پانزدهمین نمایشگاه فرش دستباف مراغه برگزار می شود

پانزدهمین نمایشگاه فرش دستباف مراغه به مدت یک هفته دراین شهر برگزار می شود.
به گزارش روابط عمومی مرکز ملی فرش ایران؛ این نمایشگاه از 15 تیرماه به مدت یک هفته و با تمرکز بر فرش های ابریشمین در مراغه برگزار می شود.
نمایشگاه فرش مراغه
براساس این گزارش؛ آشنایی با فرش دستباف و حمایت از تولیدکنندگان داخلی، ارج نهادن به هنر فاخر و ارزشمند قالیبافان فرش دستباف ایرانی ترویج و توسعه صنعت فرش از جمله اهداف این نمایشگ اعلام شده است.
در این گزارش آمده است؛ این نمایشگاه تلاش دارد با ایجاد فضایی برای ارتباط مستقیم بین مصرف کننده و تولید کننده، سهولت بیشتری به عرضه دستبافته ها ببخشد.

خبرنامه کارایان

ادامه مطلب

تعطیلی نیمی از واحدهای فرش دستباف یزد

رئیس اتحادیه فروشندگان فرش دستباف استان یزد از تعطیلی 50 درصدی واحدهای فروش فرش دستباف در یزد خبر داد.
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری میزان، مسعود استقامت رئیس اتحادیه فروشندگان فرش دستباف استان یزد در گفت‌وگو با یزدآوا از تعطیلی 50 درصدی واحدهای فروش فرش دستباف در یزد خبر داد و گفت که قیمت پایین فرش، دیگر رغبتی برای تولیدکنندگان فرش دستباف نگذاشته است و از طرف دیگر رکود حاکم بر بازار موجب شده از مجموع فروشندگان فرش دستباف در یزد تنها 35 تا 40 واحد مشغول فعالیت باشند.
فرش دستباف یزد
وی با اشاره به وضعیت صادرات فرش به کشورهای خارجی گفت: فرش یزد از جنس خوبی برخوردار است و دارای طرح و نقش‌های جدید است و با وجود بازار خوب فرش آن در داخل و استقبالی که از استان‌های اصفهان، تهران، همدان و .... از آن صورت می‌گیرد، صادرات فرش یزد و اردکان به کشورهای دیگر بسیار کم شده است و تقریبا صفر است.

ادامه مطلب

شهرستان راور باغ لیلی فرش مجنون

«شش ماه، هفت ماه، یک‌ سال زمان می‌برد تا گل‌ها سبز شوند، شاخه‌ها پیچ‌وتاب بخورند و بالا بروند و باغی بنشیند روی تار و پود قالی راور. راور صدوسی‌ کیلومتر با کرمان فاصله دارد و از این بالا، که هواپیمای غول‌پیکر با کویر فاصله کم می‌کند، پیدا نیست.»
ماهنامه شبکه آفتاب در شماره ۳۶ خود در نوشتاری درباره قالیبافی در راور کرمان به قلم نرگس جودکی نوشت: «مسافران هواپیما کرمانی‌های تهران‌نشین هستند و مهندسان معادن و صنایع و استادان پروازی و گاهی مردان سیاست؛ مثل امروز که سعید جلیلی با پالتوی کرم همراه چند جوان از پله‌ها پایین می‌آید. پرواز W۵۱۰۵۱ مسافران دیگری هم دارد؛ مسافرانی که با مارش نظامی استقبال می‌شوند. دورتر از هواپیما جمعیتی با دسته‌های گل منتظرند. مسافران را در تابوت‌هایی پوشیده در پرچم ایران از هواپیما بیرون می‌آورند.

