پیشینه فرش دستباف در ایران

فرش دستباف در ایران
در این مورد در کتاب فرش ایران و به نقل مستقیم آمده است:

(صفحه 13)
اساطیر و داستانهای تاریخی فرش ایران، عمری به درازای تاریخ هنر و فرهنگ ایرانی دارد. شناخت جهانیان از قالی ایران، و ستودن آن، ناشی از تلاش و شوریدگی مردمانی است که ذوق هنری را با جاذبه های پر رمز و راز هنر ملی درآمی ختند. در این عرصه پر ثمر، مردم ایران زمین، علاوه بر تدارک زیراندازی پرنقش و نگار - که نشان از زندگی آنان دارد . به لطافتی نرم و پاک، دست یافتند و در صحن و ساحت بساط (= فرش)، منزل گزیدند. حدیث فرش ایران، حدیث عاشقان ناشناخته ای است که هنر خود را که تنها خودشان به مفهوم آن آشنا هستند، با پیچیدگی و تکرار مظاهر نقش و رنگ معنی داده اند. در فروتنی و اخلاص هنرمندان فرش ایران، گفتنی است آنان در طول دوره های تاریخی، حتی از به جا گذاشتن نام و نشان و زمان خویش بر روی آفریده خود پرهیز داشته اند. فرش ایران با چنین محک تاریخی و درونمایه معرفتی در گستره زمان، که کسی نقطه آغازین آن را نمی داند متولد می شود.
در تاریخ پر فراز و نشیب ایران، بخشی از سرگذشت زندگی ما ایرانیان، در اساطير، افسانه ها و داستانهای تاریخی سیر می کند. حماسه پرداز بزرگ ایران، حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی در ابتدای اثر ماندگار و بی مانند خود،

(صفحه 14)
شاهنامه، درباره تاریخچه «گستردنی» و «رشتن» در ایران به «تهمورث دیوبند»، (پسر هوشنگ از سلسله پیشدادیان) اشاره دارد:
پس از پشت میش و بره، پشم و موی برید به رشتن نهادند روی
بکوشش از آن کرد پوشش به جای بگستردنی بود، هم او رهنمای
او به این ترتیب گستردنی، در دوره ای پیش از تاریخ، در زندگی ایرانیان حضور می یابد.
دوران باستان (هخامنشیان ۵۵۹ - ۳۲۱ ق م) هم زمان با کشف قالی پازیریک (واقع در دامنه های جنوبی جبال آلتای سیبری در سال ۱۹۴۹ میلادی - توسط سرکی رودنکو باستان شناس نامدار روس، و انتشار کتاب معروفش - تاریخ فرش گره خورده پرزدار به ویژه، فرش ایران ورق می خورد. همراه با جریان های سیاسی - فرهنگی ضدایرانی، گرچه عده ای فرصت یافتند تا برخی از آثار تمدن ایران باستان را به سرزمین های دیگر نسبت دهند، ولی ویژگی های این قالی ایرانی و این کشف دوران ساز به قدری روشن و آشکار است که جای تردید و ابهامی باقی نمی گذارد. از طرفی، با این کشف، پیشینه فرشبافی از نظر اسلوب بافت (گره بافته پرزدار) به بیش از ۲۵۰۰ سال پیش می رسد. رودنکو در چندین جای کتاب به ایرانی بودن این فرش اشاره دارد:
«... شیوه گره زدن دم اسب ها و کاکل آنها شبیه ایرانیان است.» و «نقش گوزن ها از تیره گوزن زرد خالدار ایرانی است.» و «صف مردانی که بهمراه چارپایان از پی یکدیگر می آیند نمایانگر شیوه های هخامنشی و آشوری است.» بدین ترتیب، جای هیچ تردیدی باقی نمی ماند که فرش دستباف به شیوه امروزی، که اکنون در خانه ها از آن استفاده می شود، حداقل قدمتی ۲۵۰۰ ساله دارد. از طرفی، اگر چنین فرشی در ۲۵ قرن پیش با آن اسلوب پیشرفته و

(صفحه 15)
به کمال رسیده وجود داشته است، به یقین باید پذیرفت که این اسلوب کمال یافته چند قرن سنت قالی بافی را پشت سر گذارده تا به این درجه از تکامل رسیده است. بنابراین، تاریخ فرش دستباف کمتر از سه هزار سال قبل نمی تواند باشد.
دوره ساسانیان ( ۲۲۶ - ۶۵۲ م / ۳۱ھ) از این دوره، نمونه ای از بافت فرش که تا به حال باقی مانده باشد، در دست نیست. از فرش «بهار خسرو» در زمان ساسانیان که آن را با قالی «بهارستان» یکی می دانند - جز اوصافی در برخی از نوشته های قدیمی - اثری باقی نمانده است. در تاریخ طبری از ابو جعفر محمد بن جریر طبری (حدود ۲۲۶ - ۳۱۰ ه ق) چنین می آید:
«بساطی [فرشی] یافتند از دیبا، شصت ارش، اندر شصت ارش... ابوعلی مسکویه (۳۲۰ - ۴۲۱ ه ق) درباره این فرش در تجارب الأمم نوشته است:
(... شصت گز در شصت گز به گستره یک گریب در نقش آن راه ها می دیدی که از نگاره های گوناگون پدید شده بود و جویباری از گوهرها در بافت آن به کار برده بودند و دیری که در میانه به چشم می خورد بر کناره های آن کشتزاری بود، سرسبز و پر گیاه. بر آن نگاره هایی کاشته بودند که در خور زمستان بود. آنگاه که گل ها بروند. هرگاه میگساری می خواستند، بر آن می نشستند و گفتی که در بوستان به بزم نشسته اند. زمینش، زمینه فرش را می گویم زربفت بود و نقش آن از گوهرها که بر آن نشانیده بودند.»
به هر حال فرش مذکور که گفته شده است، حدود ۴۰۰ متر مربع مساحت داشته و مزین بوده است به انواع گوهرهای رنگارنگ از قبيل لعل، یاقوت، مروارید و سایر سنگ های قیمتی که از دوره ساسانیان یعنی ۱۴ قرن پیش، تکامل هنر و صنعت فرش ایران را نشان می دهد.
دوران اسلامی هرچند که نمونه های ویژه ای از فرش سده های نخستین دوران اسلامی هم اکنون در دست نیست، ولی به اعتبار نوشته هایی که در دست

