حسین یاسایی(رنگرز)

حسین یاسایی(رنگرز)

رنگرز/این لقب هم به مرحوم حسین یاسایی بافنده و هنرمند معروف کرمانی تعلق دارد که به دلیل اقتدار او در عرصه رنگ آمیزی و تهیه ریس های مرغوب به این لقب شهرت یافت.فرش های بافت او تا آنجا از اعتبار،ا رزش و ظرافت برخوردار بود که وجود یک تخته از آن در هر منزلی،نشان از تمکن و ثروت آن خانواده داشت.او فرشی برای سردار اسعد بختیاری حاکم کرمان بافته بود که به یک تابلو نقاشی بیشتر شباهت داشت.
از جمله مشخصات رنگرزها این بود که چون بطور دائم و روزانه دستشان در پاتیل رنگ بود و یا برای جابجا کردن ریس های رنگ شده استفاده می شد،لذا همیشه دستشان تا آرنج کبود و سیاه بود.


منبع:نام ها و لقبهای جالب در تاریخ کرمان/محمد علی گلاب زاده/انتشارات ولی-بنیاد کرمان شناسی/1388/صفحه100

ادامه مطلب

استاد محمود فرشچیان

محمود فرشچیان

استاد محمود فرشچیان


محمود فرش چیان در سال1319 شمسی در شهر اصفهان زاده شد.وی به تشویق پدرش مه تاجر وتولید کننده ای صاحب نظر بود،به کارهنر پرداخت.جذابیت نقوش فرش وطرحها و رنگهای زیبای به کار رفته در نقوش وتصاویر بناهای تاریخی اصفهان به میزان زیادی به گسترش ذهن و درک هنری او کمک کرد.
وی مدت چند سال زیر دست استادانی نظیر حاج میرزاآقا امامی و عیسی بهادری به آموزش طرحها و نقوش سنتی مینیاتور پرداخت.او در سال1325 وارد هنرستان اصفهان شد و پس از اتمام دوره هنرستان در سال1329 به اروپا رفت تا اطلاعات خود را در موزه ها و نمایشگاههای مختلف تکمیل کند.وی در موزه ها و نمایشگاههای خصوصی متعددی شرکت کرده و بارها نظر تایید و تحسین هنرشناسان بزرگ دنیا را به خود جلب کرده است.سبک کار او کاملا شخصی و غیر قابل تقلید است.از فرشچیان حداقل چند طرح روی فرشهای مشهور نظیر ضامن آهو،هفت شهر عشق و ثارالله می شناسیم اگرچه در رنگ آمیزی و نقطه چین آن هنرمندان دیگر نظارت داشته اند ولی اثر قلم وی کاملا مشخص است.طرحهای فرشچیان به علت زیبایی و تنوع رنگ وحالت تزئینی فوق العاده آن مورد استفاده بسیاری از تولید کنندگان فرش است.


منبع:طراحان بزرگ فرش ایران،شیرین صور اسرافیل،نشر پیکان،صفحه230

ادامه مطلب

طراح بنام فرش استاد هوشنگ جزی زاده

هوشنگ جزی زاده

هوشنگ جزی زاده

هوشنگ جزي زاده در تاريخ 1312 در اصفهان متولد شد. پدرش آخوندگزي، قاضي معروف اصفهان بوده است. پدرِ مادرش آقا محمد علي مذهب، هنرمند شايسته اي بود كه در تشويق خواهرزاده جوانش به كار طراحي سنتي سهم به سزايي داشت. در سال 1328 واردهنرستان هنرهاي زيباي اصفهان شدو پس از ديپلم به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد. بنا به درخواست عيسي بهادري به هنرستان هنرهاي زيبا منتقل شد. وي در حدود 26 سال با عيسي بهادري همكاري داشت و در تذهيب و نقش قالي اصيل ايراني 30 سال تجربه دارد، ولي تخصص وي در مينياتور است. او در نمايشگاههاي بروكسل، آمريكا و انگلستان شركت كرده است. در حال حاضر به تدريس طراحي فرش در هنرستان مشغول است.