راننده تا راور حرف نمی‌زند؛ تا جایی که میدانی با مجسمه‌ی سه پسته‌ی خندان به پیشواز می‌آید و او خداحافظ می‌گوید.
راننده‌ی تازه قالیباف است. در تنها خیابانِ بزرگ شهر از هر رهگذری بپرسی قالیبافی بلد است. هر خانه یک قالیباف‌خانه. زن‌ها و مردها و بعضی بچه‌ها پشت دار، مقابل صفحه‌ای از تار سفید می‌نشینند و می‌نوازند و می‌خوانند: «پشتش یکی چینی، اول آخری سفید نداره، لاکی پیش اومد، سه تا دیگه فیروزه‌ایه، آخر لاکی پیش رفت، سه تا قهوه‌ای دو تا رفت. قهوه‌ای اولش یکی، بقیه‌اش بید‌مشکی.»
برای راوری‌ها غریب است کسی به هوای دیدن قالی به شهرشان آمده باشد. انگار که آوازه‌ی جهانی قالی راور افسانه است.
هیچ قالیبافی روی فرش دستباف نمی‌نشیند. قالیباف‌ها همه‌ی سال‌ قالی‌های مردم را رج می‌زنند و بالا می‌برند و دست آخر قالی روزی تمام می‌شود که مزد آن را پیش‌پیش و نسیه گرفته‌اند.
آخرش هم دلتنگی
«دعوا می‌کردن، می‌زدن، می‌بستن، کور می‌کردن، می‌کشتن.»
بی‌بی‌زهرا روسری سفید سر کرده و لباس سورمه‌ای پوشیده. چشم‌ها غم‌دار و نمناک. نشسته پشت دار و می‌خواند و عروس می‌بافد. گره به گره. هر گرهی که بی‌بی بزند عروس قرینه‌اش را در آن سر قالی می‌بافد.
بی‌بی از خاطرات پنج ‌سالگی تا امروز، که هفتاد سال دارد، درد دست‌ها را یاد دارد و کتک‌های ارباب را. «خدا لعنت کند ارباب‌ها و آدم‌های بی‌عقل را.»
انگشت‌های زخمی و کج‌وکوله، موهای حنابسته را زیر روسری مرتب می‌کند. «چه کار کنیم. یک بار ارباب چند گونی دانه ریخت زمین گفت تا این مرغ و خروس‌ها دانه می‌چینند باید هفتاد چین ببافی.»
دست‌ها را تند و تند فرو برده بود لای تارهای محکم و بافته بود اما به مرغ و خروس‌های حریص و گرسنه نرسیده بود. «کتک می‌زدند دیگه. قسمت ما هم همین بود.»
ظهرها لقمه‌ای نان و پیاز می‌خوردند و کار تا غروب آفتاب ادامه داشت. ۶۵ سال گذشته. «دیگه اشکست کردم. روزی یک تا دو رج می‌بافم؛ آخرش هم دلتنگی.»
یک ‌بار هم یک دایره از قالی را بچه‌ها بریده بودند و ارباب حکم کرده بود، ترمیمش کنند. رفو کردن این دایره یک ‌سال طول کشید. «خیلی سخت گذشت.»

تفریح در قبرستان

دختر روی فرش ماشینی نشسته و انگشتانش مدام می‌گردد پی تارهای کوتاهی که به دست نمی‌آید. «این شهر هیچی نداره. باور می‌کنید ما برای تفریح پنج‌شنبه‌ها می‌ریم قبرستون؟ جوون‌ها همه لباسای خوبشون رو می‌پوشن و میان یه چند ساعتی دور می‌زنن. اغلب مردها به خودکشی فکر می‌کنن.»
خواجویی، قالیباف میان‌سال، خبرهای خودکشی در راور را تأیید می‌کند. «مردم مشکلات روحی‌ – روانی دارند. به همه چیز بی‌توجهند. به جایی رسیدن که هیچ‌ چیز براشون فرقی نمی‌کنه. داماد عمویم خودش را اعدام کرد. اینجا فقط ۱۰ درصد از مردم پولدار هستند که دو درصدشان باسوادند و پولشان را صرف فرهنگ شهرشان می‌کنند اما هشت درصد بقیه نمی‌دانند با پولشان چه کنند. نود درصد مردم هم فقیرند.»
فرش شهرستان راور
اما‌م جمعه شهرستان راور هم چندی پیش در سخنرانی‌اش اعتیاد، فقر و بیکاری را عامل افزایش آمار اقدام به خودکشی در شهرستان خوانده بود.
راور در سر راه خراسان است. هر که از شیراز و بندر هوای زیارت کند، از این راه می‌گذرد و بعد از کلوت‌های شهداد و کویر لوت در راور اطراق می‌کند. در راه بازگشت هم پیش از در افتادن با جاده تخت کویری اینجا نفس تازه می‌کنند. اما خواجویی می‌گوید این همه بی‌چیزی و نداری راور باعث شده این مسافران گذری هم رونقی به شهر ندهند. «راور پارک و سینما ندارد. امکانات پذیرش مسافران نوروزی ندارد.»
سال پیش خواجویی در هفت روزِ نمایشگاه بهاره دیده بود که مردم هر روز و هر شب در نمایشگاه پرسه می‌زدند؛ بدون این که خریدی کنند. «این تنها اتفاق شهر راور بود.»

