قالی سیستان فرش ناشناخته

در این مورد در کتاب قالی سیستان و به نقل مستقیم آمده است:

قالی سیستان
زیراندازهای سیستانی را باید به سه نوع تقسیم کرد. این تقسیم بندی، چنان که اشاره شد، دارای مبنای تاریخی است
الف- نوع تاریخی یا کهن، که تا آغاز قرن چهاردهم هجری (بیستم میلادی) بافته شده است.
ب- نوع میانه، که از حدود اواخر قرن سیزدهم هجری ( نوزدهم میلادی) بافته شده و هنوز هم بافته میشود.
ج- نوع نو، که هم اکنون بافته می شود.
به جز نوع کهن که از طریق اسناد کتبی مطالعه شده است و نمونه ی موجود آن در ایران یافت نشد، برای مطالعه ی قالی سیستان در چهار جهت از شهر زابل حرکت کردیم. از آنجا که شرق این منطقه آبادتر از جاهای دیگر است، عمده ی کوشش را در آن قسمت کردیم. گروهی از روستاهای شمال، مثل: ادیمی، پشت آدیمی، کنگ پیران و منصوری؛ گروهی از روستاهای شرقی، مثل: گلرخی، حیدر آباد، ده شیطان، ده میرزا، شندل، میلک، دوست محمد، مار گان، چک کل، کریم کشته، کرکوی، زهک، گل آباد، ژاله یی، تپه دز، الري، حسن خون - که در فرهنگ جغرافیایی خرابه نامیده شده ولی آبادتر از اغلب روستاها و به خرابه ی دوست محمد خان معروف است - بزمی، ملک حیدری، عطامحمد، جلالی، قلعه نو، ده کرم، خمر، ده قجر، کریم پشته و از روستاهای غربی: کوه خواجه، ده لطف الله، تاسو کی؛ و از روستاهای جنوبی: ده خو گی، جزینک، ده میر و محمد آباد به عنوان نمونه انتخاب و مطالعه شد. در مورد روستاهای اطراف نیز تا حدی که اطلاعات مورد اطمینان به دست می آمد از اشخاص وارد بومی، پیله وران و فرش فروشان، تحقیق شد.
متأسفانه هم اکنون روند تحول در منطقه طوری است که در خرداد ۱۳۶۹ در روستاهایی که قالی بافی معمول بود، هیچ جا بیش از پنج دار قالی بافی برپا نبود و این در حالی است که شاید تا ده سال پیش عمده ی دختران روستا بافنده بودند. زنان تا سنی که از سلامت و چشم سالم بهره ور بوده اند، می بافته اند و اکنون به دلایل فراوان، از جمله پیشرفت الگوهای زندگی شهری، گرانی مواد اولیه و ... دست از کار کشیده اند. به این ترتیب، سفر به روستاهایی که حداکثر یک یا دو دار قالی بافی دایر داشت، خردمندانه نبود. همین روند زوال و تعطیل باعث شده است که بافندگان به طور عمده جوان و بی تجربه باشند و بدتر از همه این که نام ها، به ویژه نام نقشه ها و نقش مایه ها را ندانند. آنان در مقابل اصرار من می گفتند: «آن هم گلی است دیگر آقا، والله دیگر حال و حوصله ی نمانده است».

