روش قالیبافی در ایران

در این مورد در کتاب «قالی ایران» و به نقل مستقیم آمده است:

(صفحه 33)
روش قاليبافی
به طوری که از این فصل و فصول قبل می توان استنباط کرد، در ایران دو طبقه بافنده یافت می شود: قالیبافان روستایی
(که قالیبافان عشایر نیز قسمتی از آن را تشکیل می دهند) و رقاليبافان شهری و یا نیمه شهری. در بین طبقه اخیرالذکر باید بافندگان قصباتی را که در نزدیکی شهرها واقع شده اند و قالی و قاليچه هایی نظیر آنچه در شهرها بافته می شود تهیه می کنند، نیز نام برد. این قبیل قالیبافان معمولا تحت نظر یک بازرگان شهرنشین کار می کنند.
روش بافندگی که مورد استفاده مردم شهری و روستایی است در اصل یکی است. اولین کار کشیدن تار قالی است می توان آن را مستقیما بر روی دستگاه و یا دار کشید و یا این که ممکن است (همان طور که در تصویر ۱۵ نشان داده شد) اول آن را آماده و بعد در محل مخصوص نصب کرد. معمول این است که تیرهای دستگاه یا دار را به دو بخش مساوی تقسیم می کنند و به میزان کافی چله در هر قسمت می کشند. به این ترتیب در هر یک از این دو بخش میزان کافی و مساوی از گره های افقی به دست خواهد آمد. از عمل بافندگی شامل بستن یک رشته رنگی به یک جفت تار با چله در سرتاسر عرض قالی مطابق با نقشه ای است که برای آن قالی در نظر گرفته شده است و گذرانیدن دو یا سه پود بالای یک ردیف گره به طوری که پود داخل تار و سپس از آن خارج شود (باید مراقب بود که پس از گذشتن از یک پود به اصطلاح تارها را رد داد)، شانه زدن پودها به وسیله شانه به طوری که کاملا در جای خود قرار گیرند و سرانجام مرتب کردن انتهای نخ ها به عرض قالی به وسیله مقراض. این عملیات آنقدر تکرار می شود تا قالی تمام شود.

روش قالیبافی

تا این جا روش هایی که مردم روستا و قاليبافان شهری اتخاذ می کنند یکسان است، ولی در زمینه تهیه طرح قالی روش آنها اختلاف پیدا می کند. چون قالیبافان روستایی یا از طرحی که در زمان طفولیت از مادر خود یاد گرفته اند استفاده می کنند (که او نیز به همان طریق از مادرش کسب کرده است و یا اینکه به طور خیالی و تصوری از اشکالی که خاص قصبه و یا قبیله خود آنها است طرحی می سازند. در حالی که قالیباف شهری یا نیمه شهری از طراحی چیزی نمیداند و برای این کار قطعه ای از نقشه قالی را که به روی یک کاغذ شطرنجی کشیده اند به او می دهند تا از روی آن کار کند.
طرحهایی که بر روی کاغذ شطرنجی رسم می شود معمولا به اندازه خود قالی و یا تقریبا به همان اندازه است، به طوری که (اگر طرحها تکراری نباشد) ممکن است به بزرگی یک اطاق باشد. هنگامی که طرح بر روی کاغذ شطرنجی کامل شد جای هر گره به وسیله نقطه گذاری چهارخانه های کوچک که خطهای طرح از آن می گذرند تعیین می شود. سپس طرح را رنگ می کنند و به قطعات افقی می برند و به روی مقوا می چسبانند و آن را جلا می دهند. استاد قالیباف از روی این نقشه کار می کند و در ضمن نقشه را برای شاگردان خود می خواند. با این که بین یک جفت دستگاه یا دار که آنها را پشت به پشت هم قرار داده اند زانو می زند و نقشه را برای بافندگانی که پشت هر دو دستگاه نشسته اند می خواند و در ضمن با نگاه کردن به پشت قالی ها اشتباهات آنها را تصحیح می کند (از این نظر است که در ایران قالی ها و قالبچه ها را اغلب جفت می بافند، چون یک استاد کار و یک نقشه برای هر دو قالی کافی است).
ممکن است این پرسش پیش آید که چرا در شهرها این روش که این قدر مصنوعی به نظر می آید معمول شده است؟ این پرسش در فصل پنجم تحت عنوان «توضیحاتی درباره طرح به طور کامل مورد بحث قرار خواهد گرفت، ولی عجالت می توان گفت که راه دیگری وجود ندارد. طرحهایی را که با خطوط گردان پیچیده تهیه شده است نمی توان به مورد اجرا در آورد مگر این که ابتدا بر روی کاغذهای شطرنجی رسم شود و تهیه چنین

(صفحه 34)
نقشه هایی فقط از طراحان و رسامان ماهر و استاد که در کارگاه های شهری کار می کنند بر می آید. در بعضی نقاط و هندوستان روش عجیب تری به کار می برند: سرتاسر قالی مانند کتاب نقطه به نقطه توسط شخصی که به او نویسنده تعلیم می گویند نوشته می شود و بعد یک نفر خواننده آن را برای قالیبافان می خواند، خواننده و بافنده هیح یک از طرحی که به وجود خواهد آمد کوچکترین اطلاعی ندارند. در هندوستان کتابخانه های کاملی از این قبیل کتاب ها تشکیل شده است و دو سر قالی را پس از تمام شدن توسط باریکه ای از گلیم به اصطلاح سردوز می کنند. این حاشیه یا گلیم به این طریق بافته می شود که مثل پارچه پود را در تارها به جلو و عقب می برند. در انتهای گلیم سر تارها را صاف و مرتب می کنند و سپس آن را گره می زنند و به این ترتیب ریشه با سر ریشه قالی را درست می کنند
انجام لواردوزی در کناره قالی بوسیله گذرانیدن یک پود را پشمی اضافی از زیر و روی چند تار آخر دو طرف قالی (روی گره های زده شده ) صورت می گیرد.


