانند فتنه مغول، فتح تيمور با خرابی و ويرانی بسيار همراه بود. ولی هنرمندان و صنعتگران شهرهای تسخير شده به سمرقند پايتخت تيمور برده شدند و بسياری از صنايع در آنجا تشويق و ترغيب شد. در دوره تيموريان مخصوصا شاهرخ پسر چهارم تيمور كه پس از او به سلطنت رسيد ،مينياتورسازی به منتها درجه ترقی رسيد. بسياری از مينياتورهای برجای مانده از اين دوران و حتی پس از آن علاوه بر ارزشهای هنری، بيانگر اوضاع و احوال اجتماعی و هنری زمان خود می باشند. در بسياری از اين تصاوير انواع قاليها با نقوش متعدد اعم از هندسی و حتی لچك و ترنج های امروزی و اسليمی های زيبا ديده می شود كه بدون شك زيبايی آنها حاصل دست نقاشانی چيره دست همچون بهزاد و شاگردان او بوده و بيانگر وجود اين نوع از هنر بافندگی و پيشرفت آن بوده است. توجه به ريزه كاری و جزئيات از خصایص مهم مينياتورهای سبك تيموري است.
اين توجه به جزئيات اشياء مانند قالی، كف اتاق، لباس و تزئينات معماری، نقاشيهای هرات را در ميان بزرگترين مينياتورهای ايران قرار می دهد.شاهرخ در واقع با انتخاب هرات به عنوان پايتخت ایران بنيان گذار اولين مكتب هنری ايران يعنی مكتب هرات گرديد. شاهرخ، خود شاعر و صنعتگر بود و پسرش بايستنقر بيش از پدر مشوق و حامی علم و ادب و صنعت گرديد و كتابخانه بزرگی در هرات تاسيس نمود و در آنجا چهل تن از بزرگترين نقاشان و خوشنويسان و صحافان را جمع كرد و به دست آنان اثر بزرگ طلايی مينياتورسازی ايران ظهور كرد. شاهرخ در سال 850 هجری قمری وفات يافت و پسرش بايستنقر كه حامی و مشوق صنعت و ادب بود قبل از پدر زندگانی را بدرود گفته بود. پس از شاهرخ، سلطان حسين بايقرا به تخت سلطنت نشست و 37 سال در هرات سلطنت كرد و در سال 911 هجری قمری بدرود حيات گفت. او و وزير معروفش ميرعلی شير، شاعر نامی،مشوق و حامی صنعت بودند و در زمان آنان بسياری از هنرمندان زبده از هر صنعت و هنری در هرات گرد آورده شدند.از جمله اسناد مهم و تاريخی كه مبين توجه سلاطين تيموری به انواع مختلف هنر می باشد، سندی است كه توسط جعفر تبريزی،خوشنويس معروف دوره تيموری و رئيس كتابخانه بايستقر، جهت گزارش فعاليتهای هنری تهيه شده است و حافظ آبرو آنرا به دست می دهد. برخی از موارد ذكر شده در اين گزارش چنين است:
«امير خليل دو موضع دريا را از گلستان، موج آب تمام كرده، به رنگ نهادن مشغول شد. مولانا علی روز تحرير عرضه داشت، به طرح ديباچه شهنامه مشغول داشت و چند روز چشم او درد می كرد.
خواجه غياث الدين از رسايل دو موضوع به چهره رسانيده و چند روز چشم او درد می كرد. درگاه سنگ تراشی شده و فرش ممز تمام شده و در دندان صورتخانه نشانده شده و مخارجه نهاده. استاد صيف الدين سلامت است و زحمت او به صحت مبدل شد.»
اين سند را می توان يكی از مهمترين مدارك معتبر در اثبات توجه سلاطين تيموری به انواع هنر قلمداد نمود. حافظ ابرو در جای ديگری در ذكر وقايع سال 830 هجری قمری در هنگام سلطنت شاهرخ پسر تيمور، در ذكر رسيدن ايلچيان ختای می نويسد:
«فرمان همايون به نفاذ انجاميد تا شهر و بازار را آذين بندند. سكان و قطان هرات، هر صنعت وری، هنر خويش ظاهر كند به آلاتی كه در صنعت او خوبتر و بهتر نبود، دكان خود را آراسته كرد و بواقی كويها و محلات هر كجا راه عامه بود به جام های ابريشمين و قاليهای خوب و نخ و نسيج و طرف و ظرف بياراست.»
بدون شك قاليبافی در آن موقع جزو صنعتهای مهم شهر هرات بوده است كه تزييين شهر با قاليهای خوب نيز جزو وظايف صنعتگران ذكر شده است. البته احتمال آن است كه شهر مشهد نيز حتی قبل از دوره تيموريان و در زمان ايلخانان مغول از مراكز قاليبافی خراسان بوده باشد.ابن بطوطه (779-703هجری قمري) در طی سفر خود پس از رسيدن به مشهد در وصف حرم امام رضا می نويسد:
«مشهد امام رضا قبه بزرگی دارد. روی قبر ضريح چوبی قرار دارد كه سطح آن را با صفحات نقره پوشانيده اند. داخل بقعه با فرشهای گوناگون مفروش گرديده»
اگر اين قاليها كه ابن بطوطه به آنها اشاره كرده، بافت مشهد نباشند، دور از ذهن نيست كه در يكی از شهرهای ديگر خراسان بزرگ نظير هرات، خوارزم، بخارا و يا حتی در ايالت قوهستان بافته شده باشند. چرا كه سابقه بافندگی مراكز مذكور تا آن هنگام بسيار طولانی بوده است.
هنگامی كه شاه اسماعيل در سال 916 هجری قمری هرات را تسخير نمود، پايتخت از هرات به تبريز منتقل شد و به اين ترتيب بسياری از هنرمندان از هرات به تبريز برده شدند و دومين مكتب هنری ايران، همانگونه كه در بخش قاليهای آذربايجان اشاره شد، در تبريز بنيان نهاده شد. احتمالا از همين زمان اوضاع قاليبافی در اغلب مراكز خراسان خاصه هرات،خوارزم، بخارا، قوهستان و... تنزل يافت. به نحوی كه در حال حاضر در برخی از آنها اثری از شكوه قاليهای گذشته دیده نمی شود.