گل از مُو، دیگری گیره گلابش
در روستای خیرآباد خانم کمالی پشت قالی نشسته تنها. گهواره پلاستیکی دخترش را کنار دست گذاشته تا میان رج زدن تکانی هم به گهواره‌ بدهد. خواهر شهید است و سرپرست خانواده. او مانده و چند سر عائله و یک قالی که تا امروز که شش ماه گذشته به نیمه هم نرسیده و تازه کف گلدان وسط را بافته و دو لچک و یک متر حاشیه در دو طرف.
«ما دستمان نمی‌رسد که خودمان، خودمان را بیمه کنیم. به ‌خاطر همین دنبال بیمه نرفتم. همسایه‌مان هم که رفت و بیمه جور شد، برجی ۵۵۰ هزار تومان می‌دهند که کفاف زندگی نمی‌دهد. سردرد، کمردرد، شانه‌درد، دست‌درد، باز هم مجبوریم ببافیم. خانم‌های اینجا همه این‌طورند. سردرد، کمردرد، ولی مجبورند. درآمدی هم ندارد. الان برای این قالی دستم نرسید ریس بخرم، گفتند سه میلیون مزد می‌دهیم. شش ماه طول کشید هنوز اینجای کار هستم، به چه درد می‌خورد؟ هیچ ولی مجبوریم. کار دیگری که نداریم ولی از این که دستمان پیش کسی دراز باشد، بهتر است.»
در سوی دیگر راور خانواده‌ کاربخش نشسته‌اند به بافتن. محمدگل می‌خواند و زن و دخترش، وجیهه، همراهش می‌بافند. زن با هر جابه‌جا شدن روی نیمکت چوبی آه می‌کشد.
زن و مرد هر دو از پنج، شش‌ سالگی قالی‌بافند. از پشت دار قالی حرف می‌زنند و گاهی که حرف‌های مهم‌تری دارند شکافی میان تارها باز می‌کنند و چشم و دهانشان پیدا می‌شود. «به قصاب و بقال بدهکاریم. به همه وعده‌ قالی می‌دهیم. روزی که قالی را می‌بریم هیچ برایمان نمی‌ماند.»
سایه زن جابه‌جا می‌شود. «هیچ‌کس برای ما کاری نمی‌کند. یک میلیون وام گرفتیم، ۱۰ میلیون پس دادیم. هنوز هم داریم قسط می‌دهیم. این قالی دوازده ‌متری یک ‌ساله تمام می‌شود. ریس را یک‌ونیم میلیون خریدیم و قالی را هشت میلیون می‌فروشیم. می‌ماند شش میلیون و پانصد هزار تومان. اما دیگر نه چشم دارم نه پا.»
مرد از پرده‌ قالی بیرون می‌آید. سر و ریش سفید دارد. «نمی‌دانم چند تا اما می‌توانم حدس بزنم تا حالا که ۶۳ سال دارم، حدود دویست تخته قالی بافته‌ام. اما نه بیمه‌ای نه وامی، هیچ کمکی نداریم. معدنی‌ها که می‌روند توی معدن کار می‌کنند، سینه‌هاشان سیاه می‌شود و ما ریه‌هایمان پر از کرک می‌شود.»
زن: «منم مثل آقا. اول که برای ارباب‌ها کار کردیم، بعد هم هر چه کار کردیم برای سفارش‌دهنده‌ها چیزی دستمان را نگرفت. زمان ارباب‌ها وقتی مأمور بیمه می‌آمد ما را قایم می‌کردند.»
مرد: «رژیم شاه بود.»
مرد از ۱۰ سال پیش بیمه شده اما «برجی سیصد هزار تومان می‌دهند، یعنی هیچ. دولت برای بافنده‌ها کاری بکند.»
پدر جوش می‌زند که در فرش‌هایی که این همه سال بافته، گرهِ کمان‌بالا زده، نه گره‌جفتی. وجیهه چای می‌آورد. سینی را می‌گذارد روی زمین. اتاق با زیلو و گلیم و موکت فرش شده. مرد مهمان‌ها را تعارف می‌کند به اتاق پذیرایی روی فرش ماشینی. «دولت یک کاری برای بافنده‌ها بکند. ما می‌بافیم و خریدار می‌آید ارزان می‌خرد. ما ناعلاجیم.»
یکی از اهالی می‌گوید سازمان عتبات عالیات امسال بافت قالی یکی از زیارتگاه‌ها را به قالیباف‌های شهرهای دیگر سپرد. تعداد کمی از قالیباف‌های راور در این طرح شریک شدند. مرد چای را سر می‌کشد و روی پای خود می‌زند؛ گویی بهترین فرصت زندگی را از کف داده. «اگر همین سفارش را به راور می‌دادند، راور متحول می‌شد.»
در خالق‌آباد که همسایه روستای شهرآباد است، فاطمه دانشور توانسته با پنجاه میلیون تومان وام مغازه‌ای اجاره کند و کارگاهی با سه دار قالی و هشت قالیباف راه بیندازد. گوشه مغازه دار کوچکی هم برای دختر دوازده‌ساله‌اش جا داده که نشسته به بافتن.