اطلاعات منبع:
کتاب قالی ایران
مولف: سسیل ادواردز
مترجم: مهین دخت صبا
ناشر: فرهنگسرا
چاپ دوم: 1370
صفحات نقل شده: 33 تا 34

ادامه مطلب

دو گره اصلی قالیبافی ایران

در این مورد در کتاب «قالی ایران» و به نقل مستقیم آمده است:
(صفحه 30)
دو گره اصلی

در کلیه قالیهای دستباف مشرق زمین، گره قالیبافی به وسيله رشته های رنگی به دو (یا چهار) رشته ای که تار یا چله تشکیل می دهد، بسته می شود. در ایران الیاف با رشته های نخ قالیباف پشم یا ابریشم را به دو طریق می بندند و این بسته به آن است که قالیباف به اصطلاح ترک باشد یا فارس. البته این قاعده کلی است و چند مورد استثناء را می توان به نفوذ افراد خارجی نسبت داد.

(صفحه 31 )
ممکن است این دو نوع گره در نواحی مختلف و یا در یک ناحیه به صورت های مختلف به کار رود، ولی اساسا و به طور کلی در قالیبافی ایران فقط این دو نوع گره مورد استفاده قرار می گیرد. تصویر مقابل هر دو نوع گره را نشان می دهد و اختلاف آنها به خوبی قابل مشاهده است.

دو گره اصلی قالیبافی ایران

این دو نوع گره اصلی را گره «غیورد» و گره «سنه» می نامند. حال این اصطلاح نادرست و گمراه کننده توسط چه کسی ابداع گردیده بر من معلوم نیست. ولی نویسندگان و دوستداران قالی مکرر در مکرر آن را به کار برده اند. قصبه کوچک غیورد در مشرق آناطولی سابقه زیاد و قابل احترامی به عنوان مرکز قالیبافی دارد، ولی این امر دلیل کافی برای اطلاق نام آن بر شیوه ای که در قالیبافی مورد استفاده كليه افراد ترک نژاد قرار می گیرد نیست. در بین بافته های مشهوری که با گره ترکی بافته شده اند، می توان قالی های پوشاک و غیورد و انواع مختلف قالیچه های آناطولی، شیروان، گوبا، گنجه، قره باغ قفقاز قالی های نواحی تبریز و هریس، انواع مختلف بافته های همدان، انواع مختلف قالیچه های عشایری مرور کاشغر و قزل ایاغ، بشیر، یموت، قره قالپاق و بسیاری انواع دیگر را، که گرچه شهرت چندانی ندارند ولی شایان تحسین هستند، نام برد. کلیه این بافته ها توسط مردم ترک نژاد و ترک زبان تهیه می شود. اگر بنا باشد که هر چیزی را با اسم خاصش بنامیم، بدون شک گره ی را که این قالیبافان می بافتند، باید گره ترکی نام داد.
ولی انتخاب نام سنه برای نوع دوم عجیب تر است. شخصی که نخستین بار نام سنه، یعنی شهر کوچک سنندج، را در کردستان ایران از بین دیگر شهرها بر روی این گره نهاده ، شاید چنین پنداشته بود که قالیهای نرم و نازکی که در این محل بافته می شود حتما باید با این نوع گره بافته شده باشد؛ چون در واقع قالیهایی که با این گره تهیه می شود ظریفتر و نرمتر از قالیهایی است که با گره ترکی بافته می شود. ولی این بدعت گذار بی ملاحظه، هرکس که بوده، فریب ظاهر را خورده و نتوانسته است این موضوع را در محل مورد بررسی قرار دهد. زیرا قالیچه های سنندج (مانند كليه قالیچه های های کرد باف) با گره ترکی بافته می شود. بنابراین پذیرفتن اصطلاح سنه برای کر نوع دوم اشتباه محض بوده و این اسم کاملا بی مسما است.
گره سنه نوعي گره است که توسط قالیبافان ایرانی نژاد و

(صفحه 32 )

فارسی زبان یعنی قالیبافان اراک، مشهد، بیرجند، کرمان، اصنهان، نایین، کاشان و قم به کار می رود، نه قالیبافان سنندج از این رو باید اسم خاص آن، یعنی «گره فارسی» یا «گره ایرانی را به کار برد.
چگونگی پیدایش این دو نوع گره اصلی، یعنی ایرانی و ترکیه در ایران امروز معلوم نیست. آن طور که انتظار می رود، این گره ها در کنار یکدیگر و در یک شهر یا روستا پدید نیامده بلکه در دو قسمت مجزا و مشخص کشور پا به عرصه وجود نهاده است. فقط تاریخ می تواند توضیحات لازم در این زمینه را در اختیار ما بگذارد.
در قرن دهم بعد از میلاد چند قبیله مهم از قبایل ترک، که بعدها به سجوقیان- منسوب به سجوق، نام موسس این سلسله - شهرت یافتند، به اتفاق زنان و افراد دیگر خانواده خود از آسیای مرکزی به جانب مغرب کوچ کردند و به مرزهای خراسان رسیدند. در قرن یازدهم تمام خاک ایران را از خلیفه عرب که پایتختش در بغداد بود گرفتند. گرچه در سراسر شهرهای ایران قدرت به دست آوردند، ولی فقط در ایالت آذربایجان و همدان (و شاید در سرابند و چهار محال) مستقر گشتند و سکنه ایرانی آنجا را بیرون راندند. عده زیادی از ایرانیان قبلا به شهرهای جنوبی ایران گریخته بودند. همسران ترک هایی که به این نواحی آمدند و همچنین همسران ایرانیانی که ترک ها آنها را بیرون راندند و یا تبعید کردند قالیبافی می دانستند، ولی هر دسته گره خاص خود را در این حرفه به کار می برد. به این ترتیب از لحاظ نژاد و زبان یک خط مرزی در سراسر ایران به وجود آمد که در یک سوی آن اکثر مردم به زبان ترکی تکلم می کنند و در صنعت قالیبافی از گره ترکی استفاده می نمایند و در سوی دیگر مردم فارسی زبان هستند و گره فارسی را به کار می برند. (به نقشه صفحه ۷ مراجعه شود)