قالی کهن سیستان: فرش ناشناخته
با مرور بر عمده ی آثار مکتوب درباره ی قالیبافی، تقریبا نشانه ی مستقیم و مطمئنی از قالی اصیل سیستان نمی یابیم. در آثاری که راجع به قالی بلوچی نوشته شده است، جسته گریخته و به صورتی نامطمئن از یکی- دو قالی منسوب به سیستان سخن رفته است. این نیز تنها در معدودی از کتاب ها آمده است، به طوری که مجموعه ی این بافته ها به سی نمی رسد. از آنجا که قالی بافی اصیل سیستان که توسط سیستانیان بافته می شده، از میان رفته و سیستانیان به دلایل آشکار جغرافیایی و زیست بومی، یا آن سرزمین را ترک کرده یا با بلوچها آمیخته اند، امروزه هم نشانه ی اطمینان بخشی در این زمینه نمی توان یافت.
بافندگی قدیم سیستان مرهون کوشش و روحیه ی شاد و پرتوان زن سیستانی بوده است، زیرا تجربه نشان می دهد که در هر جا کشاورزی رونق گرفته، قالی بافی ضعیف شده یا رو به زوال رفته است. با توجه به این که سیستان در درازنای تاریخ، کشاورزی پررونقی داشته است، شهرت بافته های سیستان در جهان قدیم تعجب انگیز است. به طوری که خواهیم دید، سنت بافندگی سیستانیان به بافته های سکایی جهان باستان می پیوندد. بنابراین روشن است که این قوم با وجود مهاجرت چندصد کیلومتری، دست برداشتن از کوچ و ساکن شدن، آن هم در حدود دو هزار سال پیش و پرداختن به کشاورزی در ناحیه یی زرخیز، بافندگی خود را همچنان حفظ کرده است و رفاه نسبی قدیم پس از اسکان، دست آنان را از هنرشان کوتاه نکرده است و این جز با داشتن همت و شور کار و زندگی ممکن نیست. اما آنچه قالی سیستان را دور از دسترس تحقیق نگه داشته، تغییرات مهم زیست بومی و تاریخی است که منجر به ویرانی این گوشه از میهن ما شده است. نتیجه ی این تغييرها اضمحلال نظام مسلط تولید، پراکندگی جمعیت، محدود شدن زندگی به روستاهای بسیار کوچک و شهرهایی است که برخی زوال یافته و به صورت روستای ویرانی در آمده اند، کُرکوی که دارای شهرت بوده نمونه ی آن است که اکنون تفاوتی با یک روستای معمولی سیستان ندارد. از آنجا که صد و پنجاه سال اخیر، اوج وخامت اوضاع در سیستان بوده است، روشن است که قالیبافی این سرزمین - که جز در پناه یک دامداری قوی نمی توانسته است به حیات خود ادامه دهد - راه زوال پیموده است. چنان که خواهیم دید، نمونه های اندک باقیمانده از قالی اصیل سیستان همه متعلق به اواخر قرن سیزدهم هجری (قرن نوزدهم میلادی) هستند.
متأسفانه منابع قدیم در این مورد تقریبا خاموشند. با این همه، در آنها گاه از قالی سیستان در ردیف بهترین بافته های ایران، مثلا قالی طبری و از گلیم آن در ردیف بافته های جهرم سخن رفته است.(1) برخی از مراکز بافندگی سیستان که دارای شهرت جهانی بوده، مثل داور وصالقان معرفی شده است. عمده ی مردم این شهرها بافنده بوده اند یا در حرفه های جنبی قالیبافی به کار می پرداخته اند.(2) منابع اساسی جغرافیای دنیای قدیم از این گونه اطلاعات خالی است. علائق اساسی مردان دنیای قدیم، مثل یاقوت حموی، متوجه مردان مشهور هر شهر و به ویژه دانشمندان دین بوده است. گذشته از این جهان باستان، دنیای مردان بوده است و چون بافندگان، همه زن بوده اند، این گونه هنرها که کار زنان بوده و به درون خانه ها و چادر عشایر مربوط می شده، جایی در آثار تاریخی و جغرافیایی نیافته است. در سراسر تاریخ سیستان تنها در یک جا، از قالی سخنی رفته، آن هم در غارت یا مصادره ی اموال یک قلعه، به عنوان شیء بی ارزشی که در مقابل دیگر اموال، کسی اعتنایی به آن نداشته است.(3) تنها در غارت ها، مصادره ی اموال و تقسیم و تاراج ثروت های بزرگان است که این گونه اطلاعات را می توان به دست آورد و در همه ی آنها هم از قالی سیستان به عنوان نمونه یی از بهترین بافته های ایرانی گفتگو شده است. متأسفانه هیچ گونه اطلاعی در مورد جزئیات این قالی ها چه از نظر جنس و فنون و چه از جهت رنگ، نقشه و اندازه ها در دست نیست. حتی به انواع فرش ها با نام عمومی جامه اشاره می شود و معلوم نیست که اینها قالی هستند یا گلیم. به این ترتیب اطلاعات ما محدود به نمونه های کهنه یی است که به طور تصادفی محل خرید آنها در مجموعه ها و آثار مربوط به فرش آمده است. آثار تاریخی صرفا این فایده را دارند که رونق بافندگی انواع بستر (گستردنی) را در سیستان از دیرباز تأکید می کنند.


1- « . و از آنجا جامه های فرش افتد بر کردار طبری و زیلو یها بر کردار جهرمی » . حدود العالم من المشرق الى المغرب. به تصحیح منوچهر ستوده، تهران: طهوری، ۱۳۶۲، ص: ۱۰۲.
٢- اصطخری، مسالک و ممالک. به کوشش ایرج افشار. تهران: ۱۳۶۷. ص: ۱۹۸.
۳- تاریخ سیستان، به تصحیح ملک الشعرای بهار. تهران: کلاله خاور، ۱۳۱۳. ص: ۸۲.


اطلاعات منبع:
کتاب فرش سیستان (تک مضمونی های فرش-1)
مولف: علی حصوری
ناشر: انتشارات فرهنگستان
چاپ اول 1371
صفحات نقل شده: 7 الی 9

ادامه مطلب