رویای باغ
قالی‌ها یا سفارش خانواده‌های دارای راور است که اغلب جهاز عروس می‌شود یا به فرش‌فروشی‌های کرمان می‌رسند. در تنها خیابان اصلی راور چند مغازه ریس و نقشه‌فروشی است و چند مغازه فرش‌فروشی. بیشتر مردم فرش ماشینی می‌خرند. مشتری‌های فرش‌فروشی علمداری، که قالی راور می‌فروشد، از شهرهای یزد و کرمان و شیراز می‌آیند. علمداری تخته‌های فرش را ورق می‌زند. پشت فرش‌ها را نشان می‌دهد که نقش گل‌ها و رنگشان معلوم شود. فرش‌ها را قبل از روگیری می‌فروشند. تارهای فرش بلند است و روی نقش‌ خوابیده. یعنی این فرش هنوز پانخورده است؛ هر چند علمداری می‌گوید فرش راور هر چه بیشتر پا بخورد، ارزش بیشتری پیدا می‌کند. «مثل قالی کرمان که شنیده‌اید.»
در مغازه حرف از نقش و قدمت قالی کرمان و راور است. حرف از قالی راور که در موزه‌ها تماشا می‌شوند.
عباس‌خان نخعی، پنجعلی‌خان نخعی، احمد یزدانی‌پناه مشهور به دیلمقانی، یاور، یاسایی و دیگران پایه‌گذاران کارگاه‌های قالیبافی راور بودند. مالکان کارگاه‌ها هم شرکت‌های خارجی، مثل کمپانی شرق و بیکو.
دهه سی تا پنجاه دوران طلایی قالی راور بود. تا چهار هزار دار قالی در راور علم شد. دهه‌ هفتاد قالی‌ ارزان شد و قالیبافی از رمق افتاد. قالی کرمان، که به پر بودن نقش و تنوع رنگ شهره بود، از چشم‌ها افتاد و قالی نفیس «درختی سبزیکار» هم، که ۱۷۰ سال پیش بافته بودند و شهرتی داشت، از خاطر رفت. راوری‌ها تلاش‌هایی برای بازگشت به دوران طلایی کردند. فرش بافتِ راور در گالری لندن میلیاردها تومان چکش خورد. آمریکایی‌ها خواستگارش شدند. شبکه‌ تلویزیونی فرش ایتالیا از قالی راور گفت. گفت که رنگ‌های قالی راور از شادترین قالی‌های ایران است. سی رنگ در کنار هم می‌نشینند و باغی از گل می‌سازند که در حاشیه کویر لوت به بهشتی خیالی می‌ماند. لاکی، آبی، دوغی (آبی روشن)، فیروزه‌ای، چینی (سبز تیره)، یشمی، نخودی، بیدمشکی، قهوه‌ای، بادامی، گلخاری (صورتی تیره یا خارشتر)، چهره‌ای (صورتی روشن)، سفید، سنجدی، فولادی، مشکی، سوسنی.
خواجویی، راننده قالیباف، می‌گوید امسال در راور خشکسالی جان کشاورزی را گرفته. در باغ پسته مردان مشغول شخم زدن و کود پاشیدنند تا بهار بیاید و پسته‌ها به خنده لب باز کنند.