نقشه قالیبافی ایران

در ایالات دور افتاده کرمان و فارس نواحی مهمی وجود دارد که سکنه آنها را عشایر ترک یعنی افشار و قشقایی تشکیل می دهند. در قرون اخیر، دولت ایران به منظور برقراری نظم در کشور و یا از لحاظ سیاست و خط مشی، آنها را به نواحی دیگر منتقل ساخت. در نواحی جدید، افراد ترک که در بین بیگانگان محصور شده بودند، همان شیوه زندگی خود را دنبال کردند و قالیچه های عشایری خود را نیز مثل سابق با گره ترکی بافتند. این عشایر در قالیچه های خود مانند چند قرن قبل علاوه بر گره ترکی از طرحها و رنگهای معمول در بین افراد ترک نژاد استفاده می کنند ( برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این عشایر به فصل های ۱۳ و ۱۴ مراجعه شود).
قبلا متذکر گردیده که در نواحی مختلف تغییری در دو نوع اصلی پدید آمده و اختلافاتشان در صفحه ۳۱ نشان داده شده است. من کلمه نوع را به این تغییرات جزئی، مثلا بستن گره از راست به چپ یا به عکس (آن طور که عده ای کرده اند)، اطلاق نمی کنم، چه به نظر من گنجانیدن این جزئیات در طبقه بندی به کار بردن یک نوع ظرافت زائد در کار است، چون گره همان است و فرقی نمی کند که از راست به چپ یا از چپ به راست بسته شود.
از مشاهده تصویر دو نوع گره اصلی می توان استنباط کرد که تغییرات جزئی در این دو را نمی توان به صورت انواع مختلف آن تلقی نمود، چه روش گره زدن یکی است، فقط به جای این که گره ها به دو رشته تار بسته شود یعنی همان گونه که باید انجام شود، به چهار رشته بسته می شود.
من در طی این بررسی مطالب زیادی راجع به اتخاذ این روش اخیر در بافندگی خواهم گفت. چه این یک نوع تقلب و حیله گری به شمار می رود و نیرنگی است که به وسیله آن قالیباف به جای دو گره یک گره می زند و به این ترتیب با زیان وارد آوردن به کیفیت، کمیت فرآورده را دو برابر می سازد. در قالیهای ریز بافت تشخیص این موضوع قبل از گذرانیدن پود مشكل است، و پس از گذرانیدن آن تقریبا غیر ممکن خواهد بود. این موضوع را تنها با لمس کردن قالی می توان فهمید. چون قالی یا قالیچه ای که در بافت آن، تعداد زیادی از گره ها به جای بسته شدن به دو تار به چهار تار یا چله بسته شود تراکم تارها و وزن قالی کمتر می شود و این خود از دوام آن به میزان قابل ملاحظه ای می کاهد
این نوع گره را در ایران گره «جفتی» یا «جفتی ایلمه» می نامند. بیست و پنج سال قبل از این نوع گره فقط در شمال خراسان استفاده می شد. ولی با سرعت نگران کننده ای مخصوصا طی ده سال اخیر، به کار بردن آن در سایر نواحی نیز گسترش یافت. چنانچه از شیوع این بیماری جلوگیری نشود شهرت قالی ایران در خطر خواهد افتاد. در فصل آخر تحت عنوان «آینده صنعت قالیبافی» درباره این مسئله یعنیی جلوگیری از گسترش این روش بحث خواهد شد.


اطلاعات منبع:
کتاب قالی ایران
مولف: سسیل ادواردز
مترجم: مهین دخت صبا
ناشر: فرهنگسرا
چاپ دوم: 1370
صفحات نقل شده: 30 تا 32

ادامه مطلب

افزار و ابزار قالیبافی در ایران

در این مورد در کتاب «قالی ایران» به نقل مستقیم آمده است:

(صفحه 28)

افزار های قالیبافی
غیر از دار، که قالی بر روی آن بافته می شود، قالیباف باید افزارهای ساده دیگری که برای کار او ضروری است در اختیار داشته باشد. این لوازم عبارت است از کارد برای بریدن نخ پس از بستن گره، افزار دیگری مثل شانه (یا دفتین) برای کشیدن روی پود، یک جفت مقراض برای چیدن و مرتب کردن انتهای نخ ها هنگامی که یک ردیف گره بسته می شود. این افزارها برای قالیبافی ضروری است. طرح و اندازه این لوازم مختلف است، و در بعضی نواحی غیر از افزار مذکور از افزار دیگری نیز استفاده می شود. در شهر تبریز کارد مخصوصی به کار برده می شود که با کاردهای دیگر اختلاف مهمی دارد. این کارد ترکیبی است از یک تیغه تیز و قلابی شبیه قلاب دکمه انداز که در انتهای تیغه تعبیه شده است. از قلاب برای گره زدن ( به جای گره زدن به وسیله دست) و از تیغه برای بریدن نخ پس از بستن گره استفاده می کنند، می گویند که قالیباف با ابن قلاب گره ها را زودتر می بندد تا با دست. پس از مشاهده کار یک قالیباف تبریزی این گفته را کاملا قبول کردم (تصویر ۱۲)

ابزار قالیبافی

در ایران دو نوع کاملا مختلف شانه به کار می رود (الف) نوع قدیمی که اکثرا توسط عشایر و مردم روستانشین به کار می رود، بدنه سنگین چوبی و دسته برآمده ای دارد و دندانه های آن از آهن است؛ این شانه را لابه لای تارها می کشند تا پود
خوب در آن بنشیند. نوع (ب) که توسط قالیبافان شهرنشین به کار می رود جدیدتر و قدری پیچیده تر است. این شانه

(صفحه 29)

سطح قسمت بافته شده قالی خشن است زیرا معمولا بعد از تمام شدن قالی پشم های اضافی را قیچی می کنند.
تعدادی تکه های باریک و نازک آهن به عرض4/3 اینچ و طول 9 اینچ تشکیل شده است که یک نیمه آن را از طول به هم متصل کرده و (از آن به عنوان دسته استفاده می کنند) و نیمه دیگر را آزاد گذاشته اند که برای شانه زن به کار می رود (تصویر ۱۳).