منبع:طراحان بزرگ فرش ایران،شیرین صور اسرافیل،نشر پیکان،صفحه223

ادامه مطلب

طراح بزرگ فرش استاد عیسی بهادری

عیسی بهادری

طراح بزرگ فرش عیسی بهادری

در بین طراحان و نقشگران فرش در تمام ایران و به اعتقاد غالب صاحبنظران، عیسی بهادری هنرمند یگانه ای است که حقی غیرقابل انکار بر هنرهای سنتی ایران ، به ویژه قالی دارد. وی نه تنها با اداره و توسعه هنرستان هنرهای زیبای اصفهان که 30 سال ریاست آن را داشت موجب گسترش هنرهای سنتی شد، بلکه تنها کسی است که آموزش طراحی و نقشه کشی و بافت فرش را به روش علمی و منظم در طی مدتی طولانی هدف کار خود قرار داد. عیسی بهادری خالق فرش جاودانی بشریت، شکار چرخ و ستاره دریایی ، استاد بزرگی بود که با استفاده هنرمندانه از آموخته های خود در مدرسه کمال الملک (آناتومی و طبیعت) و هنر سنتی اصفهان، به طرزی حیرت آور از طرح و رنگهای سنتی در فرش استفاده کرد و با قدرت تخیل بی مانند و قلم ماهرانه خود برای اولین بار مفاهیمی عرفانی ونمادین را در پیچش گلها و برگها و موتیفهای سنتی پیاده کرد.فرش بشریت، شاهکار زیبایی است که فلسفه حیات تداوم زندگی را در قالب بدن مردی و زنی و بچه ای، رویا گونه نشان داده است. در این فرش ترکیب فلسفه و فن علمی و تسلط بر عناصر سنتی را به حداعجاز می توان مشاهده کرد. بیشتر صاحبنظران در مینیاتور و نقش قالی، در استادی عیسی بهادری متفق القولند. وی انسانی هنر دوست و جدی بود که علی رغم برخی اتهامات نظر قدرت طلبی و مقام خواهی مدت سی سال ریاست هنرستان هنرهای زیبای اصفهان را برهر پست و مقام دیگری ترجیح داد.
در سال1284 شمسی در یکی از بخشهای تابعه اراک به نام بزچللو در مزرعه خانوادگی به نام آقچه کهریز متولد شد. پس از خاتمه تحصیلات به تهران رفت و در مدرسه کمال الملک به کار طبیعت سازی مشغول شد.
از آنجا که وی تشنه فراگیری هنرهای ملی بود، در هر فرصتی به اصفهان می رفت و ساعتهای متمادی به کپی از روی آثار گچیری و نقاشیهای بناهای تاریخی می پرداخت. بهادری پس از اتمام هنرستان به استخدام اداره هنرهای زیبای تهران درآمد و در آنجا ضمن تدریس به خلق نقشه های فرش مشغول شد.
چون عشق و علاقه بهادری متوجه اصفهان بود،در سال1315 سرپرستی هنرستان جدید التاسیس اصفهان را پذیرفت. وی برای پی ریزی و گسترش این هنرستان زحمات بسیار کشید و در مدت30سال تصدی او،این هنرستان به یکی از پایگاههای حفظ و احیای هنرهای ایرانی تبدیل شد.
بهادری در خلق نقشه های ابتکاری فرش مهارتی استثنایی داشت. فرش بشریت او همراه با چند اثر ممتاز دیگر در موزه هنرهای ملی و همچنین موزه هنرهای زیبای اصفهان موجود است. وی نقاشی چیره دست بود. تابلوهایی که از آثار هنری اصفهان ساخته بسیار زیباست. یکی از تابلوهای او به نام مجلس ابن سینا در موزه لوور پاریس است. از ابتکارات قابل توجه او استفاده هنرمندانه از طرحهای گل و برگ و پرنده به جای اشکال هندسی بر روی میزهای خاتم است. وی با وجود آنکه خطاط نبود کاشی دور مسجد امام را که قسمتی از آن ریخته بود بسیار زیبا ترمیم کرد. او در کلیه رشته های منبت، موزائیک، کاشی زری، قلمزنی و غیره طرحهای نفیسی دارد که کلیه آنها ابداعی و ابتکاری اند. از کارهای ماندنی او کاشیکاری نمای هنرستان هنرهای زیبا و طرح کاشی گلدسته حرم حضرت سیدالشهدا را (که آن را بدون دریافت مزد انجام داد) می توان نام برد. گاهی نیز به ندرت برای تولید کنندگان بزرگ فرش اصفهان طرح می داد. وی در طول عمر خود به دریافت نشانهای متعددی از نمایشگاههای دنیا، دیپلم دوتور و مدال طلا از نمایشگاه جهانی بروکسل و نشان علم و هنر از فرانسه نایل شد.
عیسی بهادری عاشق هنر بود و از صفات برجسته او آن که هر چه در سینه و ذهن خود داشت با بخشندگی و علاقه در اختیار شاگردانش می گذارد. شاگردان ارزنده ای نظیر رستم شیرازی، پورصفا و فرشچیان تربیت کرد که امروز آثارهریک از آنها زینت بخش موزه های جهان است.
عیسی بهادری در سال 1345، پس از30 سال با مقام بالاتری (مدیر کلی صنایع اصفهان) از سرپرستی هنرستان کنار رفت و از آنجا که مقام اداری مورد علاقه او نبود پس از دو سال باز نشسته شد. وی در سال 1365 درغربت درگذشت و در گورستان پرلاشز پاریس به خاک سپرده شد، روانش شاد باد.