(صفحه 16)
است، وجود فرش در آن موقع در ایران محقق است. محمدبن احمد مقدسی جهانگرد و جغرافیادان عرب (۳۳۶ - ۳۸۰ ه. ق) در کتاب احسن التقاسيم في معرفة الاقالیم به رواج صنعت فرش در خوزستان اشاره دارد و بر «فرش های خوب» و «عالی» در شوشتر، دارا بجرد و فسا تأکید می کند.ابواسحق ابراهيم بن محمد اصطخری در کتاب مسالك الممالک که از سده چهارم هجری خبر می دهد، نوشته است:
«از جهرم افكندیهای نیکو خیزد و از غندجان... بساطها و بردهای نیکو و...»
ابن حوقل در سفرنامه اش صوره الارض، بر فرش های خوب دارابجرد در فارس تأکید داشته و آن را با فرش های مشهور طبری (طبرستانی) مقایسه می کند. مؤلف تاریخ سیستان نیز ضمن ذکر واقعه ای در سال ۲۶۱ قمری، از يعقوب لیث، و دسترسی او به گنجینه قلعه ابن واصل در خرمه فارس، گزارش داده است:
«... زآنجا همی درم و دینار و فرش و دیار و سلاح قیمتی و اواني [ظرفها] زرین وسیمین برگرفتند.»
در کتاب زين الاخبار ( تاریخ گردیزی) مربوط به قرن پنجم قمری، تأليف ابوسعید عبدالحی گردیزی، عباراتی آمده که چند نوع زیرانداز را بر می شمارد مانند قالی، گلیم و محفوری که دست بافته ای است شبیه گلیم منسوب به شهر محفور. اما کتاب دیگری که مؤلف آن ناشناخته است و تا همین اواخر از وجود آن اطلاعی در دست نبود، کتاب حدود العالم من المشرق الى المغرب است که مربوط به سال ۳۷۲ ه. ق است. در این کتاب، از فرآورده هایی چون فرش، پلاس، گلیم، زیلو، بوریا، جوال، نمد و حصیر در شهرهای مختلف ایران نام برده شده است. از نحوه برشمردن و تمیز دادن نام هرنوع، حدس قریب به یقین می رود که مؤلف حتی به تفاوت های ظاهری و ساختاری همه این زیراندازها آگاه بوده است. کتاب گرانقدر دیگر تاریخ بیهقی است (۳۸۵ - ۴۷۰ه. ق)

(صفحه 17)
که ابوالفضل بیهقی مؤلف آن از جمله هدایایی که علی بن عیسی از خراسان برای هارون الرشید فرستاده است اشاره می کند:
«... دویست خانه قالی بود.»
در قرن سوم هجری، لفظ «قالی» در نوشته ها و کتاب ها رایج شد. این واژه ( با ضبط غالی هم آمده است). احمد بن يحيى بلاذری در کتاب فتوح البلدان که در قرن سوم هجری تألیف شده است، می نویسد:
«چون ارمنیاغس پادشاه ارمنستان بُمرد زنش به پادشاهی رسید که او را قالی می نامیدند و هم او شهر قاليقلا را ساخت و آن را قالی قاله نام کرد که معنی آن احسان قالی است.»
علامه دهخدا همین مطلب را زیر واژه قالی در لغت نامه [ از یاقوت حموی (اوایل قرن هفتم ه. ق) در معجم البلدان و از حمدالله مستوفی (۷۵۰ ه. ق) در نزهة القلوب » ] نقل می کند:
«در قالی قلا فرش بافته می شود که آن را قالی نامند و قالی نسبت اختصاری است به شهر قالی قلا و قالی قلا، شهری است در ارمنستان...»
به هر حال قالی یا قالین واژه ای است ترکی (فرهنگ عمید) و معنی آن فرش پرزدار است و غالی در لغت، به معنی نفیس و قیمتی و گران قیمت مقابل کم بها و گوشت فربه است (آنندراج ). جا دارد درباره واژه قالی بررسی های لازم و ژرف صورت گیرد.
دوره تیموریان (۷۷۱ - ۹۱۱ ه. ق) دوره تیموریان عصر درخشان مینیاتور ایرانی است. در مینیاتورهای آن دوره، تصویرهایی از فرش دیده می شود. در یکی از نسخه های خطی کتاب نفیس خمسه نظامی (۸۱۷ - ۸۹۸ ه. ق) که در موزه کاخ گلستان نگهداری می شود، مینیاتورهایی که تصویر فرش در آنها است، مشاهده می شود.
در نیمه قرن هشتم هجری، درباره قالی بافی شهر سبزوار، روایتی از تیمور

(صفحه 18)
لنگ در دست است که بیشتر به افسانه شبیه است تا حقیقت. زیرا به نظر می رسد در مورد قالی بافی این شهر اغراق شده است. او هنگام محاصره شهر سبزوار، در کتاب منم تیمور جهانگشا گفته است:
"... به من گفته بودند که در سبزوار، سیصد هزار کارگر در کارخانه های قالیبافی به کار مشغول هستند و آنجا بزرگترین مرکز قالیبافی دنیا است من نمی توانستم باور کنم که سبزوار سیصد هزار کارگر قالیباف داشته باشد ولی می دانستم که در دنیا مکانی نیست که بیش از سبزوار در آن قالی ببافند."
اگر این گفته تیمور حقیقت داشته باشد آمار قالی بافی شهر سبزوار در آن عهد و روزگار قابل تأمل است.
دوره صفویان (۹۰۷ - ۱۱۳۵ ه. ق) در دوران صفویه، اوج شکوه و اعجاب هنر قالی بافی ایران آغاز می شود. در این عصر، قالی بافی در شهرهای بزرگ به خصوص اصفهان و تبریز، دایر می گردد. اکثر قالی های نفیس در موزه های جهان که از استادی ایرانیان در نقش، رنگ و بافت نشان دارد، ثمره تلاش بافندگان و طراحان قالی ایران در این دوره است. ایران شناس شهیر، پروفسور پوپ در کتاب نفیس خود، علاوه بر تشریح هنر این دوران و طراحان این زمان یادآور می شود که به دستور شاه عباس، هر کانون بافت فرش باید فرش را به شیوه خود ببافد تا ویژگی های اصالتی و هنری فرش حفظ شود. به روایتی، برخی از شاهان صفویه از جمله شاه تهماسب، خودشان در کار طراحی دست داشتند و قالیبافی در زمان او به بالاترین حد خود رسیده بود. در زمان شاه اسماعیل و شاه تهماسب، تبریز بزرگترین مرکز قالیبافی ایران بود. مراکز دیگر عبارت بودند: از کاشان، همدان، شوشتر و هرات. از جهانگردان خارجی مثل برادران شرلی، تاورنیه ، شاردن" و چند جهانگرد

(صفحه 19)
دیگر که در زمان صفویه به ایران سفر کرده اند . در نوشته های خود، با تأكيد از فرش های این زمان یاد می کنند. فرش تاریخی و مشهور اردبیل - که زینت بخش موزه ویکتوریا و آلبرت لندن است - در سال ۹۴۲ قمری و در زمان شاه تهماسب بافته شده است. و فرش شکارگاه در موزه پولدی پتسولی میلان در سال ۹۲۹ قمری در زمان شاه اسماعیل بافته شد که بعدها به این موزه ها انتقال یافت. عالی ترین قالی های صفوی در موزه های بزرگ جهان و بعضی از مجموعه های خصوصی در خارج از کشور نگهداری می شوند. در موزه فرش ایران، موزه آستان قدس رضوی و موزه ملی ایران، تعدادی از بافته های نفیس دوران صفوی به نمایش گذاشته شده اند.
دوره قاجاریان در دوره نادری و زندیه، قالی بافی به سبب اقتصاد ضعيف ایران، رونقی نداشت، ولی پس از پایان جنگ های ایران و روس و آغاز پادشاهی ناصرالدین شاه، دوباره قالی بافی رونقی گرفت و ترکیه بازار خوبی برای فروش قالی های ایران شد. در زمان ناصرالدین شاه، تاریخ جدیدی برای قالیبافی ایران گشوده شد و تجارت فرش مهم ترین فعالیت بازرگانی در ایران محسوب شد. در ایران، برخی شرکت های چند ملیتی پدید آمدند که کارشان خرید و فروش قالی ایران بود. این شرکت ها عبارت بودند از: شرکت انگلیسی - سوئیسی «زیگر» که نخست در سال ۱۸۷۸ میلادی، در تبریز و سپس در اراک (سلطان آباد) تأسیس شد. از پی آن شرکت ایتالیایی - انگلیسی «برادران کاستلی» و سپس شرکت تجارت «قالی مشرق زمین» با سرمایه گذاری بین المللی انگلیسی، ایتالیایی، روسی و آلمانی و پس از آن، کمپانی عظیم انگلیسی - یونانی «شرکت شرق لندن» در کرمان آغاز به کار کرد. نتیجه کار