مهمترين مراكز قاليبافی استان خراسان:


مهمترین مراکز قالیبافی استان خراسان در حال حاضر عبارتند از:
1- مشهد، 2- بيرجند، 3- كاشمر، 4- طبس، 5- تربت جام و تربت حيدريه (قاليهای بلوچ خراسان) 6- شمال خراسان شامل قوچان و شيروان و بجنورد، 7- نيشابور، 8- سبزوار، 9- گناباد .
در ادامه به معرفی اجمالی برخی از اين مناطق می پردازيم.
مشهد
شهر مشهد به خاطر وجود آرامگاه هشتمين پيشوای شيعيان جهان حضرت رضا عليه السلام دارای شهرت بسياری است. گفته شده حضرت رضا در سال 200 هجری بنا به اصرار مامون به مرو مقر مامون عزيمت نمود. در بين راه مردم نيشابور از امام رضا عليه السلام استقبال با شكوهی به عمل آوردند. دو سال بعد يعنی در سال 202 هجری قمری امام رضا قصد مراجعت نمود. اما در راه توسط مامون و بوسيله زهر به شهادت رسيد. او را در روستای سناباد به خاك سپردند و از آن زمان سناباد به مشهد طوس يا مشهد رضا معروف شد. كم كم مشهد بدون مضاف اليه طوس يا رضا به كار رفت. مشهد اسم مكان است و از ريشه شهادت است. در زمان سامانيان نسبت به مرقد امام رضا توجه بيشتری شد و در زمان ديلميان كه از شيعه طرفداری می كردند مشهد رو به توسعه و آبادانی گذاشت. در زمان سلطان محمود غزنوی، حصاری به دور شهر مشهد كشيده شد. جغرافی نويسان قرن چهارم هجری از سناباد به عنوان قریه و روستا نام برده اند و حمداله مستوفی در نیمه اول قرن هشتم از مشهد به عنوان شهرکی نام برده است. بارتولداشپولر، وضع شهر مشهد را در دوره قاجار چنين نوشته است:
«دور مشهد ديواری از گل كشيده شده و برجهايی بر آن ساخته اند. خيابان عمده شهر از شمال غرب به جنوب شرق كشيده شده. قبر امام (ع) در وسط اين خيابان قرار دارد و از دو طرف محاط به عمارت و ابنيه است. خيابان عمده مزبور، معروف به خيابان است.».
در دوره قاجار كه اكثر شهرهای ايران دچار خرابی و ويرانی شد، شهر مشهد نسبت به شهرهای ديگر از بركت وجود امام رضا (ع) موقعيت بهتری داشت.
سوابق قاليبافی در مشهد
تعيين تاريخ شروع قاليبافی در مشهد، همچون تعيين شروع قاليبافی در استان خراسان، تا حدودی با مشكل مواجه است. مطابق نوشته ها و مدارك موجود قديمی ترين قالی موجود منصوب به اين شهر متعلق به دوره شاه عباس صفوی (996-1038 هجری قمري) است. مطابق روايات و نوشته های موجود اين قالی به دستور شاه عباس و در شهر مشهد، جهت آستان حضرت رضا (ع) بافته شده است.