قالی با امضای خیرآباد
آسمان خیرآباد آبی است و شفاف. چند تکه ابر پنبه‌ای آرام روی روستا چرخ می‌زنند. ثریا در خانه را باز می‌کند. درختان توت و انجیر و انار باغچه هنوز خوابند. خروس سفیدی می‌پرد روی پاشویه. کنار باغچه یک شاهین زخمی در قفس است. چشم دوخته به خروس. برادر ثریا در صحرا دیده و آورده‌ تا تیمارش کند. از اتاق صدای زمزمه‌ نقشه‌خوانی می‌آید. علی خواجویی و همسرش زهرا آبادی‌پیشه شصت سال است قالی می‌بافند. ثریا می‌گوید لیلی و مجنون هستند.
مجنون درس و مدرسه را دوست نداشت. پدر نشاندش پشت دار قالی. مجنون جلیقه قهوه‌ای پوشیده. چشم‌های درشتش زیر انبوه ابروان برق می‌زند. «کنارش دو تا سنجدی. کنار دارچینی. سه و یکی قهوه‌ای. یکی جا خو.»
نقش فرش‌هایی که این روزها زیر دست قالیباف راوری گل می‌دهد، سرامی است. این نقش از طراحش نام گرفته. نقشی پر از گل‌های ریز و درشت که نود جفت و صد جفت در هر فوت (سی سانتیمتر) بافته می‌شود.
در نقش سرام بهارستانی هم لچک‌ها از متن جدا شده و گوشه قالی افتاده‌اند. سرام هفت حاشیه‌ کوچک و یک حاشیه‌ بزرگ دارد. حاشیه دو طرف طولی از حاشیه‌های دو طرف مجاور بزرگ‌ترند.
می‌گویند سرام سلسله‌دار بهترین است که دو سر ترنج بیضی را اسلیمی‌های پیوسته پوشانده. در طرح حاشیه‌شکسته، همه‌متن با نقوش ختایی و دسته‌های گل ترسیم شده. سرام‌های دیگری هم هست. سرام گلدانی، سرام ترنج خورشیدی، سرام افشان. گاه در میان گل‌ها مرغان افسانه‌ای آواز می‌خوانند. گاهی هم درخت است که در وسط قالی می‌نشیند و خاطره فردوس را زنده می‌کند. پیرمرد بافنده چشم‌ها را می‌بندد و طرح‌ها را به خاطر می‌آورد: طرح‌های جنگلی، سروی، شاه‌عباسی، درختی، حیوان‌دار، خشتی، درختی سبزیکار، لچک‌ و ترنج، محرابی گلدانی، شکارگاه، خیام خوشه‌ا‌ی.
خیرآباد قلعه‌ای گنبدی هم دارد که در حیاطش نخل بلندی قد برافراشته. می‌گویند عباسخان نخعی از نظامیان دوره‌ رضاشاه بود که شایستگی‌هایی نشان داد تا به ریاست فرمانداری راور منسوب شد. برج‌های راور را در مسیر جاده‌ها ساخت، جاده‌های شهری و روستایی ساخت اما شهرتی که به ‌هم زده برای توسعه قالیبافی در این منطقه است. در دوران او قالی‌ها به اروپا و آمریکا صادر شد. عباسخان از امور نظامی کناره گرفت و در روستای خیرآباد ساکن شـد. تاجران و کارفرمایان در این دوره بر سر تولید قالی با کیفیت به رقابت افتاده بودند. «عباسخان در خیرآباد پنجاه دسـتگاه و در راور هم چندین دستگاه قالیبافی برپا کرد.»
می‌گویند در زمان او هیچ قالیبافی جرأت نداشت گره‌جفتی بزند. رنگرزخانه‌هایی در بـاغش داشت که کلاف‌های نخ را رنگ می‌کرد و به بافندگان و کارگاه‌ها می‌داد. در حاشیه‌ هـر قالی نام خیرآباد راور بافته می‌شد.