منبع:طراحان بزرگ فرش ایران،شیرین صور اسرافیل،نشر پیکان،صفحات220الی222

ادامه مطلب

گفت وگو با استاد «عباس نژاد سروری » طراح قالی کرمان

گفت وگو با استاد «عباس نژاد سروری » طراح قالی

عباس نژاد سروری

عباس نژاد سروری


اشاره:در سال 1308 در کرمان به دنیا آمد.از همان کودکی به نقاشی علاقه فراوان داشت و از سال 1320کار طراحی و نقاشی را پس از به پایان رساندن دوره ششم ابتدایی به طور حرفه ای آغاز کرد.
او نقاشی فرش را نزد استادانی از جمله مرحوم موحدی،مرحوم وفایی و مرحوم بهارستانی فرا گرفت؛اما اعتقاد داشت«خلاقیت در طرح ونقش حرف اول را می زند و تنها با یادگیری تئوری راه به جایی نخواهد برد» و همین موضوع باعث شد تا با استفاده از خلاقیت خود،با بهره گیری از طرحی از مرحوم دیلمقانی،نقش سرام سروری را ابداع کند.
شاید بتوانیم استاد سروری را یکی از قدیمی ترین طراحان و نقاشان فرش کرمان بنامیم که علی رغم سن بالا،هم چنان به کار نقاشی و طراحی قالی عشق می ورزد و در طول روز حداقل نیم ساعتی را در کارگاه کوچکی که دارد به این کار مشغول است.
با «عباس نژاد سروری» به گفت و گو نشستیم تا از حال و هوای نقاشی و طراحی قالی کرمان در گذشته و حال برایمان بگوید.

آقای سروری!نقش «سرام سروری» نقش بی بدیل و زیبایی است که به نام شما نام گذاری شده است؛در خصوص طراحی این نقش برایمان بگویید.

پس از پایان دوره خدمت سربازی،با آقای خواجه حسینی که یکی از فعالان فرش دست باف کرمان است کار خود را آغاز کردم و وی طرحی ازمرحوم دیلمقانی را به من داد تا براساس آن نقش قالی بزنم.من چون اعتقاد داشتم که طراح ونقاش باید از خلاقیت ذهنی خودش بهره بگیرد نه اینکه طرح ونقش دیگران را کپی کند؛کار طراحی این نقشه را آغاز کردم و نقش «سرام»تولید شد.
پس از تولید این نقش و استقبال خوب از آن،آقای خواجه حسینی تصمیم گرفت تا این نقش را به نام من نام گذاری کند و این چنین،نقش «سرام سروری» به بازار راه یافت و اکنون نیزعلاوه بر بافندگان فرش دستباف،از این نقش در کارخانه های تولید فرش ماشینی نیز استفاده می شود که البته من نقش را به این کارخانه ها ندادم.


وضعیت طراحی و نقاشی قالی در گذشته نسبت به الان چگونه بود؟


در گذشته،تعداد زیادی از این راه امرار معاش می کردند،به طور مثال،فقط در شرکت فرش که متاسفانه اکنون به خاطر بدهی در رهن بانک است،8 طراح کار می کردند که با هر طراحی هم حداقل 8 نفر در زمینه ی رنگ ونقطه فعالیت می کردند.یعنی در بخش طراحی و نقاشی قالی حدود 70 نفر مشغول به کار بودند.یا در کارگاهی که خود من داشتم،چندین شاگرد مشغول به کار بودند که همه آنها اکنون به حرفه های دیگری مشغول هستند.