در مورد اين قالی سيسيل ادواردز نيز توضيحاتی داده و در كتاب خود قالی ايران در مورد رويت آن مطالبی به رشته تحرير درآورده است. وی عنوان می كند در مورد سابقه بافت اين قالی با جستجو در اسناد و مدارك موجود در آستانه،تنها ليستی پيدا نمود كه متعلق به سال 1302 هجری قمری بوده و در آن به مطلب بالا اشاره گرديده است و استناد به اين حرف خزانه دار می كند كه ليست مذكور متكی به روايت و احاديث است. در مورد چگونگی اوضاع قاليبافی از زمان صفويان تا اوايل قرن 14 هجری مدارك خاصی در دست نيست. اما شايد دو منبع تا حدودی در مورد تاريخ شروع قاليبافی جديد مشهد، مطالبی را به دست دهد و ما را از ابهام خارج سازد. هرچند اين دو منبع نيز از كفايت لازم برخوردار نيست. يكی از منابع، نوشته های شيندلر، سياح آلمانی است كه در سال1293 هجری قمری شهر مشهد را چنين توصيف كرده است:
«قيمت آذوقه در مشهد مانند دارالخلافه است. قيمت فرش، مس و غیره حتی از دارالخلافه نیز بیشتر است... در مشهد پارچه ابريشمی و قالی خوب می بافند.»
اين تاريخ تقريبا مطابق با سال 1251 هجری شمسی است. همچنين سيسيل ادواردز كه هنگام ارزيابی و بررسی قاليهای متعلق به آستان قدس قاليهای بافت مشهد را نيز ديده است می نويسد هيچ فرشی كه دارای بيش از 80 سال سابقه و متعلق به شهر مشهد باشد وجود ندارد. همچنين ادواردز از يكی از رنگرزان معروف مشهدی شنيده است كه پدربزرگ وی در كار رنگرزی فعاليت می كرده شنیده است هنگام مراجعت به مشهد در سال 1860 ميلادی هيچ قاليبافی در آن نديده بود. به عبارتی قاليبافی مشهد پس از چند سده ی مبهم و نامشخص به طور تقريبی و احتمالا در فاصله سالهای 1240تا1250 هجری شمسی دوباره احياء و از همان زمان مراحل رشد و ترقی را طی نمود. اما آيا اين قاليها از لحاظ طرح و رنگ و بافت مطابق و همسان با قاليهای امروز مشهد بوده اند يا نه نياز به بررسی بيشتری دارد. احتمالا اين قاليها چندان ارزش هنری و حتی تجاری برای صادرات نداشته است. اما از ابتدای سال 1280 هجری شمسی يعنی پس از حدود 30الی40 سال قاليهای نفيس توليد شده در مشهد كه اغلب از توليدات استادان و بافندگان دوره جديد و معاصر مشهد و دارای ارزشهای هنری/ اقتصادی بالايی بودند به خارج از كشور صادر گرديدند و هم اكنون بسياری از آنها زينت بخش موزه ها و كلكسيون های بزرگ در داخل و خارج از كشور است.
قاليهای برادران عمو اوغلی، محمد ابراهيم مخملباف و حاج علی خامنه ای از مهمترين قاليهای اين دوره در مشهد می باشند. اين سه نفر بنيانگذاران و احياءكنندگان قاليهای معاصر در مشهد هستند. قضاوت در مورد قدمت قاليبافی مشهد در سالهای قبل از 1250 هجری شمسی و بيشتر از آن به بررسی بيشتری نياز دارد كه فرصت آن برای نگارنده مهيا نگرديده است. آنچنان كه از بررسي های انجام شده برمی آيد اين است كه افراد غير بومی، به ويژه مهاجران آذربايجانی نقش بسزايی در شروع دوباره و احيای قاليبافی مشهد داشته اند كه حاج علی خامنه ای و خانواده عمواغلی (كهنمويی) از اين گروه اند.