قالیبافِ واقعی
حبیب آرام و قرار ندارد. هزارهزار جمله در لحظه از دهانش خارج می‌شود که در هر جمله یک قالی و یک راور است. حبیب در راور چهره معروفی است. قبل از دور اول انتخابات ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد به وزارت کشور رفت و برای کاندیدای ریاست‌جمهوری شدن ثبت‌نام کرد. مصاحبه حبیب رحمانی توی اینترنت دست‌ به ‌دست گشت. حبیب خود را رقیب باقر قالیباف معرفی می‌کرد. «آقای قالیباف می‌گه من قالیبافم اما قالیباف واقعی منم. من می‌خواهم از حقوق قالیبافان راور حمایت کنم.»
حبیب دوباره و دوباره ثبت‌نام کرد و قصد دارد چند ماه دیگر باز هم بیاید. دسته‌ای از نشریات محلی را زیر بغل زده و با خود همه جا می‌برد. تر و فرز می‌نشیند روی موتور و به خانه‌ قالیباف‌ها سرک می‌کشد. «من به‌ عنوان قالیباف واقعی ثبت‌ نام می‌کنم. از بچگی شغلم قالیبافی بود. من به این دلیل کاندید می‌شوم که قالی راور در جهان بیشتر مطرح شود اما چرا با قالیباف مبارزه می‌کنم؟ چون فامیلش قالیباف است اما قالی‌بافی بلد نیست. به خودش هم گفتم که یا باید قالیبافی یاد بگیرد یا فامیلش را عوض کند. به نظر من که رأی نمی‌آورد. مردم به نظامیان رأی نمی‌دهند. اینجا که پاکستان نیست.»
دختر حبیب از حرف‌های تکراری پدر کلافه است. دلش نمی‌خواهد پدرش باز هم در رسانه‌ها دیده شود اما حبیب جدی‌تر از این حرف‌هاست. «قالیباف چشمش را از دست می‌دهد و همه‌ زندگی‌اش را می‌گذارد اما درآمدش می‌رود در جیب سرمایه‌دارها.»
حبیب از ملاقاتش با شهردار می‌گوید: «فرودگاه کرمان به هم رسیدیم. گفت منظور شما از این حرف‌ها چیه؟ گفتم می‌خواهم بگویم شما قالیباف نیستید من اصل قالیبافم.»
ندا کاربخش، خواهرزاده‌ی حبیب و دانشجوی طراحی فرش، می‌گوید حالا پشت دار نشستن برای جوان‌ها عار است؛ چرا که قالیبافی با نداری و بیچارگی‌ برابر شده و هیچ‌ دختر و پسری نمی‌خواهد در مراسم خواستگاری بگوید شغل من قالیبافی است.

منابع:

– بررسی تاریخ معاصر فرش کرمان (راور)، عباس پورجعفری راوری

– فرشنامه‌ ایران، دکتر حسن آذرپاد، فضل‌الله حشمتی رضوی

– آوازه‌های سنتی نقشه‌خوانی نقوش قالی کرمان، گروه تخصصی فرش نقشان

– شناسایی، ریشه‌یابی و احیای طرح‌ها و نقوش فرش دستباف ایران، مهرانگیز مظاهری

– بررسی طرح و نقش سنتی قالی و گلیم کرمان، ساره ساجدی

پی‌نوشت:
نقشه‌خوانی معمولاً از وسط فرش یا وسط واگیره شروع می‌شود که به آن طاق می‌گویند. بافنده به خامه‌های رنگی صف‌بسته بالای دار نگاه می‌کند و بافنده با توجه به آوازهای خواننده تارها را مطابق نقشه بر چله‌ها گره می‌زند و پاسخ می‌گوید «چیندم». نقشه رمز‌هایی است میان خواننده و بافنده. وقتی می‌خواند لاکی پیش رفت، یعنی گره لاکی همرنگ رج پایین جلو برود. پیش آمد، یعنی گره نسبت به گره همرنگ رج پایینی عقب‌تر بافته شود. جا خو یعنی (جای خود) گره روی گره همرنگ ردیف پایینی بافته شود. قهوه اولش یکی، بقیه‌اش بید‌مشکی، یعنی بافتن قهوه‌ای روی اولین قهوه‌ای که در رج قبل داشتیم و بعد تا آخر بیدمشکی بافته شود.