(صفحه 20)
این شرکت ها در این دوره منجر به این شد که در ظاهر برای تشویق صادرات فرش و در واقع، برای فروش هر چه بیشتر و به دست آوردن سود بیشتر، قالی بافان را وادار و تشویق به بافت فرش های ارزان قیمت و مناسب تقاضای بازارهای خارج کردند. در همین زمان بود که انواع تقلب های رایج در بافت قالی (بی گره بافی و جفتی بافی) و وفور رنگ های شیمیایی ارزان قیمت و فرار (رنگ های آنیلینی معروف به جوهری) شروع شد که بعدها صدمه این بی آبرویی گریبان صنعت فرش ایران را رها نکرد.
دوران معاصر در دوره پهلوی، شرکت های چند ملیتی به کارشان خاتمه دادند و با آن که در این دوره، مراکز جدیدی از جمله مؤسسه قالی ایران، مدرسه صنایع مستظرفه، هنرستان عالی اصفهان و شرکت سهامی فرش ایران تأسیس شد، بازهم آن دوران شکوفایی و مجد هنر و صنعت فرش ایران که در دوره صفویان در سده های دهم و یازدهم موج می زد، به وجود نیامد.
در دوران معاصر، سازمان های زیادی در زمینه فرش ایجاد شده اند. وجود مؤسسات و ارگان های دولتی از قبیل: وزارت بازرگانی با داشتن واحدهایی مانند شرکت سهامی فرش ایران، مرکز توسعه صادرات، مؤسسه مطالعات و پژوهش های بازرگانی، سازمان نمایشگاههای بین المللی، کمیسیون نرخ گذاری میز فرش فرش، وزارت جهاد کشاورزی با زیر پوشش قرار دادن کلیه قالیبافان روستایی کشور و ایجاد شرکتهای تعاونی قالی بافی و کمیته های صنایع روستایی و اتحادیه های تعاونی و مرکز تحقیقات فرش و واحدهای سازمانی در زمینه فرش در تهران و مرکز استان ها، وزارت تعاون با ایجاد شرکتهای تعاونی قالیبافی و اتحادیه های مرتبط، وزارت صنایع با استقرار سازمان صنایع دستی ایران و مؤسسه استاندارد و تحقیقات صنعتی ایران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با دارا بودن موزه فرش ایران و سازمان میراث فرهنگی کشور و دفاتر پژوهش های فرهنگی، وزارت علوم، تحقیقات و فن آوری با در اختیار داشتن

(صفحه 21)
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و گشایش دانشکده های هنر و کارشناسی فرش در تهران و برخی از مراکز استان ها در قلمرو فرش مشغولند. علاوه بر این مجامع حرفه ای و صنفی از قبیل اتحادیه صنف تولیدکنندگان و فروشندگان، اتحادیه صادرکنندگان فرش ایران، اتاق بازرگانی، صنایع و معادن ایران، مؤسسات اوقافی، مذهبی و امور خیریه از قبیل آستان قدس رضوی، کمیته امداد امام، سازمان بهزیستی و بالاخره شرکت های عدیده تولیدکننده پشم، نخ و ابریشم که در این زمینه به کار اشتغال دارند.
بزرگ ترین ویژگی دوران معاصر که مشکل آفرین هم شده است، وجود مراکز متعدد تصمیم گیری در زمینه طرح، رنگ بافت و بازرگانی فرش ایران است. امروزه، فرش های زینتی و ابریشمی زیادی به بازار عرضه می شود و علاوه بر آن، فرش های نقش برجسته، دورو و حجم دار نیز در برخی از نمایشگاه ها دیده می شود. استفاده از کامپیوتر در رسامی نقشه فرش به تازگی رایج شده است. بافت فرش های پرده ای با رجشمار بالا، بسیار متداول است. تغییر در مقررات بازرگانی خارجی به ویژه در امور گمرکی و ارزی بسیار چشمگیر است و تقلید نابه جای کشورهای تولیدکننده فرش دستباف و رقابت آنها با فرش ایران به اوج شدت خود رسیده است. در این میان، «دانش فرش شناسی» که حدود یک قرن پیش، در غرب پیدایش یافته بود، در سه دهه اخیر به ایران هم سرایت کرده است و علاقه مندان به این رشته با جدیت آن را دنبال می کنند.


(صفحه 22)
پیشینه فرش ایران

اطلاعات منبع:
کتاب فرش ایران
مولف: فضل الله حشمتی رضوی
ناشر: دفتر پژوهش های فرهنگی
چاپ اول بهار 1380-چاپ دوم پاییز 1380
صفحات نقل شده: 45 الی 22