ویژگیهای ظاهری قالیهای مشهد


طرح ورنگ

گل های بزرگ شاه عباسی به همراه ساقه های نسبتا باریک و ظریف از ویژگیهای خاص طرح های قدیم مشهد بوده است که از لحاظ ساختار بسیار شبیه به سبک خاص طرحهای اصیل هراتی است که نمونه هایی از آنها منسوب به هرات هنوز هم در دوره ی ما باقی مانده است.امروزه نیز کاربرد این شیوه به خصوص در طرحهای افشان و لچک و ترنج با حاشیه های کتیبه ای در تولیدات شرکت فرش آستان قدس رضوی دیده می شود.
طرحهای تصویری،شکارگاه و نظیر آن در قالی معاصر مشهد کمتر دیده می شود.انواع طرحهای گل فرنگ نیز چند سالی است در مشهد رواج یافته است.طرح لچک وترنج سعدی نیز از طرحهای خاص جنوب خراسان(بیرجند)است در فرشهای دهه های اخیر مشهد فراوان دیده شده است.همچنین گرایش به طرحهای کرمان،کاشان ونایین نیز به طور فراگیر در قالی مشهد شدت یافته که آثار آن را حتی در بازار فرش تهران می توان دید.رنگ های قرمز سیر(قرمزدانه)عنابی،کرم،انواع سبز،آبی و سرمه ای و قهوه ای از عمده رنگ های مورد استفاده در قالی های امروز مشهد است.متاسفانه انواع رنگهای صورتی و زرد در طرحهای گل فرنگ به سبک تبریز نیز مورد استفاده قرار می گیرد که هیچگونه تناسبی با طرحها و رنگهای قالی اصیل مشهد و حتی خراسان ندارد.احتمالا این رویه به دنبال گرایش تدریجی برخی از طراحان مشهد به طرحهای قالی تبریز است که در برخی موارد نتایج تاسف باری را به دنبال داشته است.در سبکهای نایین و کاشان و کرمان عمده قالیها متاثر از رنگهای قالی مناطق مذکور است وتغییر خاصی در نسخه برداری مشهد دیده نمی شود.(هر چند که شیوه ی بافت تغییراتی دارد).

مواد اولیه مورد مصرف

پشم به عنوان پرز قالی و نخ پنبه به عنوان تار و پود تنها مواد اولیه مورد مصرف هستند.در برخی از نمونهای قدیمی و مشهور قالی مشهد استفاده از ابریشم نیز دیده شده است.

ابعاد قالی

ابعاد متداول قالی مشهد عموما 6 متری،12 متری،15 متری،وحتی در ابعاد بزرگتر متغییر است.اما ابعاد کوچکتر بسیار نادر است. در برخی از قالیهای قدیم مشهد همچون قالیهای عمو اوغلی ابعاد بیش از یکصد متر مربع نیز دیده می شود.