ادامه مطلب

پایان داوری مقالات همایش فرش دستباف چهارمحال

داوری مقالات همایش ملی فرش دستباف چهارمحال و بختیاری پایان یافت.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز چهارمحال و بختیاری،دبیرعلمی همایش ملی فرش گفت:60 مقاله ازسراسرکشور به همایش ملی فرش دستباف چهارمحال و بختیاری ارسال شده است.
همایش ملی فرش
سیاوش نظری افزود: براساس نظر هیات داوران از این تعداد12 مقاله بصورت شفاهی و 28 مقاله بصورت پوستر ارائه می شوند.
وی گفت: 15 درصد مقالات ارسال شده به دبیرخانه همایش از محققان و پژوهشگران خارج از چهارمحال و بختیاری است.
نظری گفت:صد متقاضی ازسراسرکشوربرای شرکت درهمایش ملی فرش دستباف چهارمحال و بختیاری ثبت نام کرده اند.
همایش ملی فرش دستباف چهارمحال و بختیاری با رویکرد تولید و صادرات فرش دستباف، آینده پژوهی فرش، فناوری و مواد اولیه، اقتصاد و بازاریابی، خلاقیت مدیریتی و طراحی فرش دستباف تیرماه امسال در شهرکرد برگزار می شود.
سالانه 200 هزار متر مربع قالی دستباف در چهارمحال و بختیاری بافته می شود که قالی چالشتر به خاطر اصالت در طرح و رنگ، جایگاه ویژه ای در جهان دارد.

ادامه مطلب

کاهش 30 درصدی بیمه قالیبافی استان اصفهان

با بازرسی های سخت گیرانه در استان اصفهان بیمه قالیبافان 30 درصد کاهش داشت.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیماعضو اتحادیه تولیدکنندگان فرش دستباف اصفهان گفت : از 17 مهر سال 93 سازمان تأمین اجتماعی افراد جدید قالیباف را بیمه نکرده و با هر شیوه ممکن بیمه قالی‌بافان را قطع می‌کنند.
بیمه قالیبافی اصفهان
سعید عصاچی درباره وضعیت بیمه قالیبافان افزود: در استان اصفهان بیش از 57 هزار نفر تحت پوشش بیمه قالی‌بافی هستند که قرار بود از هر بافنده 7 درصد حقوق خود را جهت بیمه پرداخت کند و دولت نیز 20 درصد بیمه را پرداخت کند که چند سالی است به دلیل کاهش بودجه سازمان تأمین اجتماعی بیمه انجام نمی‌شود.
وی با اشاره به برخورد سلیقه‌ای سازمان تأمین اجتماعی با بیمه قالیبافان گفت: براساس تفاهم‌نامه بین سازمان تأمین اجتماعی و مرکز ملی فرش ایران به دلیل نوع کارگاه‌های تولید فرش بیمه قالی‌بافان قطع می‌شود یا درصورت مصدوم شدن فرد حین کار سازمان تأمین اجتماعی خود را موظف به پرداخت بیمه شخص نکرده و بیمه بافنده را باطل می‌کند.
وی با بیان اینکه قالیبافان اصفهان قطب تولید فرش دستباف در کشور انگیزه فعالیت ندارند گفت: چند سالی است که قالیباف جدیدی از سوی سازمان تأمین اجتماعی بیمه نشده درصورتی‌که قرار بود به ازای هر هزار نفر 5 نفر را بیمه کنند.