ادامه مطلب

قالیبافی در عهد سلجوقی

در خصوص قاليهاي دوره سلجوقيان بويژه سلاجقه ايران كمتر مطلبي تاكنون به رشته تحرير درآمده كه با قطعيت فرش بافي ايران در زمان تسلط سلاجقه را به اثبات رساند اما از آنجايي كه تعداد هشت قطعه قالي از دوران حكومت سلاجقه در آسياي صغير به دست آمده استنباط جهان غرب بويژه دانشمندان ترك بر آن است كه در اين دوره قاليبافي ايران در اضمحلال كامل به سر مي برده است. در اين ارتباط دكتر علي حصوري دلايلي در خصوص وجود سنت قاليبافي در اين دوره و حتي ايراني بودن تكه هاي پيدا شده در تركيه ارائه داده كه در اين جا به نقل آن مي پردازيم. علي حصوري معتقد است:
«در تاريخ قالي خاورميانه مسئله اي وجود دارد كه چندان مورد بحث قرار نگرفته و همين امر باعث شده است كه مطالب مطرح شده واقعي تلقي و پذيرفته شود. در آسياي صغير فرشهاي متعلق به قرن هشتم هجري از مساجد و بقاع معروف (بويژه مسجد علاء الدين در قونيه) به دست آمده است.
قالی سلجوقی
از آنجايي كه بخشي از اين دوره مقارن با پادشاهي سلاجقه روم مي شود، فرش هاي اين دوره با نام سلجوقي شهرت يافته است. ضمناً گرايش هاي قوي پژوهشگران تركية امروز و محدوديت دانش بي توجهي محققان غربي باعث شده كه قالي هاي آن عهد كه بافندگانشان ترك نبوده اند و ربطي با تركان نداشته اند (جز داشتن حكومتي سلجوقي) قالي ترك قلمداد شود و به سابقه و تاريخ قالي ترك فصل مهمي بيفزايد خوشبختانه مينياتورها و آثار ديگري كه از آن قرن ها باقي مانده به ما اين امكان را مي دهد كه به بررسي اين قالي ها بپردازيم.»
وي در ادامه استدلالهاي خود مبني بر منشأ غير ترك بودن قالي سلجوقي و ويژگيهاي فني و صوري (نقش) آن مي پردازد و معتقد است مشخصه فني قاليهاي سلجوقي داشتن گره تركي است. امروزه ديگر كاملاً مشخص شده است كه اين گره ربطي به تركان ندارد زيرا تركان در سرزمين اصلي خويش گره فارسي به كار مي برند و تنها تركاني گره تركي دارند كه يا به غرب ايران مهاجرت كرده باشند يا قالي بافي را از اهالي غرب ايران ياد گرفته باشند. اين خود بدان معني است كه گره تركي از ويژگيهاي فني سنت قاليبافي شمال غربي ايران است به طوري كه در تمام شمال غرب ايران تا اران در قفقاز، در آسياي صغير و غرب ايران (كردها و لرها) به جز اقليتي در سنه قديم و سنندج كنوني، حتي كردهاي مقيم عراق كه بندرت قالي بافته اند گره تركي به كار برده اند و مي برند. در واقع گره تركي گره سكاها است كه در حيطه زندگي آنان رواج يافته است. اگر اين گره از آن تركان باشد بايد در شرق و شمال ايران نيز رواج باشد كه نيست. از طرف ديگر مي دانيم كه سلجوقيان مخصوصاً از زمان خواجه نظام الملك به بعد گرايش بيشتري به زبان فارسي پيدا كردند و حتي آخرين شاهان اين سلسله به فارسي شعر مي گفتند. مدارك زيادي مبني بر علاقه سلاجقه به فرهنگ ايراني در دست است. از جمله سلاجقه روم نه تنها زبان فارسي را زبان رسمي دربار خود كردند بلكه وزراي خويش را از ايرانيان برگزيدند و آيين كشورداري آنان كاملاً ايراني بود. سلاجقه روم حتي نام شاهان اساطيري و تاريخي ايران پيش از اسلام مانند كيخسرو، كيكاووس، كيقباد، و... را بر خود مي نهادند در دوره سلاجقه روم فرهنگ ايراني اسلامي در آسياي صغير شدت گرفت و پايه اي شد براي حكومت تركان عثماني . آنان حتي كاخهاي خود را با تصاوير شاهنامه مي آراستند و زبان فارسي تا قرن هشتم هجري مهمترين زبان متداول در آسياي صغير بود و تا قرن هشتم كه موج جديدي از تركان به آسياي صغير رسيد، كتابهاي فراواني به فارسي نوشته شد. در اين جا اين سوال مطرح است كه پادشاهاني كه در تمام جنبه هاي زندگي خود و حتي نام فرزندانش از ايرانيان الگو مي گرفته اند و پشتيبان فرهنگ ايراني بوده اند چگونه ممكن است از قالي تركي استفاده كرده باشند؟ اگر سلجوقيان نخستين تركاني بودند كه بر آسياي صغير تسلط يافتند قالي بافي را چگونه به آنجا بردند؟ سلجوقيان اصلي كه در ايران حكومت كرده اند چرا قالي سلجوقي نداشتند و حتي در يك نوشته تاريخي نامي از قالي سلجوقي- چه در آسياي صغير چه در ايران ديده نمي شود؟ آنگاه يكي از شاخه هاي اين سلسله به نام سلاجقه روم آن هم دور از خاستگاه خود و دور از ايران كه وطن دوم شان بود قالي سلجوقي داشته اند؟ واقعيت اين است كه اين قالي ها نه تنها سلجوقي نيست بلكه اصلاً ترك نيست. در آن روزگاران در تمام ايران و از جمله در قفقاز و اران قالي ايراني بافته مي شد همچنين نكته اي كه از آن معمولاً غفلت مي شود اين است كه بيشتر ساكنان قديم آسياي صغير در دورة سلجوقيان روم، ترك نبوده اند بلكه در آن منطقه ارمنيان و مليت هاي ديگري قالي مي بافتند.
از طرفي همگي اين قالي هاي به اصطلاح سلجوقي داراي طرحهايي بوده است كه در قاليهايي كه در اطراف ايران بافته مي شود، مثلا در قاليهاي تركمن، سيستان، قفقاز و اران بيشتر باقي مانده است تا در قاليهاي مركز اين حوزة فرهنگي و شايد يكي از دلايل آن تحولات و بلوغ هنري است كه به علت غناي فرهنگي و شكل گيري مكاتب بزرگ باعث گرديده كه حتي در دورافتاده ترين مناطق روستايي ايران نيز نقوشي همچون اسليمي و لچك و ترنج بافته شود. از اين مسايل كه بگذريم علي حصوري به قدمت نقش هاي قاليهاي سلجوقي اشاره مي كند كه نمونه هاي فراوان و مشابه آن ها را مي توان در ادوار قبل از سلجوقيان مشاهده كرد اگر چه تاكنون قالي دوره سلجوقي در ايران به دست نيامده است اما نقش قالي آنها را مي توان در ديگر آثار ايراني رديابي كرد. در بررسي آثار تاريخي ايران متوجه مي شويم كه اشتراك طرح در بسياري از هنرهاي ايراني وجود داشته مثلا در صد سال گذشته طراحان فرش طراحي كاشي هم مي كرده اند و تعداد زيادي از آنها استادان مينياتوريست يا مذهب و حتي استادان تشعير هم بوده اند مانند بهزاد، سلطان محمد و ... بعلاوه حتي پيش از دوره مغول نقشه هاي مشترك پارچه و فرش هم داشته ايم كه نمونه هايي از آنها همچون محرمات وجود دارد كه در نقاشيهاي پيش از مغول روي لباسها و پارچه ها فراوان ديده مي شود. به همين منظور اگر نقش هايي روي پارچه ها يا بناها و ديگر آثار و و سايل زندگي ديده شود كه بر روي قاليهاي معروف به سلجوقي هم وجود داشته مي توان به سر منشأ مشترك اين نقشها در ميان قومي كه آنها را داشته پي برد. خوشبختانه از اين قسم، آثار باستانشناسي زيادي در دست است تا حدي كه از دوره آل بويه (قرن چهارم هجري) به بعد مي توانيم آثار اين نقشه ها را پيگيري كنيم . در آن زمان هنوز عنصر تركي در ايران مخصوصاً در حيطه حكومت آل بويه وجود نداشته است كه بتواند بر قالي، پارچه و ديگر وسايل كاربردي اثر بگذارد. در مطالب بعدي خواهيم ديد كه همين نقشه ها تا دوره تيموري هم بر روي قالي فراوان به كار مي رفته و از آن دوره به بعد رايج شده است.