ویزگیهای فنی بافت

رجشمار

اغلب قالی های امروز مشهد دارای رجشماری بین 30 تا 35 و در موارد نادر تا 40 رج است.در برخی از نمونه های قدیمی همچون قالی های معروف صابر و عمو اوغلی تا رجشمار 130 نیز می توان دید. در حال حاضر برخی از تولیدکنندگان بخش خصوصی قالیهایی با رجشمار 50 الی 60 نیز عرضه می نمایند که تعداد آنها در مقابل کل قالیهای مشهد ناچیز است.

نوع گره
در منطقه مشهد هر دو نوع گره فارسی و ترکی قدیم استفاده می شود.اما گره فارسی در مشهد قدیمی تر و متداول تر است.

شیرازه بافی
عمل شیرازه بافی قالی های مشهد تا حدود 50 سال قبل همزمان با بافت انجام می شد،اما از آن زمان تا امروز قالی های مشهد پس از پایان بافت شیرازه بافی می شوند. در برخی از نمونه های نفیس قالیهای مشهد نظیر قالیهای برادران عمو اوغلی و عباسقلی صابر به جای شیرازه،شیوه ای شبیه به گلیم بافی فرش را در کناره های طولی فرش،جایگزین شیرازه نموده اند که به همراه گلیم بافی اول و آخر فرش همچون قابی فرش را در میان گرفته اند. این گلیم بافیها نیز عموما با ابریشم بوده است.

پرداخت و روگیری
این کار در حال حاضر اغلب پس از پایان بافت قالی به وسیله قیچی برقی انجام می شود.

گلیم بافی
تقریبا همه ی قالیهای مشهد از قدیم دارای گلیم بافی به سبک فارسی هستند.

نوع دار قالی

دستگاه های قالی بافی همگی از نوع عمودی و ثابت هستند.

نوع چله کشی
چله کشی قالی های مشهد به روش معروف ترکی و بر روی دار قالی انجام می شود.(باید متذکر شد این شیوه مشخصه اصلی فرش معاصر شده است و شیوه قدیمی آن که سالهای زیادی است به فراموشی سپرده شده همان روش معروف چله کشی فارسی است.)

نحوه پود کشی
قالیهای امروز مشهد همگی از نوع دو پود هستند و عمدتا در گروه قالیهای لول باف قرار می گیرند و از سفتی و استقامت خاصی برخوردار هستند.

مهمترین مراکز قالیبافی مشهد
از مهمترین مراکز قالیبافی حومه مشهد می توان از طرقبه،جاغرق،شاندیز،زشک و نوغند نام برد.

استادان طراح و تولید کننده قالی

محمد عمواغلی، عليخان عمواغلی، محمد ابراهيم مخملباف، حاج علی آقا خامنه ای، عباسقلی صابر، حاج غلامرضا اخوان نساج، حاج علی مدد، شيخ بورنگی، حاج عبدل مومنی، خليل خديوی، حيدر حيدر پور كافی، كاظم شش كلانی، قاضی خانی، محمد مهدی مخملباف و محمد رضا مخملباف برگزيده ای از توليدكنندگان معاصر قالی مشهد هستند. از طراحان معروف مشهد می توان به عليپور، ميرزا حسن زرين كلك، ميرزا حسن طرحچی، عبدالحميد صنعتكار، حاج سيد مهدی جواهر قلم، حاج سيد مهدی يزدی و محمد حسين فخرالواعظين مهدوی را نام برد كه از قديم تا به امروز در كار طراحی قالی مشهد اشتغال داشته و يا دارند، اشاره نمود.