چرا این وضعیت رکود پیدا کرد؟

در کشور ما آ نچنان که باید، برای هنرمند و کار هنری ارزش قایل نمی شوند. کار طراحی و نقاشی فرش و بافندگی در واقع یک کار هنری است؛ اما به میزان زحمتی که دارد، درآمد و نفع اقتصادی به بافنده وطراح نمی رسد و به همین دلیل رو زبه روز این حرفه و هنر رکود پیدا کرد.ورود دستگا ههای فتوکپی رنگی هم در رکود طراحی و نقاشی فرشدست باف تاثیر زیادی داشت و الان هرکس به نقش های نیاز داشته باشد به راحتی کپی می کند.
به هر حال، از من و امثال من که گذشت؛ اما کار هنری سودی ندارد وآیند ه ی انسان تامین نمی شود؛ بنابراین باید برای هنرمند (بافنده و طراح)ارزش قایل شد و به گونه ای برنامه ریزی کرد تا درآمد و نفع اقتصادی خوبی داشته باشند.
روزگاری که ما در شرکت فرش به کار طراحی و نقاشی قالی مشغول بودیم، هیأتی از آمریکا برای بازدید آمده بودند. از افرادی که مشغول به کارطراحی و نقاشی بودند سوال کردند که روزانه چند ساعت کار می کنید؟
گفتند: معمولا 8 تا 12 ساعت. آمریکایی ها گفتند: شما باید حداکثر روزانه 4 ساعت کار کنید؛ چرا که کار شما هم ارزشمند وهم طاقت فرساست؛ اما در طول این سا لها، چه پیش و چه پس از انقلاب، به بافنده و طراح
توجهی نشده است.
در گذشته، حق الزحمه ی نقاش و بافنده را از روی رجشمار قالی محاسبه می کردند و اینکه آیا این قالی و نقش آن کیفیت دارد یا خیر،ملاک نرخگذاری نبود.


چرا این گونه قیمت گذاری می شد؟

به این دلیل که هرکس پولدار بود وارد کار خرید و فروش قالی می شدو عموماً کارشناس قالی نبودند؛ اکنون هم که وضع بهتر شده و افرادی که در زمینه ی خرید و فروش قالی دست باف فعال هستند کارشناس هم هستند و حتی قالی هم افزایش قیمت خوبی داشته است؛ باز هم برای بافنده صرفه ی اقتصادی ندارد و به همین دلیل، اکثر افردای که هنوز به کار بافندگی مشغول هستند همان بافندگان قدیمی اند و جوانان به این رشته رونیاورده اند.
در بخش تولید و فروش هم جایگزین نداشته ایم؛ به طور مثال، درگذشته آقای ارجمند را به عنوان سلطان قالی کرمان می شناختند؛ اماوقتی وی فوت کرد فرزندانش کارش را ادامه ندادند؛ بنابراین همه ی این مسائل دست به دست هم داد و باعث شد تا قالی کرمان که روزگاری در دنیا شهرت بسیار داشت،دچار رکود شدیدی شود.


توصیه ی شما برای بازگرداندن فرش دست باف کرمان به روزگارقدیمش چیست؟

« فیض رو ح القدس ار باز مدد فرماید/دیگران هم بکنند آ نچه مسیحا می کرد »
اکنون اگرچه استادان گذشته نیستند، اما اگر به گونه ای برنامه ریزی شود که نفع اقتصادی داشته باشد، افراد دیگر نیز به این حرفه ورود می کنند.
در کشور حرف زیاد زده می شود؛ اما عمل در کار نیست. چند سال پیش استاندار وقت کرمان نوید داد مجموعه ی شرکت فرش در اختیار فعالان فرش دست باف کرمان قرار گیرد؛ اما بعدها متوجه شدیم این مجموعه در رهن بانک است و به خاطر بدهی ها به بانک تعلق گرفته است.
باید برای حفظ فرش دست باف کرمان، مجموعه ای مانند شرکت فرش به طور متمرکز ایجاد شود که همه ی ارکان اصلی تولید فرش دست باف را داشته باشد. طراح، رنگرز و بافنده، سه رکن اصلی تولید فرش هستند؛
بنابراین باید در مجموع های این سه رکن را در کنار هم جمع کنند تا فرش دست باف کرمان حداقل به عنوان یک حرفه و هنر که با پیشینه و تاریخ کرمان گره خورده است،حفظ شود.
نکته دیگر برای رونق فرش دست باف کرمان،افزایش کیفیت آن است. تولید قالی کرمان باید به سمت قطعات کوچک، ظریف و ریزبافبرود و دیگر نباید این نوع فرش زیر پا انداخته شود.
فرش دست بافِ ظریف و ریزباف که حاصل دسترنج نقاش و بافندهاست، باید به عنوان تابلو و آویز استفاده شود و اگر تولید قالی کرمان به این سمت برود، شاهد رونق دوباره ی آن خواهیم بود. البته در این راستا توجه به بافنده و طراح و نقاش بسیار مهم است و باید حق و حقوق نقاش و بافنده به طوری که درخور شأن آنهاست پرداخت شود.