ابزار قالیبافی

قالیبافان کرمان برای شانه زدن بود از دو نوع افزار استفاده می کنند: ابتداء نوع «الف» یا «ب» را به کار می برند و سپس شانه دیگری که به شوشكه لبه کندی می ماند در دست می گیرند و آن را از کنار و با طول آن روی پودها می زنند تا خوب روی بقیه قالی بافته شده بنشیند.
در بیجار از شانه نوع «الف» استفاده می کنند و سپس به وسیله نوع دیگر شانه که شبیه چنگال سنگینی است با زحمت و دقت زیاد پود پشمی را برای بار دوم شانه می زنند.
مقراض هایی که برای چیدن و مرتب کردن انتهای نخ ها پس از بستن یک ردیف گره به کار می رود نیز بر حسب ناحیه و جنس موادی که به کار می رود تغییر می کند. بعضی از آنها یک پا طول دارد و منحنی است و برخی دیگر کوتاه تر و مستقیم تر است، مثل قیچی خیاطان. در کرمان و تبریز انتهای نخ را نمی چینند تا تمام قالی بافته شود، آن وقت یک باره تمام پشم های زیادی سطح قالی را می چینند (تصویر ۱۹۵).

ابزار قالیبافی

هنگامی که یک ردیف گره بسته می شود، قبل از چیدن انتهای نخ ها، قالیباف دقیق نخ ها با پشم ها را بین انگشت سبابه و شست خود می گیرد و محکم به طرف خود می کشد تا گره ها را خوب محکم نماید. این عمل (مخصوصا در کرمان و اراک) توسط نوعی شانه کوچک فولادین که گره ها را محکم می کند و در عین حال رشته های نخ یا پشم را شانه می زند انجام می گیرد و این کار موجب می شود که طرح قالی روشن تر و نمایان تر شود (تصویر ۱۳۳)

ابزار قالیبافی

اطلاعات منبع:
کتاب قالی ایران
مولف: سسیل ادواردز
مترجم: مهین دخت صبا
ناشر: فرهنگسرا
چاپ دوم: 1370
صفحات نقل شده: 28 تا 29

ادامه مطلب

انواع دستگاه بافندگی یا دار قالی

در این مورد در کتاب «قالی ایران» به نقل مستقیم آمده است:
(صفحه 26)
دستگاه بافندگی (دار)
در ایران چهار نوع دستگاه یا دار برای قالیبافی مورد استفاده واقع می شود:
1) دستگاه زمینی (یا افقی).
۲) دستگاه عمودی که به سه نوع تقسیم می شود:
الف ) روستایی،
ب ) تبریزی،
ج) گردان.
در فصل اول اشاره کردم که قالی دستباف ایران اختراع و ابداع شبانان چادر نشین بوده است، چه طبیعتا مردمی که در انتخاب شکل و رنگ این گونه صاحب ذوق اند قادر نخواهند بود برای مدت طولانی کف چادرهای خود را با تخته پوست حیوانات بپوشانند. (و باز به اشاره گفتم که) میل به تزیین و آرایش آنان را برانگیخت تا نوعی فرش گرم و راحت و در عین حال زیباتر و جالب توجه تر و خوش رنگ تر از تخته پوست حیوانات برای خود تهیه کنند. چنین کالایی ناگزیر می بایست شامل دو عنصر مهم باشد یکی پرز پشمی که به آن ضخامت و گرما دهد و در عین حال دارای رنگ و طرح باشد، و دیگری شالده ای محکم و استوار، برای اینکه پرزها با پشم های قالی به آن متصل گردد. ناگزیر قالی چادر نشینان بدوی مراحل توسعه و تکامل را پیمود. من خود نوعی قالیچه زمخت و درشت بافت کردی دیدم که بدون شک باید توسط شبانان بدوی تهیه شده باشد.
دستگاه و یا داری که این شبانان قالیهای خود را به وسیله آن می بافتند، نوع ابتدایی دارهای زمینی یا افقی بوده است که امروز به کار می رود. در واقع دار زمینی که مورد استفاده دائم ایلات بدوی و نیمه بدوی است، به قدری ساده و خام است که نمی توان بین آن دستگاه و نمونه نخستین و ابتدایی آن فاصله زیادی در نظر گرفت. گرچه عده زیادی از عشایر که در یک مکان مستقر شده اند آن را رها کرده اند، ولی هنوز در اغلب روستاها مخصوصا در استانهای فارس و کرمان رواج دارد.
مزیت این نوع دستگاه (برای ایلات بدوی) در سبکی و قابلیت حمل و نقل آن است. زیرا در این نوع دستگاه (مانند دستگاه عمودی) تیرها در طرفین بوسیله دو تکه چوب محکم که