کتاب منبع:پژوهشی در فرش ایران/تورج ژوله/انتشارت یساولی-تهران-1390/صفحات166 الی172

ادامه مطلب

مقاله فرش دستباف خراسان

مقاله فرش دستباف خراسان

مق


در این مقاله در ابتدا تاریخچه ای از فرش دستباف خراسان ارائه شده است و در قسمت بعدی آن کانون های بافندگی این استان معرفی گردیده است . در مرحله بعدی این تحقیق از اساتید و بزرگان فرش خراسان صبحت شده است و در قسمت بعد آن چالش ها و تنگناهای صنعت فرش خراسان معرفی شده است و در پایان نیز چالش های فرش خراسان معرفی و راه هایی جهت سامان دهی آن ارائه شده است. و نتیجه ای بر آن نوشته شده است. تحقیق پیش رو در 13 صفحه تهیه شده است.
در زیر بخش از مقدمه این تحقیق را می خوانیم:
فرش دستباف خراسان با دارا بودن یک پنجم سهم تولید فرش کشور،گرچه از تنوع چشمگیر نقش ،رنگ و بافت برخوردار است ولی در مجموع از همسانی خاصی بهر می گیرد.
هدف و مقصود نهایی از این مقاله، ارتقای هنر فرش خراسان با استفاده از یک روش ساده و مردمی در جهت بر طرف کردن بیماری جفتی بافی و چند چین یک پود در منطقه جنوب خراسان است که در زمانه ما دامنه شیوع آن اکثر منطقه را فرا گرفته است. تشریح این بیماری و راه علاج آن پس از ذکر پیشینه تاریخی و ویژگی های هنر فرش این سامان به عمل آمده است.براساس روش پیشنهادی استفاده از نظام «حلقه های کیفیت» جهت رشد بهره وری که در سال های اخیر اعجاب جوامع غرب را بر انگیخته است موجب تشویق تولید کنندگان خانگی می شود تا جهت شناسایی،تحلیل و بر طرف نمودن نواقص و اشتباهات خود و غنا بخشیدن به زندگی شغلی به دیدار یکدیگر بروند و تولیدات خود را وارسی،کنترل و به تبادل نظر بپردازند.اجرای این روش که نوعی دلجویی از همکاران و عیادت آن هاست در فرهنگ اسلامی نیز مورد توصیه قرار گرفته است و با امکانات منطقه سازگار است. با اجرای روش پیشنهادی بر طرف شدن آفت های موجود در بافت فرش خراسان مورد انتظار است.همتی بدرقه راه باید کرد.


کتابخانه کارایان

ادامه مطلب

قالی بافی در بیرجند

قالی بافی در بیرجند

قالی بیرجند

بیرجند

قالی بافی بیرجند پیش و پس از جنگ جهانی دوم به ترتیب به دوره ای از شکوفایی و تنزل رسید.در دوره شکوفایی گرچه در طرح آن تنوعی دیده نمی شد ولی بافت آن با مهارت انجام می گرفت و رنگهای آن خوب بود و از نظر زیبایی و ظرافت جزو بهترین قالیهای معروف به «مشهدی»به شمار می آمد و در بازارهای اروپا،خریداران فراوان داشت(و روستائیان بیرجند با توجه به شهرت جهانی قالی بیرجند با آن ترنج پر کار و زیبایش،قالیهایی می بافتند که با قالی بیرجند رقابت می کرد وبه نام بیرجند به فروش می رسید)؛ولی آغاز جنگ بازارهای اروپا را بر روی قالی بیرجند بست و در پایان جنگ نیز قالی بیرجند نتوانست آن سابقه درخشان را که حتی از قالی مشهد نیز پیشی گرفته بود به دست آورد و به دوره ای از تنزل رسید.
نقشه بیرجندی،نقشه ای است پرکار که با رنگهای گوناگون بافته می شود.برای همه علاقه مندان به قالی بیرجند نقشه های رایج این منطقه یعنی ریزه ماهی،بته جقه و لچک ترنج بیرجندی نقشه هایی آشنا و دلپذیر است. ریزه ماهی بیرجند از نشانه های «به اضافه» و «ضربدر»تشکیل می شود.در مورد بیرجند(از کانونهای معروف قالی بافی خراسان)نیز نقشه ای بافته می شود که به لچک ترنج مود معروف است. در بیرجند گونه ای قالی به نام «زرشک» نیز تولید می شود.علت نام گذاری زرشک این است که در ترکیب رنگ به دست آمده از قرمز،به جای بهره گیری از جوهر لیمو،زرشک به کار می برند.کرم و سرمه ای از جمله رنگهایی است که در قالی بیرجند،به ویژه در زمینه آن فراوان دیده می شود.
روستای درخش با طرحهای ریزه ماهی از کانونهای مهم قالی بافی این منطقه است.