خبرنامه کارایان

ادامه مطلب

تکریم پدر گبه جهان در شیراز

مراسم تکریم پدر گبه جهان در شیراز برگزار می‌شود.
به گزارش خبرنامه کارایان فرش به نقل از خبرگزاری صدا و سیما، مرکز فارس، رییس بنیاد نخبگان استان فارس گفت: در مراسمی که چهارم اردیبهشت برگزار می شود از غلامرضا ذوالانواری، کارآفرین و هنرور برجسته فرش دستباف که عنوان پدر گبه جهان را در کارنامه دارد، تقدیر می‌شود.
پدر گبه جهان
حبیب شریف با اشاره به برگزاری مراسم تکریم از سه تن از سرآمدان هنری و ادبی در 4 اردیبهشت ماه افزود: یکی از اهداف بنیاد ملی نخبگان شناسایی، هدایت استعدادهای برتر، نخبه‌شناسی، نخبه‌پروری و نخبه‌گماری است.
وی گفت: هدف از تکریم، توسعه و ترویج فرهنگ تکریم، شناسایی اثرگذاری علمی، فرهنگی، ادبی و هنری نخبگان و سرآمدان، شناسایی رموز موفقیت آن‌ها، زمینه‌سازی حضور هر چه بیشتر این افراد در جامعه برای اثرگذاری بیشتر، معرفی مشاهیر ایرانی در سطوح ملی و بین‌المللی و الگوسازی شیوه زندگی علمی و فرهنگی آنان است.
مراسم تکریم غلامرضا ذوالانواری، پدر گبه جهان چهارم اردیبهشت از ساعت 16 تا 20 در تالار حافظ شیراز، برگزار می‌کند.

خبرنامه کارایان

ادامه مطلب

رفوگری فرش دستباف از شاغل سنتی چهارمحال

حرفه روفوگری فرش همزمان با قالیبافی به وجودآمده است. وظیفه رفوگر علاوه بر رفع عیوبی مانند چروکیدگی، کجی‌ و پارگی‌، تعمیراتی از قبیل ریشه بافی نیز هست. وقتی که ریشه‌های فرش از بین بروند، با الیاف مشابه ریشه‌های جدید ایجاد می کنند واین کاری ست که رفوگران چهارمحال و بختیاری به خوبی از عهده آن برمی آیند.


عکاس:آمنه طاهرزاده

رفوگری فرش دستباف

رفوگری فرش دستباف

رفوگری فرش دستباف

رفوگری فرش دستباف

رفوگری فرش دستباف

رفوگری فرش دستباف

رفوگری فرش دستباف

ادامه مطلب

رایزنی برای صادرات فرش دستباف ایران به روسیه

رییس مرکز ملی فرش ایران در دیدار با معاون بخش اقتصادی نمایندگی بازرگانی روسیه با تاکید بر ضرورت تسهیل فرایند گمرکی صادرات فرش دستباف ایر،ان خواستار رفع موانع گمرک روسیه در برابر صادرات فرش دستباف ایران به آن کشور به ویژه در قالب فعالیت های نمایشگاهی شد.
به گزارش روابط عمومی مرکز ملی فرش ایران، حمید کارگر در دیدار با رستم مرادف با تبیین جایگاه و ویژگی های فرش دستباف ایرانی، به مشکلات موجود در ترخیص موقت فرش های دستباف ایرانی برای حضور در نمایشگاه های کشور روسیه و نیز حقوق گمرکی بالا اشاره کرد و خواستار رایزنی برای رفع آن شد.
صادرات فرش دستباف ایران
معاون بخش اقتصادی نمایندگی بازرگانی روسیه در ایران نیز با اشاره به شناخت و اشتیاق مردم روسیه به فرش دستباف ایرانی از تمایل خود و سفارت روسیه در ایران برای تسهیل در ورود فرش ایران به روسیه خبر داد.
وی گفت: علاقه مندیم با رفع موانع موجود و افزایش حضور صادرکنندگان ایرانی در روسیه، و تشویق شرکت های روسی برای تجارت با ایران شهروندان روسیه با قیمت مناسبی به تنوع بالایی از فرش ایرانی دست پیدا کنند.
گفتنی است؛ در این دیدار که در مرکز ملی فرش ایران انجام شد راهکارهای پیشنهادی دو طرف مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
همچنین مرکز ملی فرش ایران در مکاتبات متعددی با سازمان توسعه تجارت ایران و دیگر نهادهای مرتبط در پی رفع مشکلات و موانع در امر صادرات فرش ایرانی به روسیه است.

ادامه مطلب