آقای سروری! آیا هنوز هم به کار طراحی و نقاشی قالی مشغول هستید و در این زمینه، هنرجو پرورش می دهید؟

به خاطر مشکلات جسمی، مثل گذشته نمی توانم حرفه ی نقاشی را آنگونه که باید ادامه دهم؛ اما به خاطر علاقه ای که به این کار دارم معمولا روزانه نیم ساعتی به این حرفه می پردازم.
در گذشته که به طور حرفه ای کار می کردم، به هیچ وجه کار بی کیفیت ارائه نکردم و همواره سعی می کردم تولیدکنندگان از کارم راضی باشند؛«رنج خود و راحت یاران طلب »؛ اما چه فایده؟! اکنون دلم خوش است
نقش هایی را که کشیده ام جلویم بگذارم و به آ نها نگاه کنم!
در خصوص تربیت هنرجو هم اعتقاد دارم با توجه به اینکه در حال حاضر، کاری برای فعالان این حرفه وجود ندارد چه دلیلی دارد وقت افرادی را بگیرم و به آنها آموزش دهم تا پس از فراگرفتن آموز ش ها بیکار باشند! تدریس در دانشکد ه ی فرش را هم به همین دلیل نپذیرفتم.


به غیر از نقش «سرام سروری » چه نقش هایی دیگری کشیده اید؟

معمولا همه ی نقش هایی که در قالی کرمان استفاده می شد از جمله شا ه عباسی، درختی و دسته گلی را کشیده ام و برخی از آ نها نیز در کتاب طراحان فرش ایران آمده است.

حرف آخر...

باید تلاش شود تا این هنر و حرفه از بین نرود و زنده بماند و حتی اگر امکان داشته باشد دوباره رونق پیدا کند.
برای زنده نگه داشتن آن لازم است که یک مجموعه ی متمرکز با حضور استادان نقاشی، رنگرزی و بافندگی را ه اندازی شود؛ ضمن این که در آن مجموعه، به تعدادی از جوانان علاقه مند نیز آموزش داده شود تا این هنر و حرفه حفظ شود.
برای رونق فرش دست باف هم باید به سمت تولید فرش های ریزباف و ظریف رفت تا به عنوان تابلو و فرش آویز استفاده شود؛ چرا که فرش دست باف، کاری است که با دست هنرمندان خلق می شود و کارِ دست،باید زیبا و ظریف باشد.



منبع:خبرنامه قالی و صنایع دستی کرمان/شماره دوازدهم/اردیبهشت 1393

ادامه مطلب

طراح فرش کاشان استاد سید رضا خان صانعی

سید رضا خان صانعی

سید رضا خان صانعی

نام آورترين هنرمند نقش قالي در كاشان رضا صانعي(مير سيدرضاخان) در حدود 1265 در شهر كاشان متولد شد. از كودكي علاقه زيادي به صنعت فرش و نقش قالي داشت. كارهاي او كه امروز اكثراً در رديف كارهاي با ارزش موزه اي است داراي موضوعهايي براساس صورت پرتره و دورنما و به ندرت گل و بوته است. وي مردي فعال و هوشمند بود كه استفاده از كاغذ نقشه به صورت شطرنجي را در كاشان باب كرد. وي با كمال الملك، اگرنه ارتباط آكادميك، بلكه رابطه اي دوستانه داشت و آثارهنري خود را به نظر او مي رسانيد. وي مردي اديب ودانشمند، شاعر، خطاط، نقاش قالي و صورت بود و به مطالعه علاقه داشت. به چندين زبان از جمله فرانسه، تركي و حتي عبري صحبت مي كرد. اشعار زيبا و محكمي مي سرود كه در دست بسياري اهالي هنر دوست كاشان به يادگار مانده است.
آقا سيدرضاخان صانعي مردي قوي و ورزشكار بود و حدود100 سال عمركرد. كساني به يادمي آورندكه او تا اواخر عمر كار مي‌كرد و تمركز ذهني و حواس خود را به هيچ وجه از دست نداده بود. ويژگي سيدرضاصانعي كه نقشه هاي او به نقشه هاي خان معروفند، سرعت عمل و خلاقيت فوق العاده او بود، به صورتي كه روزي يك طرح تا غروب قلم مي زد. معروف است كه او در حين كار از پاكن استفاده نمي كرده است.
هنرمندان كاشان كمتر در انقياد كار فرمايان بوده و به نوعي در كار خود ‎آزادي عمل داشته اند.با اين وصف رضا صانعي طرحهاي بسياري براي كمپانيهاي فرش تهيه كرده است. از نقشه هاي معروف او نقش شيخ صفي و نقشه لچك ترج شاه عباسي است. سيدرضاصانعي مردي خليق و مهمان نواز و به قولي سفره دار بود.وي فرزندان بسيار داشت که به نام جواد که نقاش و طراح هنرمندی بود در سن27سالگی در گذشت واز دخترانش بانوي هنرمند، اكرم السادات به كار بافت هنرمندانه نقشهاي پدرش سيدرضاخان و همسرش ميرزانصرالله نقاش زاده مشغول است. سيدرضاصانعي در سال 1366 در سن تقريباً 101 سالگي درگذشت و خاطره اي بس ارزنده براي دوستداران هنر در كاشان به يادگار گذاشت.
بر سنگ مزار سید رضا خان صانعی این شعر که از سروده های خود اوست نقش بسته است:

گر یقین است که آخر زجهان باید رفت
فارغ از محنت ابناء زمان باید رفت
مرگ سهل است ولی می کشد این غم که مرا
تا لب گور به دوش دگران باید رفت
اختیاری نبود حیف که هنگام رحیل
ورنه زین دار فنا رقص کنان باید رفت
ما همه نقطه پرگار وجودیم چه غم
که از این دایره بی نام نشان باید رفت
صانعی را نبود بیم گذشتن زجهان
بیم آنست که با بار گران باید رفت



منبع:طراحان بزرگ فرش ایران،شیرین صور اسرافیل،نشر پیکان،صفحات173الی175

ادامه مطلب

طراح فرش جعفر پادکدست سرد رودی

جعفر پادکدست سرد رودی

جعفر پاکدست سرد رودی از زبان خودش

جعفر پاک دست

به سال1310 در شهرستانی کوچک به نام «سرد رود» از توابع تبریز به دنیا آمدم.شغل اصلی پدرم کشاورزی بود واعتقاد داشت که هر شخصی می تواند در حرفه خود هنرمند باشد،خود نیز چنین بود و دوست داشت فرزندانش نیز صاحب حرفه و صنعتی باشند.با این تفکر مرا به کارگاه بافندگی قالی،که در همسایگی ما بود،فرستاد تا در ساعات فراغت به فراگیری این فن بپردازم.زیاد طول نکشید که با پشتکار و علاقه در کار بافندگی تا حد استادی پیش رفتم.علاقه به این حرفه سبب شد که به تدریج به آموختن رنگرزی روی آوردم و این فن را با شیوه آن روز که رنگرزی گیاهی بود،فرا گرفتم.اما به این بسنده نکردم و در کار آموختن«طراحی قالی» پیش قدم شدم.آن زمان بود که احساس کردم،طرح های نقش شده بر قالی با من حرف می زنند وچیزهایی را به من می نمایانند. هرفرشی که می دیدم در طرح آن دقیق می شدم واین انگیزه باعث شد که به تدریج،کار طراحی را شروع کنم. در اوایل کار،رایگان طراحی می کردم،چون کارهایم به نظر خودم بسیار ابتدائی بود و مرا راضی نمی کرد،اگر چه همکارانم را کاملا جذب کرده بود. این کار گام به گام مایه پیشرفت من شد.تا روزی که در کار طراحی احساس استقلال کردم.آن گاه در بازار تبریز،کارگاهی به صورت آتلیه درست کردم و به عنوان طراح مشغول به کار شدم.در این کارگاه برای بافندگانی چون مرحوم حاج ابوالقاسم جوان،آقای حنیفه زاده،کارگاه فرش عالی در مرند و دیگر کارگاه ها طرح می دادم.در سال 1342 به عنوان کارمند رسمی،جذب «شرکت سهامی فرش ایران» شدم و به طراحی پرداختم.در این زمان با طرح های مختلف شهرستان ها که توسط طراحان محلی،طراحی شده بود،آشنا شدم.چرا که هر ناحیه قالیبافی ایران دارای اسلوب خاصی در طراحی،رنگرزی و ... است. در آن زمان،شرکت فرش ایران،سفارشهای زیادی از تجار مقیم خارج برای طرح های بدیع و چه بسا بی نظیر دوران صفویه و قبل از آن داشت که از روی اصل طرح بازسازی می شد.امروز آن طرح ها به شکل قالی های بسیار نفیس،زینت بخش موزه ها وکلکسیون های خارجی است.از جمله طرح هایی که من بازسازی آن ها را انجام دادم،طرح فرش غیاث الدین موسوم به «قالی شکارگاهی»،طرح ترنج با گل و جانور معروف به قالی میلان،و طرح فرش شیخ صفی بودند.ضمنا طرح های زیادی را به سفارش مسئولان اوقاف عربستان سعودی برای اماکن متبرکه آن کشور،برای سفارتخانه های ایران در خارج،تالار مجلس شورای ملی (در آن وقت)،و موزه آستان قدس رضوی طراحی کرده ام.همچنین به سفارش شهرستان های کشور طرحهای بسیاری تهیه کردم که از آن طرحها به میزان انبوه فرش بافته می شود.علاقه من به زنده نگه داشتن این هنر باعث شد که چندین دوره کلاس آموزش طراحی و بافت قالی در شرکت سهامی فرش ایران دایر و شاگردان با استعدادی در این زمینه تربیت نمایم که امروزه هر کدام به نوبه خود هنرمندی پر تلاش در جهت اعتلای هنر قالیبافی ایران است.