دار قالیبافی

(صفحه 27)
به طرز قابل ملاحظه ای به وزن آن می افزاید، مستحکم نگردیده است، بلکه تیرها به وسیله دو تیرک چوبی که آنها را در زمین فرو می کنند از یکدیگر مجزا شده اند. با کوبیدن گوه بین تیرها و تیرکھای چوبی تارها را محکم می گردانند.
هنگامی که دستور کوچ کردن صادر می شود، تیر کھا را از زمین خارج می کنند و قالی نیمه تمام را گرد تیرها می پیچند و آن را بر پشت حیوان بارکش جای می دهند. در منزلگاه بعدی، بار دیگر قالی را از دور تیرها باز می کنند و تیرکها را در زمین فرو می برند، و به این ترتیب دوباره دار برای قالیبافی آماده می شود. تصویر ۹ و ۱۹۸، عشایر یا روستاییان را هنگام قالیبافی با این نوع دار نشان می دهد.
قالیچه های ایلات بدوی معمولا کوچک است، یعنی عرض آن کمتر از ۴ پا است، زیرا طول تیر دار اگر از ۵ پا بیشتر باشد ناهنجار و سنگین است و حمل و نقل آن مشکل خواهد بود. بزرگترین قالیچه هایی که توسط ایلات بدوی بافته می شود، قالیچه های شیرازی است که در فارس تهیه می شود، ولی اینها نیز امروز اغلب توسط عشایری که در روستاها مستقر گردیده اند بافته می شود.
در ایران تیرهایی که برای ساختن دار قالی به کار می رود از درخت تبریزی (سپیدار) تهیه می شود، چون سپیدار در فلات ایران تنها درختی است که نسبت مستقیم است و بهای آن نیز ارزان است. در روستاها تیردارهای قالی اغلب کج و معوج است و این (تا حدی ) دلیل وجود قالیچه های کجی است که در مراکز روستایی بافته می شود.
در بین انواع سه گانه دستگاه یا دار قالیبافی، همان طور که انتظار می رود، نوع روستایی آن ساده تر و بدوی تر است. این دار شامل یک تیر ثابت فوقانی (سردار) و یک تیر تحتانی (زیردار) است که در سر آن از دو سو در شکاف هایی که در چوب های طرفین دار (یا باهوها) تعبیه شده است، جای می گیرد. معمولا انتهای چله ها با تارها در قسمت زیرین دار به ریسمانی متصل گردیده است که دور تیر تحتانی بسته می شود و قسمت فوقانی آن در کلافهایی جمع شده است که به تیر فوقانی متصل می گردد. با کوبیدن گوه در باهو، چله ها را محکم می کنند.
قالیباف روستایی روی تخته کلفتی که دو سر آن روی آخرین پله نردبانی قرار گرفته می نشیند و همچنان که کار پیش می رود، تخته را به پله بعدی نردبان انتقال می دهند تا جایی که ممکن است بافنده ۴ یا ۵ پا از کف اطاق بالاتر به کار ادامه دهد. در این هنگام گوه ها را بیرون می آورند و گره کلافهای بالا را باز می کنند. در این موقع قالی از دار آزاد می شود. سپس قسمت بافته شده را پایین می کشند و سراسر عرض آن را به ریسمانی که دور تیر زیرین بسته شده است می دوزند و انتهای آزاد تارها را بار دیگر به صورت کلافهایی روی تیر فوقانی گره می زنند و با کوبیدن گوه ها در شکاف با هوها چله ها را محکم می کنند و جایگاه قالیباف را بار دیگر بر روی اولین پله نردبان مستقر می سازند. کار قالیبافی از نو آغاز می گردد.
دار تبریزی یا عمودی (تصویر 10) را از این رو تبریزی می نامند که ظاهرا در تبریز اختراع شده است. در شهر تبریز

دار قالیبافی

(صفحه 28)
انواع دیگر دار مورد استفاده واقع نمی شود. چون این دستگاه ساده است و به کار بردن آن آسان و در عین حال ارزان نیز هست، در اغلب مراکز قالیبافی واقع در شهرهای شمال غربی و مرکزی ایران به کار می رود. این دار بر دستگاه روستایی که شرح آن گذشت از چندین لحاظ برتری دارد. کار خسته کننده کلاف کردن چله ها و گره زدن آنها به تیر فوقانی و دوختن قسمت بافته شده قالی به تیر زیرین در این نوع دستگاه حذف گردیده است. هنگام پایین کشیدن قالی می توان با بیرون کشیدن چهار گوه از شکاف باهوها، چله ها را به سرعت رها ساخت. به این ترتیب قالی پایین می آید و قسمت بافته شده را طوری بر روی دار قرار می دهند که به سهولت می توان آن را مورد بازرسی قرار داد.
نوع گردان، از دو نوع داری که شرح داده شد از لحاظ عملی کاملتر است. در این نوع دستگاه هر دو تیر در حفره هایی می گردند. میله ای را که بعضی اوقات از آهن تهیه شده از انتهای چله ها می گذرانند و سپس آن را به تیر تحتانی متصل می کنند و سر دیگر چله ها را به همان ترتیب به تیر فوقانی می بندند و سپس تیر را با اهرم به قدری می گردانند تا چله ها خوب محکم شود. همچنان که کار بافندگی پیش می رود قسمت بافته شده به دور تیر زیرین پیچیده و چله ها از دور تیر فوقانی باز می شود.
دستگاه یا دار گردان (تصویر ۱۱) از چندین لحاظ بر نوع تبریزی رجحان دارد: (الف) به وسیله آن می توان هر اندازه قالی را بافت، در حالی که با دار تبریزی نمی توان قالی ای بافت که اندازه آن بیش از دو برابر فاصله بین تیر فوقانی و تحتانی باشد. (ب) با گردانیدن تیرها به وسیله اهرم، چله ها به مراتب محکم تر از آن می گردد که این کار به وسیله کوبیدن گوه ها در باهو انجام پذیرد. (ج) با دار گردان می توان لبه با (لواره) قالي ها را راست تر از کار در آورد.

دستگاه قالی بافی

انواع دار، خواه افنی باشد یا عمودی، دارای اجرای ساده ایست که به بافنده کمک می کند تا رشته های یک در میان تار را به دو بخش تقسیم کند و به این ترتیب راهی بین دو بخش باز کند که بافنده بتواند از آنجا با دست خود تارها را بکشد. اجزاء اصی این روش در هر چهار نوع دار یکی است. بافنده بعد از گذشتن از هر پود دو بخش را باصطلاح رد می دهد تا به پود بعدی برسد.