منبع: کتاب پژوهشی در فرش ایران/تورچ ژوله/ چاپ دوم 1390/انتشارات یساولی صفحات 14 و 15

ادامه مطلب

قالیبافی در عهد مفرغ

عهد مفرغ (1500 تا 2500 سال پیش از میلاد مسیح)
اولين اطلاع و يا به عبارتي كشفياتي كه نشانه اي از هنر قاليبافي در عهده مفرغ را با خود به دنبال دارد مربوط به كارد قاليبافي است كه توسط « ا.ن خلوپين I.N Khlopin» راجع به ابزار مخصوص قاليبافي، از جمله كاردك، از گورهاي عصر مفرغ در تركمنستان و شمال ايران كشف شده و اولين بار در شماره دوم از دوره ي پنجم مجله Hali (پاييز ۱۹۸۲) به چاپ رسيد. اما روشنترين تصوير در خصوص قالي بافي عهد مفرغ را دكتر علي حصوري به دست مي دهد. وي براي اولين بار در سال ۱۳۵۴ با دو ابزار از اين نوع مواجه شد كه پس از وقوع يك سيل و پديد آمدن يك گور توسط يك مرد قشقايي در شمال غربي راهجرد و در نزديكي كامفيروز فارس پيدا شده بود. وي در توضيح دلايل تعلق اين ابزار به ابزار قالي بافي با بررسي شكل ظاهر و نوع طراحي و ساخت آنها و ارايه تصوير روشني از مشخصاتشان چنين مي نويسد:
« قطعه اي كه سرنيزه و امثال آن به نظر مي آيد داراي زايده كوچك سوراخ داري در انتهاست كه بي شك محل نصب دسته ي چوبي است. اما بسيار ظريف به طوري كه با اين ظرافت نمي توانسته است براي ضربه زدن به كار رود، بلكه به طور قطع در كارهاي معمولي و فقط براي بريدن مفيد بوده است. اگر اين وسيله به عنوان جنگ افزار به كار رفته باشد بايد نوك آن صدمه ديده باشد يا ساييدگي پيدا كرده باشد. در حالي كه تنها دو قسمت كنار آن، يعني دقيقاً لبه ي دو تيغه آن بر اثر طول كاربرد و احياناً‌ تيز كردن هاي مكرر فرو رفته و قوس برداشته است. اين نشان مي دهد كه وسيله برش بوده است. بي شك اين، يك كارد برش خامه بوده است. جاي دسته ي كوچك آن هم فقط براي يك كارد معمولي شايستگي دارد و از سوراخ آ‌ن ميخي مي گذشته است كه آن را به دسته ي چوبي ثابت مي كرده است.(تصویر 1)
ابزار قالی بافی عهد مفرغ
قطعه دومي كه باز ممكن است ابزار جنگي به حساب آيد ميله بلند جوالدوز مانندي است با سري برجسته و دگمه مانند. طول آن ۴۵ سانتيمتر و قطر ته آن در حدود يك سانتيمتر و نوك آن تيز است. در فاصله ده سانتي متر از ته آن سوراخي در بدنه آن ديده مي شود در صورتي كه اين وسيله ابزار جنگي مي بود،‌ مي بايست كه آن هم باريك و سوراخ دار و به هر حال شكلي باشد كه بتوان دسته اي به آن متصل كرد، در حالي كه ته آن قطور و غيرقابل قراردادن در دسته چوبي است. ته آن هم از پارچه رد نمي شود تا سوزن يا جوالدوز باشد. همين كه اين قطعه چنان كارآيي ندارد كه بتواند ابزار جنگي يا وسيله دوخت و دوز باشد. چندان آراسته يا زيبا نيست كه بتواند وسيله تزيين باشد. آنچه زينت آن به حساب مي آيد شيارهايي در ته آن است و نشان مي دهد كه به همين ترتيب و لخت در دست جاي مي گرفته و شيارها مانعي براي لغزيدن در دست است. به نظر مي رسد اين وسيله مي توانسته است دو كاربرد داشته باشد. (تصویر2)
ابزار قالی بافی عهد مفرغ
نخست اينكه اين ابزار به جاي شانه يا دفتين وسيله كوبيدن فرش بوده است. در عصري كه هنوز دفتين قاليبافي اختراع نشده بود و اگر شده بود وزني براي كوبيدن نداشت تا در قالي از آن استفاده شود. ديگر اينكه همين ابزار امروزه در ميان عده زيادي از قالي بافان غرب ايران از جمله مناطق انگوران، افشار، گروس (بيجار)،‌ و بخشي از كردستان به كار مي رود كه آن را به كردي سنگ (seng) و به تركي خيلال ( خلال ) مي گويند. تنها تفاوت در اين است كه سنگ يا خلال بنابر الزامات صنعت در دوره ما از جنس آهن است. همين سنگ يا خلال را تا پنجاه سال پيش در بخش مهمي از ايران مخصوصا در غرب ايران به كار مي برده اند و به فارسي آن را سك (sok) ناميده اند. اما با پديد آمدن كركيت، نقش و جنس آن در ميان آنان عوض شده است و پس از كوبيدن پود دوم با كركيت يا دفتين و اغلب قبل از آن براي براي نظم بخشيدن به چله ها و يكدست كردن آن استفاده مي شود. به اين معني كه آن را مورب در دست مي گيرند و آهسته روي تارها و در سراسر عرض بافته مي كشند. به اين ترتيب قطعه دوم مفرغي هم به احتمال بسيار زياد وسيله قالي بافي است. دليل مهم ديگري كه در مورد ابزار قالي بافي بودن اين قطعه دوم وجود دارد،‌ وجود سوراخ در فاصله ۱۵ سانتي متري از سر و ۱۰ سانتي متري از ته آن است. به احتمال قوي از آن سوراخ براي كشيدن پود استفاده مي شده يعني اين قطعه همان نقشي را داشته است كه اكنون سيخ پودكشي در مناطقي همچون آذربايجان بر عهده دارد و به آن شيش مي گويند. بدون ترديد قسمتي از پود را از اين سوراخ رد مي كرده اند و سپس خود آن را با پود از فاصله تارها مي گذرانده اند.
محل پيدا شدن اين دو قطعه همان گونه كه گفته شد در گوري نزديكي كامفيروز فارس بوده است. اين محل فاصله چنداني از تپه مليان ندارد كه اكتشافات آن معروف است و تاريخ آن قبل از دوره مفرغ آغاز مي شود. اما اينكه اين دو قطعه از گوري پيدا شد، دليل ديگري است بر اينكه ابزار قالي بافي هستند. احتمالاً‌ ابزارهاي قالي بافي زن بافنده را با او به خاك مي سپرده اند تا در جهان ديگر هم بيكار نماند. قطعاتي هم كه از آسياي مركزي كشف شده همگي در گور زنان بوده است. بعد از مشاهده دو ابزار مذكور نمونه هاي مفرغي ديگري نيز مشاهده شده كه گاه سه يا چهار سك يا خلال با هم و با حلقه مفرغي ديگري به هم متصل بوده اند. اين مرحله ديگري در پيشرفت به سوي ايجاد شانه قالي بافي است يعني به جاي استفاده از يك سك، سه يا چهار سك را همراه كرده، كارايي آن را چند برابر كرده اند. كهنترين نمونه اي كه از اين ابزار كشف و ضبط شده از تپه يحيي است كه از هزاره سوم قبل از ميلاد مي باشد و اين ابزارها همگي و به احتمال زياد ابزارهاي قالي بافي هستند. سكهاي زيادي نيز از تالش به دست آمده است كه تصاوير آ‌نها را پررزورسكي در كتاب‌»مروري بر هنر ايران» به دست داده است. (تصاویر3و4)
ابزار قالی بافی عهد مفرغ