کتاب منبع:تاریخ فرش ایران(سیر تحول و تطور فرش بافی ایران)/فضل الله حشمتی رضوی/انتشارات سمت-1389-تهران/صفحه57

ادامه مطلب

بررسی سوابق قاليبافی در گناباد

بررسی سوابق قاليبافی در گناباد

بررسی سوابق قاليبافی در گناباد

می توان اين منطقه را در ميان آن گروه از مناطق توليد و عرضه قالی در خراسان منظور نمود كه سابقه قالی معاصر آن به سالهای قبل از جنگ دوم جهانی (1318) باز می گردد. احتمالا در يك يا دو دهه قبل از شروع سده ی1300 هجری شمسی نيز قاليبافی به سبك و روش امروز قاليهای خراسان و با اسلوب جديد رايج بوده است.
اگرچه امروزه قاليبافی در گناباد از هر حيث قابل مقايسه با ديگر شهرهای استان نيست و كاهش كيفيت در بافته های آنها تا حدودی خودنمايی می نمايد اما منابع موجود و مستند حكايت از فعاليت چشمگير اين ناحيه در سالهای دور گذشته دارد.امروز با نگاهی در خيابانهای كوچك و محدود گناباد بجز چند مغازه انگشت شمار نمی توان مكان قابل توجهی برای مشاهده دست بافهای اين ناحيه پيدا نمود.
به عبارتی عليرغم وجود عوامل لازم و تامين مواد اوليه به ويژه در سالهای اخير، گرايش قابل توجهی از سوی مردم جهت بهبود كمی و بالاخص كيفی در اين بخش از اقتصاد منطقه ای و به عبارتی در اين بخش از فعاليت اقتصادی مردم مشاهده نمی گردد و عليرغم افزايش تعداد دارهای قاليبافی در سطح منطقه، تحول و جنبشی در جهت بهبود اين صنعت وجود نداشته و لذا در سطح فرشبافی استان، نام گناباد كمتر خود می نماياند.
اما آنچه كه باعث توجه بيشتر هر پژوهنده ای به صنعت قاليبافی در اين ناحيه می گردد، تنوع و كيفيت توليدات سالهای اخير بلكه قدمت و سابقه خاص گناباد در اين زمينه می باشد.
سابقه ای كه نشان از توجه خاص متنفذين و و بزرگان اين ناحيه به قالی و قاليبافی می باشد و اين خود می تواند نشان از ريشه دار بودن قاليبافی در میان مردم گناباد و اطراف آن باشد.
در میان مناطق مهم قالیبافی حومه گناباد، روستاهای آسياب و بيلند واقع در دهستان دولوئی و همچنين روستاهای رهن و ورياب در دهستان حومه و همچنين روستای نوغاب از قديمی ترين مناطق قاليبافی گناباد هستند كه تاريخ فرشبافی در آنها احتمالا\" به سالهای اوليه شروع اين صنعت در گناباد باز می گردد و بنا به ادعا و گواه بسياری، روستای باغ آسياب كه در ميان اهالی به باغ سياه شهره گشته، اولين منطقه در شروع قاليبافی گناباد می باشد.
ارتباط دو كمپانی خارجی وابسته به كشور های آلمان و انگليس در سالهای قبل از 1317 با توليدكنندگان فرش گناباد به ويژه در باغ آسياب، يكی از دلايل اصلی قدمت و اهميت قاليبافی در گناباد به ويژه روستای مذكور می باشد. احمد باغ آسيابی از معروفترين و شناخته شده ترين توليدكنندگان فرش دستباف گناباد بوده است كه بخش مهمی از توليدات وی بر اساس طرحهای سفارش داده شده از طرف كمپانيهای خارجی بوده است.