اطلاعات منبع:
کتاب قالی ایران
مولف: سسیل ادواردز
مترجم: مهین دخت صبا
ناشر: فرهنگسرا
چاپ دوم: 1370
صفحات نقل شده: 26 تا 28

ادامه مطلب

گره ترکی و گره فارسی قالی

در این مورد در کتاب قالی سیستان و به نقل مستقیم آمده است:

(صفحه 12)

گره ترکی، گره فارسی
به طوری که خواهیم دید، نمونه های اندکی از قالی کهن سیستانی که باقی مانده است با گره ترکی بافته شده است، و حال آن که هیچ گاه سیستان محل اقامت ترکان نبوده و اهالی سیستان هیچ گاه تحت تأثیر فرهنگ ترکان قرار نگرفته اند. در آثار مربوط به قالی قشقایی، گاه اشاره می شود که قالی بلوچی تحت تأثير قالی قشقایی قرار گرفته است. گو این که این تأثیر، اگر هم درست باشد، مربوط به بلوچستان و نه سیستان، مربوط به سال های قرن چهاردهم هجری (بیستم میلادی) و نه پیش از آن و بالاخره مربوط به نقشه و نه فنون قالیبافی است به ناچار باید پذیرفت که گره ترکی در قالی سیستان اصیل است و خواهیم دید که چنین است.
اصولا نام گذاری ترکی و فارسی این توهم را پیش آورده است که گره ترکی از آن ترکان و گره فارسی از آن ایرانیان است؛ چنین نیست. اکنون کهن ترین نمونه های قالی جهان بافته های پازیریک و باشادار هستند که از گور شاهان سکایی - یکی از اقوام پر جمعیت شمال ایران که سیستانیان هم از آنان هستند - به دست آمده است. در قالی پازبریک گره ترکی و در قالی باشادار گره فارسی دیده می شود. از آنجا که یک دسته از سکاها در جایی دور از سرمنشأ خود یعنی در سیستان، توانسته اند سنّت خود را حفظ کنند، ناچار می توان پذیرفت که از میان آن دو قالی، به احتمال بسیار قوی، پازیریک سکایی است نه قالی باشادار.
(صفحه 13)
نام ترک اساسا در تاریخ و فرهنگ، نادرست به کار رفته و موجب بروز مسئله ها و گرفتاری های بزرگ برای محققان به ویژه در دوره ی معاصر شده است. از آغاز این قرن تاکنون، نیروی زیادی از دانشمندان ایران و جهان از جمله متخصصان اتحاد شوروی (سابق) صرف این کار شده است که ثابت کنند اقوام شمال ایران نه ترک، بلکه از تیره های ایرانی بوده اند. برخی از این قوم ها حتی اگر ایرانی نبودند، آریایی بودند و نه ترک. برای مثال هون ها ترک نبودند. هفتال ها از اقوام ایرانی بودند. سکاها که تمام مناطق شمال ایران تا شمال دریای سیاه را گرفته بودند، یک یا چند قبیله ی ایرانی هستند که نامشان جزو اقوام ایرانی در کتیبه ی داریوش بزرگ آمده است.
نام های کهن بخش بزرگی از نواحی ترکنشین کنونی از ترکستان شرقی (مثلا ترفان ) تا آسیای صغیر، حتی قسمت جنوب آن که اکنون جزو کشور عراق است (مثل شهرزور و ...) ایرانی بوده است. این نام ها همه کهن هستند: پامیر؛ ختن، وه رود؛ ارنگ، آمو (نام های متفاوت جیحون یا گاه بخشی از آن)؛ همه ی نام هایی که با پسوند ایرانی کند. کد پایان می یابند، مثل: سمر قند، اوز کند، بیکند، پنجکند؛ و نام هایی چون، سند، خوارزم، داهه تا قفقاز، آبشوران، اَران، اَرس، آرارات (hara rada = کوه بخشنده) و ...
یکی از موارد مهم و بسیار اشتباه انگیز، آمیختن کلمه ی تور باترک به ویژه همراه با مقاصد سیاسی در صد سال اخیر است. تردیدی نداریم که به واسطه ی ظهور ترکان در آسیای مرکزی، عمده ی آثار تاریخی ما در دورهای اسلامی تور را به جای ترک به کار برده اند. اما این به هیچ وجه مانع تمایز این دو از هم نیست. آنچه تور، و با همین مدلول و معنی، به نادرست ترک خوانده شده قومي است ایرانی و ساکن آسیای مرکزی که نام شاهان و سرداران آن همه ایرانی است: افراسیاب، گرسیوز، ارجاسب، اندريمان، بیدفش، کهرم، نامخواست، هزار و ... همه نام های ایرانی هستند و مورخان ما هم این نکته را تذکر داده اند. بنابراین تردیدی در ایرانی بودن اقوام شمال ایران به ویژه پیش از ظهور ترکان در آسیای مرکزی، نیست. این قوم تور، دست هایی از سکاهاست که امروزه در عالم تحقیق از آنان با اصطلاح علمی سکاهای شرقی و با اصطلاح تاریخی تور یاد می شود. سکاهای شرقی تا ختن پیش رفتند، عده ی زیادی از ایشان بودایی شدند و آثار کهنه ی ایشان به خط و زبان ویژه ی ایشان باقی است.
باقیمانده ی الآن ها، آس ها و دیگر اقوام قفقاز که اکنون نه به ترکی بلکه به یکی از زبان های ایرانی سخن می گویند و ساکنان آذربایجان، که حداکثر سیصد سال است که
(صفحه 14)
ترک زبان شده اند و ترک نیستند، تا حدود شمال خمسه در غرب زنجان، گره ترکی به کار می برند و جنوب تر از آن گره فارسی در میان دیگر اقوام ایرانی، تنها دسته هایی، گره ترکی به کار می برند (آن هم البته کمتر) که از شمال آمده اند، مثل قشقاییان، افشارها و بخش کوچکی از ترکمن ها. ناچار باید پذیرفت که گره ترکی، همان گره تورها یا تورانیان، و به عبارت دقیق تر گره سکایی است: فنی از شمال ایران که کهنه ترین نشانه ی آن قالی پازیریک است.
نکته ی مهمی که هرگز به آن توجه نشده این است که گره ترکی در غرب دریای خزر رواج دارد و در شرق آن که بیش از غرب می بایستی تحت تأثیر ترکان قرار گیرد، بیشتر گره فارسی و بسیار کمتر گره ترکی معمول است. بالاخره تنها نقطه یی از ایران که دارای قالیبافی اصیل و دست نخورده ایی است، روستاهای کلاردشت است که اصطلاحات کاملا اصيل آن، نقشه های منحصر به این منطقه و نقش مایه های بومی آن همه حکایت از یک فن مستقل دارد و گره آن ترکی است. این اصلا نباید موجب تعجب باشد، زیرا بر اساس مجموع استدلال های ما باید پذیرفت که گره ترکی یک فن شمالی است.
در بافت پارچه فنّی هست که در لبه ی آن به کار می رود تا پارچه شکافته نشود. به این لبه هم، در ایران ترکی گفته می شود. اما این هیچ به معنی آن نیست که فن مزبور از آن ترکان است و تنها چیزی که بعید است، همین است. تاریخ نساجي ابدا چنین چیزی را نشان نمی دهد. در مورد بافته ها، ترکی تنها یک اصطلاح است. با ملاحظه ی شواهد تاریخی موجود می توان پذیرفت که تحول آن ناچار شبیه تحول نام سکاهای شرقی از تور به ترک است.