ابزار قالیبافی عهد مفرغ
همچنين بخش مهمي از قطعات مفرغي كه از لرستان به دست آمده و به نام گيره يا سنجاق يا سوزن و امثال آ‌نها ساخته شده، به عنوان دستگيره آن و شبيه قلاب يا جا انگشتي در مضراب سنتور است و به طور مشخص براي قرار گرفتن با انگشتان و كوبيدن قالي است. (تصویر 5)
ابزار قالی بافی عهد مفرغ
تعدادي از اين سكها در موزه ايران باستان موجود است. اين قطعات متعلق به هزاره سوم قبل از ميلاد در تپه يحيي و هزار دوم در تالش و هزاره اول در لرستان به دست آمدند و آخرين نمونه ها حتي نشانه اي از تحول كامل چاقوي قالي بافي را دارند. اين وسايل دو نمونه اند به شماره هاي ۱۳۹۶ د.ك./ ۱۳۹۶و ۳۵۷۲ د.ك./ ۱۶۵۱۱ در موزه ايران باستان که بسیار قابل توجه اند. نخستین نمونه داای سه قسمت دسته، کاردک و سک باهم است. این مرحله ی مهمی در پيشرفت است هم در صرفه جويي و كاربرد فلز كمتر و هم تضييع وقت كمتر براي گذاشتن و برداشتن ابزارها، اما هنوز كارد را مثل كاردهاي پيشين دو طرفه ساخته اندو حال آنكه مي توانستند مثل كارد و قلاب آذربايجاني يك طرفه بسازند. نمونه بعد كه شباهت آن به كارد يا قلاب آذربايجاني بسيار زياد است و با آن قابل مقايسه است به اين مرحله از پيشرفت رسيده است. از آنجا كه هنوز سر اين قطعه مانند سك است و خميدگي قلاب را ندارد روشن است كه از آن مثل سك استفاده مي شده است.(تصاویر 6 و7 و8)
ابزار قالی بافی عهد مفرغ

ابزار قالیبافی عهد مفرغ
متاسفانه از آنجا كه از قديم دسته ي شانه از چوب ساخته مي شده، برخوردن به شانه قالي بافي در آثار باستان شناسي غيرممكن است. مگر اينكه يك دسته سك يا تيغه با هم كشف شود و بقاياي شانه باشد. امروزه تعداد اين سكها باستان شناسي غيرممكن است. مگر اينكه يك دسته سك يا تيغه با هم كشف شود و بقاياي شانه باشد. امروزه تعداد اين سكها و چاقوها در موزه هاي ايران و جهان نسبتا فراوان است و تنها بايد آنهايي را كه نمي توانسته اند سوزن يا ميله اي زينتي باشند از ابزارهاي قالي بافي جدا كرد. بايد توجه داشت كه انسان عهد مفرغ توانسته است از مفرغ، ميله هايي تا قطر دو ميلي متر ايجاد كند، بنابراين امكان اينكه اين سكها سوزن يا جوالدوز باشند وجود ندارد، خصوصاً كه تعدادي از ‌آنها سوراخ ندارند و ديگر اينكه آنها سوراخ دارند اين سوراخ در سر يا ته آنها نيست و همچنين معمولاً دستگيره آنها اجازه عبور از بافته را نمي دهند.» (تصویر 9)
ابزار قالیبافی عهد مفرغ
به اين ترتيب طبق شواهد مذكور و توضيحات و ادله ي علي حصوري با قديمي ترين ابزار قاليبافي كه متعلق به عهد مفرغ است آشنا شديم و اين حركتي است در جهت گسترش تاريخ فرشبافي ايران، بلكه جهان.


اطلاعات منبع:
کتاب پژوهشی در فرش ایران
مولف: تورج ژوله
ناشر: انتشارات یساولی
نوبت چاپ: چاپ دوم 1390، رنگ پنجم
صفحات نقل شده:2 و3