کتاب منبع:شیوه طراحی قالی/جعفر پاکدست/انتشارات یساولی

ادامه مطلب

بیوگرافی شادروان احمد یزدان پناه مشهور به دیلمقانی

بیوگرافی شادروان احمد یزدان پناه مشهور به دیلمقانی

احمد یزدانپناه معروف به دیلمقانی

شادروان احمد پزدان پناه فرزند حاج نظر علی کرمانی است و چون در جوانی شرکتی با حاج محمد حسن دیلمقانی که اهل تبریز وبه کرمان آمده بود وتجارت فرش داشت،نموده بود.روی این اصل با وصف آنکه شراکت خود را با محمد حسن به هم زد باز مردم احمد را به همان نام دیلمقانی خطاب و به همین اسم مشهور گشت.
مرحوم احمد دیلمقانی در جوانی ثروت و مال زیادی نداشت ولی توکلی بزرگ داشت و پس از آن که با محمد حسن دیلمقانی به هم زد و به تنهایی به تجارت مشغول گشت به اندک مدت سرمایه و پول زیادی به دست آورد.
مرحوم احمد دیلمقانی تجارت قالی کرمان را داشت وسیله او قالی های بسیار اعلی و ظریف بافته و آماده می گشت. او قالی موجود را عدل بندی به آمریکا و انگلیس وآلمان می فرستاد و چون قالی او بی عیب و قشنگ و خوش نقش بود مشتری های زیادی در خارجه مخصوصا در آمریکا پیدا نمود.
مرحوم دیلمقانی چون رونقی در کار خود دید وسفارشات زیادی به او می رسید کارخانه های خود را توسعه و زیاد نمود و غیر از شهر کرمان در زرند و راور و ماهان و دهات دیگر کارخانه هایی دایر و تقریبا می توانیم ادعا نماییم در آن عصر فرش کرمان را به انحصار خود در آورد وچون شهرت او همه جا پخش شد عده ای دیگر از مردم کرمان کار وکسب قبلی خود را رها نموده و قالی بافی را انتخاب واتفاقا آن اشخاص هم به اندک مدت ثروت هنگفتی از این راه بدست آوردند.
مرحوم احمد دیلمقانی چون رقیب و همکارهای زیادی پیدا نمود در صدد بر آمد تا دست به کشاورزی و احداث باغ های پسته بزند و چون شهرستان های زرند و راور جهت پسته کاری مرغوب بود روی این اصل آن محل را انتخاب و شروع به احداث باغات وسیع و پسته کاری نمود و کم کم دهات بایر را خرید و آباد نمود و از این طریق ثروت و درآمد خوبی به دست آورد و به اندک زمان جزو مالکین بزرگ شهر کرمان در آمد و در یک موقع آن قدر درآمد زیاد تحصیل نمود که هیچ کس در مقابل او نمی توانست عرض اندام نماید و مالکین عمده سابق پشت سر او قرار گرفتند و عده ای از روی حسادت به مخالفت با او برخاستند ولی جرات آن را که به ظاهر با او وارد دعوا شوند نداشتند به لحاظ آن که احمد دیلمقانی چون دستی باز و به پول و قالی و پسته اهمیتی نمی داد و همیشه به فقرا و بی بضاعت ها کمک می نمود طرفداران زیاد داشت.
مرحوم دیلمقانی صفت پلنگ داشت وهیچکس را بالای دست خود نمی توانست ببیند.روی این مرام بود که عده ای با او سخت دشمن شده و مخفیانه جلسه تشکیل داده ودر آن جلسه هم قسم شدند تا دیلمقانی را به هر طریق که ممکن شود از بین ببرند و پول های زیادی روی هم گذارده وبه چهار نفر از الواط واشرار دادند وآنها را وادار نمودند تا دربین راه زرند وکرمان جلو او را گرفته وبا گلوله تفنگ او را هلاک سازند.