ممکن است سوآلی پیش آید که پس چرا در همه جا تركان و ترک زبانان گره ترکی به کار می برند؟ آیا این گره با آنان به جهان راه نیافته است؟ پاسخ نخست این است که چنین چیزی مسلم نیست و ما به آن خواهیم پرداخت. دیگر این که گره ترکی در قالی پازیریک به کار رفته است. این قالی متعلق به زمانی دست کم هزار سال پیش از آن است که ترکان پا به تاریخ بگذارند. پیش از قرن پنجم میلادی هیچ گونه اطلاع تاریخی، تمدنی، یا قوم شناسانه از ترکان نداریم. قالی پازیریک « آشکارا تخت جمشید را به یاد می آورد». تركان از جایی در شمال مرکزی آسیا رو به غرب آمدند و جمعیت آنان هم محدود بود. آنان در این مسیر به سکاها برخوردند و اگر تقلیدی یا آموزشی در کار بوده باشد، آموزش ترکان از سکاها و دیگر اقوام ایرانی بوده است نه برعکس و گرنه چرا نام قالی، گلیم، فنون بافت، نقشه ها و
(صفحه 15)
نقش مایه ها در میان ترکان به طور عمده فارسی با ترجمه از فارسی است؟
نگاهی به اصطلاحات قالیبافی در زبان ها (یا گویش ها)ی ترکی نشان می دهد که ترکان این فن را از دیگران گرفته اند. از میان همه، واژه ی قالی را کنار می گذاریم زیرا بحث انگیز است. ازبک ها قالی را جل خرس می نامند و نوع مرغوبش را سوزنه (سوزنی). تمام تركان شرقی و ترکان آسیای صغیر (ترکیه) دستگاه یا دار قالی بافی را تسگا، تزگا، تزگاه و امثال آن می گویند. گلیم را ترکمن ها و ترکان غربی کیلیم و ازبکان و قرقیزان گیلیم می نامند. آنان حتی نام هایی را به کار می برند که در زبان فارسی فراموش شده است. نام عمده ی نقش مایه ها چنین است: قچک یا قوچک به معنی سر قوچ، پارسی با پارسی گول ( parsi/ gal ) به عنوان نام نقشی که گرفته از تاج شاهان ساسانی است، شیر پنجه به عنوان نام نقشی که شبیه پنجه ی حیوان است، سگدک به معنی سگداغ و نام نقشی که تصور می شود داغ یا نشان است، کجبه به معنی کجاوه و نام نقشی، نلدگ با نالداگ به معنی داغ نعل و نام نقشی، مّرَک به معنی مارک نقشی موج دار یا مارپیچ، کِرمک دو نقش ریز به شکل دو کرم و ده ها نام دیگر اینها واژه های ترکمنی، ازبکی و قرقیزی هستند؛ حال اگر به مرکز ایران نزدیک شویم، وضع به مراتب پیشرفته تر از این است و جز چند اصطلاح محدود در میان ترکان چیز دیگری از فرهنگ گسترده ی قالیبافی، ترکی نیست.
در ترکیه نیز علی رغم تمام کوششی که در قرن اخیر برای ترکی کردن شده است شواهد بسیاری حکایت از بنیاد ایرانی قالی ترکی دارد. شهرت گره ترکی به قيورز (يا غیوردز) صرفا به دلیل آشنایی ابتدایی اروپاییان با قالی شرقی از راه آسیای صغیر است.
هم اکنون نیز جمعیت واقعی تر كان (که مانند ترکمن ها مشخصا ترک هستند) بسیار کمتر از ترک زبانان است. تمام مردم آذربایجان در این سو و آن سوی مرز از تیره های ایرانی هستند. جمعیت مهمی در غرب زنجان و آذربایجان، کُرد بوده اند و اکنون ترک زبان شده اند. کافی است شهرهایی مثل بیجار و میاندوآب را در نظر بگیریم و از پیران کهنسال راجع به ترک زبانان شصت سال پیش آنان سوال کنیم. در شرق دریای خزر، گویش های کهن ایرانی به صورت جزیره های يغنابی، ساریگلی یازگولامی و ... باقی مانده است. اینها یادگار اقوام ایرانی این منطقه هستند که اکنون گاه با زبان ترکی محاصره شده اند.
در جنوب همه ی این مناطق گره رایج همان گره نامتقارن یا فارسی است، از افغانستان تا غرب كردستان و از حدود زنجان، جنوب رشته کوه البرز، خراسان تا سواحل دریای جنوب، جز در میان جمعیت های کوچکی که یا از شمال آمده اند یا تحت تأثیر شمالیان هستند، گره فارسی به کار می رود و این جمعیت ها عبارتند از: قشقایی ها (که تقریبا نیمی از آنان گره ترکی دارند)، افشارها (همچنین)، ترکمن ها (که بیشترشان گره فارسی دارند) و سیستانیان قدیم. حتی شاهسون های معروف به بغدادی که گفته می شود از آسیای صغیر به حوالی ساوه
(صفحه 16)
مهاجرت کرده اند، گره فارسی دارند.
ملاحظه می شود که گره ترکی، شمالی است و گره فارسی جنوبی. گره فارسی نام درست خویش را دارد اما گره ترکی تحت تأثیر عوامل تاریخی، مثل تبدیل تور به ترک، چنین نام یافته است. هیچ چیز نمی تواند انتساب آن را به ترکان - که واژه های اساسی قالی بافی را ندارند- ثابت کند. اگر در سیستان قدیم گره ترکی به کار می برده اند و از قالی های آنان خوشبختانه بیش از ده نمونه باقی مانده است، این از اقبال ما بوده است که از این آخرین بازمانده های بافته ی سکایی، سنت اصیلی را بازیابیم. نظریه ی قدیم مبتنی بر اصل شرقی بودن گره ترکی و غربی بودن گره فارسی با استدلال بالا سست می شود به ویژه وقتی بدانیم که حتی در چین، گره فارسی به کار می رود، و نیز در همه ی سرزمین های شمال شرق ایران یعنی ترکمنستان، ترکستان غربی، خوارزم، بخارا، سمرقند تا پامیر و ختن، و ترکستان شرقی در همسایگی چین و جایی که به خاستگاه ترکان نزدیک تر است. این سرزمین ها نسبت به آذربایجان در تماس مستقیم تری با ترکان بوده اند. چگونه است که در هیچ یک از آنان گره ترکی دیده نمی شود؟ این گره دقیقا در ناحیه یی رایج است که سرزمین باستانی سکاها بوده است. دسته های کوچک و مستقلی از ترکان وجود دارند که اصلا گره ترکی را نمی شناسند، مثل قبیله ی تیموری ساکن خراسان (تربت جام، تربت حیدریه و ...) همه ی این پدیده ها نمی تواند اتفاقی باشد.
تصور نگارنده این است که قالی تاروپود و پرزدار ابتکار ایرانیان است و این ابتکار تا حد تاروپود و پرز بین ایرانیان شمالی و جنوبی مشترک بوده است، اما در نوع گره، جنوبی ها ابتکاری ویژه ی خود داشته اند که گره فارسی از آن پدید آمده و ابتکار شمالی ها به گره متقارن به ترکی انجامیده است؛ نیز از آنجا که گره ترکی در سرزمین باستانی سکاها رایج بوده است و نیز قوم هایی آن را به کار می برند که با شمال در تماس بوده یا از آنجا آمده اند، می توان احتمال داد که ابتکار سکاها باشد که کهن ترین نمونه ی اصیل آن قالی پازیریک و تنها یادگار اصیل آن در بافته های قدیم سیستان است.