ادامه مطلب

سیمای کلی تاریخ فرشبافی در ایران و جهان

سیمای کلی از تاریخ فرش و فرشبافی در ایران و جهان
فرش ایران و بحث در خصوص تاریخ آن همواره یکی از مهمترین مسایل مورد علاقه شرق شناسان اعم از ایرانی و غیر ایرانی بوده است. اما از آنجاییکه اغلب مطالعات انجام شده در این خصوص فاقد بنیاد علمی و به تعبیر دیگر از مبنای صحیح برخوردار نیست در اغلب موارد با نتایج سراسر اشتباه و حتی مغرضانه همراه بوده است. علاقه به تحقیق در مورد قالی ایرانی و سوابق تاریخی آن بیش از یکصد سال است که توجه محققان غربی را به خود معطوف داشته، اما از آنجاییکه توجه به هنر دیرینه ی شرق در بسیاری موارد با اهداف غير باستانشناختی همراه بوده، کوشیده اند که در بسیاری موارد از جمله تاریخ، تاریخ فرش بافی ایران را سراسر مخدوش ساخته، با برخی تصاویر غلط و استنتاجات شتابزده آنرا به هنر ترک و قبایل آسیای مرکزی مرتبط نمایند که به آن خواهیم پرداخت. به گفته دکتر سیروس پرهام:
هنرهایی مانند قالیبافی که اختصاص به منطقه خاور نزدیک و خاورمیانه و بویژه ایران و قفقاز و ترکمنستان و آسیای صغیر و افغانستان داشت، از همان ابتدا برای هنرشناسان غربی معمایی آزاردهنده بود، چون نه به یونان و رم و تمدن و فرهنگ باختریمی چسبید، نه به مسیحیت و نه می توانست دستاورد یا دستآموز مستعمره نشینان باشد. اما دیری نگذشت که از برکت «درایت»! تنی چند از باستانشناسان و هنرشناسان امپراتوری پروس، راه حل معما کشف شد و قالیبافی هنر و صنعتی قلمداد اند که در جوار و در پناه مغرب زمین و مسیحیت رشد کرده و اعتلا یافته است.آسیای صغیر که چه در دوران امپراتوری رم شرقی و چه در جنگهای صلیبی و عصر تمدن بیزانس همواره با اروپا رابطه نزدیک داشته و نیز قفقاز که به اروپا و مسیحیت نزدیک بود، عرصه اعتلای فرشبافی به شمار آمدند. خاصه آنکه در آثار نقاشان اروپای قرون پانزدهم و شانزدهم مسیحی هر چه فرش بود از آناتولی و قفقاز بود و نمونه های بازمانده از فرشبافی سده های سیزدهم و چهاردهم مسیحی نیز از قفقاز و آسیای صغير و هیج نمونه ی ماقبل صفوی که به تحقیق بافت ایران باشد در دست نبود. در آن زمان هنوز قالی پازیریک نیز کشف نشده بود و تصور می رفت که قالیبافی دارای عمری هزارساله و رواج آن در ایران نیز مرهون شاهان صفوی است. با اوج گرفتن نهضت پان تورکیسم در دهه دوم قرن بیستم و گسترده شدن دامنه تحریفات و جعلیات تاریخی نظریه پردازان و تاریخ نگاران این ایدئولوژی، کفه اصالت و تقدم تاریخی فرشبافی ترکی سنگین تر شد و پژوهندگان شتابزده این مکتب چندان بی پروا شدند که نه همان فرشبافی، که تمامی فرهنگ و تمدن آسیای میانه و غربی را دستاورد نژاد ترک دانستند و حتی ساکنان ایرانی نژاد آسیای میانه ی عهد باستان را نیز جزو ترکان آوردند. از این گروه کرزی اوغلو تاریخ نگار ترک است که ضمن انگار این که سکاها از گروه هند و اروپایی، بویژه ایرانی بودند همراه با دیگر مورخان پان ترکیست، سکاهای آسیای میانه را ترک خواند، و اکید ورزیدند که همه قبایل تحت فرمانروایی دولت اورارتو دارای منشا سکایی و به دیگر سخن ترکی هستند. اما پذیرفته شدن قفقاز و آسیای صغیر (ترکیه کنونی) بعنوان مراکز تمدن فرشبافی لاجرم حداقل یک نتیجه گیری نادرست را در دنباله داشت که برای کل تاریخ فرشبافی جهان تاسف بار بود و آن اینکه فرشبافی هنر و صناعتی است که اقوام ترک زبان پس از مهاجرت به خاورمیانه و آسیای غربی در سده های پنجم و ششم هجری به ارمغان آورده اند.»
نخستین مبلغان بزرگ این مکتب «ژوزف اشترزیگووسکی» J.Strzygowskiاستاد کرسی تاریخ هنر دانشگاه وین بود که در سال ۱۹۱۷ کتاب Altai - IRAN undi vlkerwanderung را منتشر ساخت و آخرین نظریه پرداز نامداران «کورت اردمان Kurt Erdmann » فرش شناس طراز اول آلمانی بود که در دهه ۱۹۵۰ در دانشگاه استانبول تدریس می کرد.


اطلاعات منبع:
منبع: کتاب پژوهشی در فرش ایران
مولف: تورج ژوله
ناشر: انتشارات یساولی
نوبت چاپ: چاپ دوم 1390، رنگ پنجم
صفحه نقل شده:1

ادامه مطلب

قالیبافی ایران در قرون اولیه اسلامی

قرون اولیه هجری پس از نفوذ اسلام و حکومت خلفای عرب
منابع تاریخی مختلفی که از قرون اولیه هجری برجای مانده حکایت از آن دارد که در قرون اولیه اسلامی و در فاصله سالهای قرن ۱ تا ۵ هجری قمری که سلسله های مختلف ایرانی همچون طاهریان، سامانیان، آل بویه و ... در مناطق مختلف ایران و تحت امر خلفای عرب حکومت می کردند، در بسیاری از مناطق ایران قالیبافی وجود داشته است. از مهمترین این منابع کتاب حدود العالم است که به سال ۳۷۲ ه.ق. تالیف گردیده. مولف این کتاب در بخشهای مختلف و متعدد در وصف شهرها به محصولات هر شهر اشاره می کند از جمله می نویسد:
«آمل شهری است عظیم و قصبه طبرستان است. از وی جامه کتان و دستار خیش و فرش طبری و حصیر طبری خیزد، کی به همه جهان، جای دیگر نبود و گلیم سه گوش و گلیم دیلمی زربافت و دستار چه زربافت »
«پارس ناحیتی است که مشرق وی کرمان است و از وی جامهای گوناگون خیزد از کتان و پشم و پنبه و ... بساطها و فرشها و زیلوها و گلیمهای با قیمت خیزد»
«و جهرم شهری است خرم و از وی زیلو و مصلای نماز، نیکو خیزد».
نویسنده این کتاب از سایر شهرها و ولایات ایران نیز نام برده که قالیبافی در آنها رواج داشته است از جمله سیستان، آذربایجان و فارس. همچنین محمد بن عبدوس الجهشیاری در قرن چهارم می نویسد که در خراجی که حاکم طبرستان به خلفای عرب می پرداخته ششصد قطعه قالی طبری وجود داشته است. مقدسی نیز در اواخر قرن چهارم (۳۹۷ هجری) در کتاب احسن التقاسیم، قهستان در خراسان و شوشتر در خوزستان را از مهمترین مناطق فرشبافی ایران معرفی می کند که فرشهای آنها به سایر کشورها صادر می شده است. وی در کتاب خود سایر شهرهای آن روزگار مانند قرقوب (که امروز هیچ اثری از آن باقی مانده) در خوزستان، دارابجرد، جهرم و فسا در فارس و خوارزم و بخارا را از دیگر مراکز قالیبافی ایران معرفی می کند. سطحی از دیگر مورخان قرون اولیه اسلامی در اوایل قرن چهارم هجری نیز به شهرهایی که مقدسی به آن اشاره کرد پرداخته و نام آنها را در میان مناطق مهم فرشبافی ایران بیان می کند. ابن حوقل در قرن چهارم در سفرنامه خود به برخی دیگر از مناطق فرشبافی ایران اشاره می کند. وی علاوه بر ذکر فرشبافی فارس با توجه به مقایسه فرشهای در ابجرد با فرشهای طبری نه کیفیت خوب فرشهای در ایجرد تاکید می نماید و این خود مؤید کیفیت بالای فرشهای طبری (طبرستان) در قرن چهارم بوده است که سنت بافندگی آن در حال حاضر مضمحل شده است. مسعودی مورخ بزرگ اوایل قرن چهارم هجری نیز در ذکر داستانی مربوط به زمان خلافت معتمد خلیفه عباسی اشاره می کند که شهرت قالی سوسنگردی ایران تا قسطنطنیه نیز رسیده بود و در شرح طرح و نقش یکی از این فرشها آن را به باغی پرگل و زیبا تشبیه می نماید که آشکارا ما را به یاد قالی معروف بهارستان و نقوش گلستان می اندازد که امروز نیز در بسیاری از نقوش فرش ایرانی به کار می رود. همچنین وی در نقل یکی از حوادث سال دویست و چهل و هفت هجری و در نقل ماجرایی از دوران خلافت منتصر، تصویری زیبا از یک قالی سوسنگردی به دست می دهد که دارای نوشته هایی به خط فارسی نیز بوده است. مسعودی به نقل از ابولحماس محمد بن سهل می نویسد:
«من بدوران خلافت منتصر در دیوان سپاه شاکر به دبیر عتاب بن عتاب بودم. روزی وارد یکی از ایوان ها شدم که با قالی سوسنگرد مفروش بود و مسندی و نماز گاهی با مخده های قرمز و کبود آنجا بود. حاشیه فرش خانه ها و نقشی بود که در آن تصویر ادمها و نوشته های فارسی بود. من خواندن فارسی نیک می دانستم، در طرف راست نماز گاه، تصویر پادشاه بود و تاجی داشت گوبی سخنی می کرد. نوشته را خواندم چنین بود: (تصویر شیرویه قاتل پدرش پرويز شاه که شش ماه پادشاهی کرد)
تصویر پادشاهان دیگر نیز دیده می شد و در طرف چب نمازگاه، تصویر دیگری دیدم که بالا آن نوشته بود: تصویر یزیدبن ولید ابن عبدالملک، قاتل پسر عمویش ولیدبن یزیدبن عبدالملک که شش ماه بادشاهی کرد)»
متاسفانه از قرون اولیه هجری (۱ تا اواخر قرن ۵) هيج دست باف گره داری بدست ما نرسیده که بتوان از آنچه مورخان توصیف کرده اند نمونه ای بدست داد لیکن تمامی شواهد حکایت بر قالی بافی پر رونق در اغلب مناطق ایران دارد.