مرحوم احمد دیلمقانی از همه جا بی خبر سوار به ماشین شخصی شده و به اتفاق دو نفر از بستگان خود به طرف کرمان حرکت می نماید دزدان که تحریک شده و قصد قتل او را داشتند در بین راه که جای مناسبی جهت این کار شوم بود انتخاب و کمین می نمایند و چون ماشین به آن محل می رسد اول تیر زده و طایرها را خالی می نمایند راننده می گوید این ها دزد هستند و باید به همین حال برویم تا از خطر بگذریم ولی شادروان چون به خود مغرور بوده به راننده می گوید بایست من به آن ها پول می دهم غیر از پول از من چه می خواهند راننده ماشین ر ا خاموش چهار نفر دزدان مسلح جلو آمده خطاب به احمد دیلمقانی می گویند بیا پائین،احمد به آن ها می گوید اگر پول می خواهید همراه دارم چه مبلغ لازم است بگیرید دنبال کار خود بروید.
یکی از آن ها می گوید ما آمده ایم تا تو را خلاص کنیم و اگر تمام ثروت خود را بدهی غیر ممکن است بگذاریم زنده بمانی چون قسم خورده ایم.
احمد دیلمقانی دو نفر از آن ها را می شناسد خطاب به آن دو نفر می گوید مگر شما نبودید که من به شما پول گندم و فلان فلان دادم الحال این سزای نیکی است یکی از آن دزدان که خیلی هتاک بی شرم بوده قنداق تفنگ را به فرق احمد زده و فحاشی نموده به رفقا می گوید چرا معطل هستید احمد می گوید حال که تقدیر این طریق پیش آمد و من باید بمیرم بگذارید یک سیگار بکشم یکی از آن ها سیگار او را آتش می زند در حال کشیدن سیگار بوده که تیر به قلب و مغز او خالی نموده و نقش زمین می گردد و دزدان چون مطمئن می شوند که احمد خلاص شد راننده و دو نفر دیگر را که قبلا شانه های آن ها را بسته بودند عقب تر برده داخل چاه کوچکی که عمق زیادی نداشته آن ها را می اندازند و متواری می شوند صبح که روشن می شود و کاروان هایی در آمد و رفت بودند چون این منظره وحشتناک را می بینند خبر به کرمان و زرند می دهند و چون از طرف پاسگاه می آیند و آن سه نفر که عقب تر در چاه بوده بیرون می آورند آن ها شرح قضیه را بیان کردند خلاصه جسد آن مرحوم را به کرمان حمل تمام دکانین بسته و مردم جمع شده با ناله و سینه زدن و عزاداری مفصلی نعش آن شادروان را به مسجد صاحب الزمان برده به خاک می سپارند.
احمد دیلمقانی چون فرزندی نداشت تمام ثروت و املاک او به برادر و خواهرانش رسید و چون قبلا خیال داشت مریض خانه مجهزی بسازد و حتی زمین آن را خریده و آماده نموده بود مرحوم محمد ارجمند به وارث گفت چون من خیال دارم مریض خانه بسازم شما خوب است که به جای مریض خانه پرورشگاهی بسازید وارث قبول نمودند و باغ مسکونی آن مرحوم را که در محل زریف واقع بود جهت نگاهداری و محل پرورشگاه تشخیص دادند و آن را به نام دیلمقانی نامگذاری نمودند و جهت هزینه و نگاهداری و تربیت اطفال چند ملک از املاک آن مرحوم را وقف نمودند.
قتل دیلمقانی در مرداد1322شمسی اتفاق افتاد و از طرف دولت قاتلین تعقیب وبه مجازات رسیدند و اشخاصی که محرک بودند آن ها نیز به مکافات الهی دچار و هر کدام سرنوشت شومی پیدا کردند.



منبع:تاریخ کرمان،محمود متدین(همت)،چاپ هفتم-1389،انتشارات گلی

ادامه مطلب