اطلاعات منبع:
کتاب فرش سیستان (تک مضمونی های فرش-1)
مولف: علی حصوری
ناشر: انتشارات فرهنگستان
چاپ اول 1371
صفحات نقل شده: 12 الی 16

ادامه مطلب

واحد گره تبریز در فرش

گره تبریز [gerehe tabriz]
واحد اندازه گیری ریشه های قالی در آذربایجان که اندازه درازا و پهنای آن 7 سانتیمتر است و به آن «پونزه» یا «پنجه» نیز می گویند. در هر پونزه حداقل 12 و حداکثر 80 رج بافته می شود. قبلا بیشتر تولید شهر تبریز 20 تا 25 رج در واحد گره بود و اکنون بیشتر شده است.

منبع:فرشنامه ایران،دکتر حسن آذرپاد،فضل الله حشمتی رضوی،تهران1383،صفحه 203

ادامه مطلب

واحد قابال در فرشبافی

قابال [qabal]
واحدی برای اندازه گیری شمار ریشه های قالی در آذربایجان. هر قابال مساوی با 15000 ریشه است که براساس آن دستمزد تعیین می شود. برای بافت قالیهای بسیار ظریف، گاهی قابال را 14000 ریشه حساب می کنند تا کمکی به بافنده باشد.

منبع:فرشنامه ایران،دکتر حسن آذرپاد،فضل الله حشمتی رضوی،تهران1383،صفحه 203

ادامه مطلب

تاب نخ در قالیبافی

تاب نخ

تاب نخ

مقدار چرخش الیاف هنگام نخ شدن را در مرحله ریسندگی تاب نخ می گویند. (رشتن) علت تابیدن نخ برای ایجاد استحکام و دوام می باشد. ممکن است نخی کم تاب (برای پود گذاری) یا پرتاب برای چله بکار رود. تاب نخ معمولا در دو جهت s (تاب راست) و z (تاب چپ) یا هر دو z و s انجام پذیرد (بطور مثال نخ 5 لای 3 گرد که به نخ 15 لا معروف است). انواع مختلف لای نخ در هنگام تابیدن تعیین می شود بطور مثال نخ سه لا تابی،پنج لا تابی
.


منبع:روفه گرحق،محمود/آموزش تخصصی و مهارتی قالیبافی/انتشارات احرار تبریز،تبریز،1389/صفحه 41

ادامه مطلب