منبع: کتاب پژوهشی در فرش ایران/تورج ژوله/ انتشارات یساولی 1390/صفحات 13 و 14

ادامه مطلب

قالی های باقیمانده ازعهد سلجوقی

قالی های سلجوقی در قرن سیزده میلادی (هفت قمری) شهرت فراوانی داشت. مارکوپولو در سفرنامه خود اشاره می کند که زیباترین و عالیترین قالی های دنیا توسط هنرمندان ترک، یونانی و ارمنی در آسیای صغیر بافته می شود. قدیمی ترین قالی های ترکیه از دو مسجد علاء الدین قونیه و اشرف اغلو بی شهیر (بایشهر) بدست آمده است (چهار قطعه پاره فرش و دو فرش تقریبا سالم)
قونیه پایتخت سلطان علاءالدین سلجوقی بود. وی هنرمندان و اهل دانش را در این شهر مورد حمایت قرار داده و در تاریخ 616 قمری مسجد علاء الدین را در آن بنا کرد. گفته می شود که فرش های موجود در مسجد علاء الدین نیز در آن زمان تهیه و بافته شده است، اما سندی در دست نیست. قونیه تا اواخر قرن 15 میلادی همچنان پایتخت سلاجقه روم بود.

نقوش قالی های سلجوقی کشف شده


قالی های بدست آمده در این دو مسجد دارای شکل هندسی و اشکال مشبک به صورت واگیره ای، چند ضلعی با ستاره های هشت پر، حاشیه شبه کوفی و نقوش شکسته قلاب دار بودند.

رنگ بندی قالی های سلجوقی کشف شده


رنگ های بکار رفته در این فرش ها قرمز، زرد، سبز، قهوه ای، اخرایی، آبی روشن و تیره می باشد.

سایر مشخصات فنی قالی های سلجوقی کشف شده


این قالی ها دارای گره متقارن (ترکی)، تمام پشم (تار، پود و پرز پشم) هستند. قالی های مسجد اشرف اغلو از نظر طرح، رنگ و سایر مشخصات مشابه قالی های علاءالدین هستند.
در اوایل قرن نهم میلادی و دوران حکومت سلجوقیان (اواخر آن) فرش های دیگری پیدا شد که مشابه فرش های مورد نظر نبوده و به آنها اصطلاحا قالی های آناتولی گفته می شوند، اگر چه متعلق به عصر سلجوقیان است.

منبع: کتاب پیش در آمدی بر تاریخ فرش جهان،سید علی مجابی و زهرا فنایی،انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد،1388،صفحه 40



قالی های عهد سلجوقی


قالی های عهد سلجوقی


قالی های عهد سلجوقی

ادامه مطلب

فرش بهارستان عجوبه ی هنر قالیبافی ایران

نام قالی بهارستان یا بهار کسری، بهار خسرو، قالی ایوان مداین، قالی خسرو پرویز و... برای هر هنر دوست ایرانی نامی آشناست، در کتاب آموزش تخصصی و مهارتی قالیبافی محمود روفه گر حق در مورد آن آمده است:
فرش بهار خسرو:

فرش بهارستان عجوبه ی هنر قالیبافی ایران

نوشته اند که این فرش زربفت و گرانبهایی (مرصع) بوده است که در کاخ خسرو قرار داشت و چون در آن به علت وجود گلهای آراسته بسیار بوده و در چشم انداز باغ در آن نمایان می شده است بنابراین به قالی بهار خسرو معروف گردیده است. این فرش تار و پودی ابریشمی داشته و با سنگهای قیمتی آراسته شده بود. محمد خاوندی در کتاب (روضه الصفا) می نویسد: مسلمانان پس از پیروزی در قادسیه شهر مداین پایتخت ساسانیان را پس از محاصره به تصرف در آوردند و گنجینه های پادشاهان ساسانی به دست مسلمانان افتاد، از جمله فرش معروف بهارستان یا بهار خسرو که عربها آن را قطف (غنچه یا شکوفه چیده شده) می گفتند با خود به مدینه بردند و قطعه قطعه کردند و بین خود تقسیم نمودند. متاسفانه آثار این فرش چیزی باقی نمانده است. این فرش بسیار بزرگ بوده و طول و عرض آنرا سی گز نوشته اند. در آثار بسیاری از مورخان سخن از این فرش به میان آمده است.

منبع:روفه گرحق،محمود/آموزش تخصصی و مهارتی قالیبافی/انتشارات احرار تبریز،تبریز،1389/صفحه 23

دیگر موارد مرتبط:
فرش بهارستان معروف به «بهار خسرو»- منبع افسانه جاویدان فرش ایران
فرش تاریخی وجواهر نشان بهارستان- تاریخ فرش-سیر تحول و تطور فرشبافی

ادامه مطلب

قالی های معروف به لهستانی

لهستانی [lahestani]

فرش های لهستانی

گونه ای قالی پر جلوه که در زمان «صفویه» با پشم بسیار نازک و ابریشم و ابریشم سیمین و زرین و با رنگهای کم ایه به اصطلاح «باب اروپا» بافته می شد که چون کشور لهستان از نخستین مشتریهای خرید آن بود به نام قالی لهستانی معروف شد. در این قالیها که نقش گل و برگ تیره رنگ دارد به طرافت و جلوه، بیش از دوام آن توجه شده است چند فرش لهستانی که باقی مانده است سالم نیست زیرا کرکشان از میان رفته و رنگشان پریده است. رشته های نقره ای، سیاه و طلای رشته های مطلای آنها پاک شده است.
یک قطعه از این گونه فرش با نقش درخت سرو و گل و بوته در «مقبره شاه عباس دوم» در قم بود. در این فرش اسم بافنده: «نعمت الله جوشقانی» و تاریخ بافت (1082 هـ.ق، 1671 م) ذکر شده است.



منبع:فرشنامه ایران،دکتر حسن آذرپاد،فضل الله حشمتی رضوی،تهران1383،صفحه 109

ادامه مطلب