به طور همزمان با با احمد باغ آسيابی، قوام ناصری در روستای رياب و معين الاشراف در روستای نوغاب واقع در 3 كيلومتری جنوب گناباد كه از ثروتمندين و متنفذين آن دوران بودند نيز به عنوان ديگر توليدكنندگان فرش دستباف در منطقه گناباد فعاليت داشتند كه به عقيده بسياری از نظر قدمت و سابقه فعاليت در اين زمينه نسبت به مرتضی احمد باغ آسيابی دارای سوابق بيشتری هستند. ليكن توليدات مرتضی احمد بنا به اظهار تجار و دست اندركاران از كيفيت و برتری خاصی برخورداربوده است. در مورد قوام ناصری و فعاليت های وی هيچگونه اطلاعی در دست نيست ليكن پس از مرگ معين الاشرف پسر وی به نام حاج آقا معاوت، كار پدر را ادامه داد. توليدات وی تماما با مارک معاون التجاره عرضه می گشت. تاريخ فوت اين دو قبل از ميرزا احمد باغ آسيابی می باشد. در حال حاضر برخی از موقوفات معين الاشرف باغ آسيابی مانند سنگهای آسياب وقفی كه نام وی بر روی آنها حك شده در روستای نوغاب موجود است.
از دیگر افراد مشهور در فرش دستباف گناباد،سید حسن صالحعلیشاه می باشد.صالحعلیشاه پسر ملانور علیشاه از مجتهدین روزگار خود بود که بارگاه وی،پدرش و فرزندش هم اکنون زیارتگاه بسیاری می باشد.صالحعلیشاه اگرچه خود تبحری در بافت واصول فرشبافی نداشت،ولی به دستور او تعداد زیادی فرش های نفیس در بیدخت گناباد تهیه گردید که همگی جهت مفروش نمودن زیارتگاه پدرش مرحوم نورعلیشاه بود،که براساس نقل قول یکی از تجار وبافندگان قدیم گناباد که خود در حدود 30 سال قبل تعدادی از بافته های کهنه و با ارزش آنها را خریداری نموده بود،در بالای فرش و بر روی حاشیه کوچک همگی این قالیها عبارت «هو121» به چشم می خورد.تمامی این فرش ها توسط تجار و خریداران گناباد،مشهد و تهران خریداری و در حال حاضر هیچ نمونه ای از آنها موجود نیست.
علی جان محمود زاده و حاج عباسعلی بيلندی از ديگر توليدكنندگان سالهای دور گذشته می باشند که فرش های آنها بسیار نادر و در زمان خود در زمره فرشهای به نام ومشهور منطقه بوده اند. همزمان با قوام ناصری دریاب و معین الاشرف در نوغاب،علی شریعت زاده از دیگر تولید کنندگان فرش در روستای جويمند گناباد بوده است. به طور كلی شايد بتوان مطابق با اطلاعات موجود، فرشبافی در گناباد را به 2 دوره ی نسبتن متمايز تقسيم نمود كه بيشترين تفاوت توليدات اين دو دوره از لحاظ سبك طرح و نقشهای مورد استفاده می باشد.
1- دوره اول: از زمان شروع قاليبافی تا قبل از جنگ جهانی دوم (1318). دراين زمان استفاده از طرحهای سفارش شده توسط كمپاتيهای آلمانی و انگليسی بخشی خاص از طرحهای فرش اين ناحيه را به خود اختصاص داده و يا تاثير ويژه ای در نقوش ديگر فرشها برجای گذاشته است.
2- دوره دوم: دورهء پس از جنگ و گرايش به طرحهای اصيل خراسان به ويژه لچك و ترنج شاه عباسی و افشان شاه عباسی به همراه حفظ رجشمار پايين، ويژگی فرشهای اين دوره می باشد كه در دهه های اخير با توجه به حفظ اين نقشه ها و عدم تحرك و جنبش در دگرگونی نقشها و صرفا\" افزايش رجشمار فرشها تا حداكثر30و 35 بيانگر حفظ شيوه های بافت و عدم اشتياق به تحول در طی 50 سال می باشد.


کتاب منبع:پژوهشی در فرش ایران،تورج ژوله،صفحات180و181

ادامه مطلب